سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شاهد بر کوثر

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 91/2/23:: 9:10 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

شاهد بر کوثر

زمانی که اعراب بر اساس تفکرات خودشان که پسر را مایه ادامه اسم و نسل شان می دانستند بر پیامبر طعنه ابتر زدند خداوند با سوره کوثر به او مژده خیر کثیر داد و فاطمه سلام الله علیها را برای ادامه نسل و اسم پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به ایشان عطا فرمود. سالها و قرن ها گذشت و اسم و رسم پیامبر را فرزندان فاطمه سلام الله علیها حفظ کردند تا رسید به قرن آهن و فولاد و شیطان. قرن جاهلیت اخری. قرن سلطه شیطان بر انسان. اینجا بود که باز از نسل فاطمه س فرزندی به دنیا آمد: روح الله. انگار باز داستان خلقت دوباره انسان بود: روح خدا یک بار دیگر در کالبد انسان دمیده شد. نقشه شیاطین برای سلطه بر دنیا نقش بر آب شد.

روح الله روحش بزرگ و بزرگ تر شد و شد خمینی یک ملت و امام یک دنیا. خمینی ره فرزند فاطمه س در زاد روز مادرش به دنیا آمد تا خداوند بواسطه او یک بار دیگر شیاطین را استهزاء کند. پیرمردی دست خالی در برابر همه ابزار های تکنولوژیک شیطانی. پیر مردی فقط با یک اسلحه:

«همه در محضر خداییم»


امام آمد، امام ظهور کرد!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/11/13:: 8:56 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

امام آمد، امام ظهور کرد

 

امام بعد از قرن ها سلطه شیاطین بر دنیا آمد، آمد تا خیابانهای دنیا را آب و جارو کند برای آمدن امامی دیگر.

امام بعد از قرن ها انتظار آمد تا پیش در آمدی باشد برای پایان  قرن ها انتظار.

امام بعد از قرن ها سیاهی آمد تا طلوع سپیده ای باشد برای طلوع خورشید ولایت.

امام بعد از قرن ها مظلومیت انسان آمد تا شروعی باشد برای تاریخی از پایان مظلومیت انسان.

امام بعد از قرن ها تلاش مخلصین در مواجهه با لشکر عظیم ابلیس آمد تا پایانی باشد برای مهلت داده شده به ابلیس تا یوم  معلوم.


شیاطین و شیطان بزرگ بدانند و می دانند که با هیچ حیله ای (ترور، تحریم و...) نمی توان جلوی سپیده را گرفت؛  چون سپیده نشان آغاز حکومت روز است .

آه! چه وقت است که روزنامه ها بنویسند، سایت ها فریاد کنند، و از سنگ هم ندا برخیزد که:

امام آمد، امام ظهور کرد!


یک دل سیر زیارت

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/11/1:: 1:6 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک دل سیر زیارت

بالاخره بعد از حدود 7 سال برگشتیم مشهد. دوباره جزو مجاورین آقا امام رضا (ع) شدیم. افتخاری که به آدم آرامش می دهد. تهران که رفته بودیم (از بد حادثه بود اگرچه) همش حس دیپورت شدن از طرف آقا رو داشتم و الان انگار که آقا دوباره مارا خواسته است.

حالا دیگر بعد از سالها توانستیم بدون عجله یک دل سیر زیارت کنیم و شاید مثل سالهای دور گذشته بتوانم به همه گوشه کنار های حرم سر بزنم و عضو همه کتابخانه های آن شوم و «عطر حرم» بگیرم.

شاید امام رضا بر ما منت نهاد و ما را عضو کلوپ شیعیان خودش کرد و پیش فرزندش شفاعت کرد تا چشم بر کردار ما ببندد و مرا به رؤیاهایم بپذیرد و چه معلوم که غلام سیاهی در کنار پرافتخار ترین یاران قرار بگیرد و محسوب شود. خدا را چه دیدی؟!!!


عزیزان خاطره

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/7/11:: 5:19 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چه بیرحم

زمان

عزیزانم را -پیش چشمم-

به خاطره تبدیل کرد!

که «باز آوری» اش

مغمومم می کند

و

غوطه ور در حسرتِ عبور دستپاچه شان از توی دست و بال خامی ام.

چه بی رحم

زمان این کار را کرد. 

 


دلم گرفته است!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 87/2/3:: 8:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم بد جوری گرفته است! وقتی تنهایی دکتر احمدی نژاد عزیز را می بینم. تلاشش را و ناجوانمردی های علیه او را. خصوصا وقتی بد گویی را از زبان کسانی می شنوم که احمدی نژاد بیشترین دغدغه اش آنهاست(قشر مستضعف).

دلم گرفته است که اگر در زمان علی علیه السلام هم بودم احتمالا همین جور دلم گرفته بود!

دلم گرفته است از کسانی که به نام اصول گرایی رای می گیرند و تنها چیزی که دارند - گرایش- به اصول است و گاه و بیگاه به دلسوز ترین رئیس جمهور دنیا هجمه وارد می کنند( دلم گرفته است که من هم از سر ناچاری به آنها رای داده ام و در دور دوم هم رای خواهم داد)

دلم گرفته است که خود نیز در خلوص وجودی خویش هم جنس آن که دوستش دارم(حاج محمود عزیز) نیستم.

دلم گرفته است که نمی توانم هیچ کاری برایش انجام بدهم. باری بردارم یا باری نباشم.

دلم گرفته است که سنگر دفاع از ولایت(دولت نهم) بعضا توسط مثلا مدافعان ولایت تخریب می شود.

دلم گرفته است و می خواهم شهید شوم، قطعه قطعه شوم، بروم و دیگر نبینم... 


کسی که همواره رو به مشرق انسان کامل ایستاده است

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 87/1/22:: 4:51 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کسی که همواره رو به مشرق انسان کامل ایستاده است

 

ادبیات دکتر احمدی نژاد انسان را به یاد گفتار و ادبیات کلام امام ر0 می اندازد. امام در تمام سخنرانی هایش به هر مناسبتی که بود محور کلامش خدا بود. دکتر احمدی نژاد نیز رو به انسان کامل ایستاده است و محور همه حرف هایش انسان کامل و آرمان جامعه کامل است. موضوع صحبت هرچه باشد همواره دکتر احمدی نژاد به آن از بعد مهدوی می نگرد. همین چند روز پیش در باره برنامه هسته ای، که آنرا پیروزی برای بشریت نامید و سر آغاز فصلی جدید در تاریخ بشری و پایان دوره قدرتهای زورگو و زمینه ساز حکومت انسان کامل. در باره نوروز و مراسم ثبت ملی آن هم آنرا نمادی از پایان دوره رنج و سختی و زمستان تاریخ بشری و آغاز بهار تاریخ با حضور انسان کامل دانست. درباره انجام پروژه های استانی و به ثمر رسیدن آنها نیز اگر صحبت می کند، لزوم آنرا سرو سامان دادن هر چه زودتر داخل کشور و شتاب برای آماده سازی زمینه حکومت جهانی انسان کامل می داند. محور تمام مصاحبه های خارجی اش آماده سازی ذهن بشریت برای آن آرمان بزرگ است.

این کجا و افرادی که نام مسلمانی دارند و نان مسلمانی می خورند و محور رفتار و گفتارشان اومانیسم و لیبرالیسم و کاپیتالیسم و سایر ایسم های غربی است. هر گفتار و کرداری را بر خلاف نسخه های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی غرب غیر علمی و غیر کارشناسی می پندارند و علیه هر نوآوری جسورانه و خودباورانه اسلامی و شرقی هیاهو به راه می اندازند.


مسلمانی هنوز هم آسان نیست

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/17:: 6:30 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

ای حبیب خدا، درود و رحمت خداوند همچنان تا ابد بر تو و خاندان گرامی ات باد.

ای حبیب خدا، مسلمانی هنوز هم آسان نیست.هزاران سال گذشته از آن زمانی که شما با چه مشقت ها دین خدا را به گوش پر از پنبه مردمان رساندی، اما هنوز مسلمانی همان رنج ها را دارد.

مسلمانی نیم بند ما هم همان قدر مبغوض شیاطین است که سرچشمه ناب شما. امروز هم مسلمانی، محاصره اقتصادی دارد، شما را در شعب    ابی طالب، و ما را در ایران و غزه و ...

امروز هم نوزادان شیر خوار ما را، جوانان ما را، پیر مردان و پیر زنان ما را می کشند، آنچنان که یاران و فرزندان تو را کشتند.

گرچه مسلمانی مان چندان مرغوب و اصل نیست اما خوشحالیم از این تشابهات، که ما را به همین مسلمانی نیم بندمان امیدوار می کند.

از این که مسلمانی ما هنوز هم بت های روزگار را می لرزاند، می ترساند، خوشحالیم. از اینکه آنها را مجبور به واکنش  و دشمنی با ما می کند خوشحالیم. اگر مسلمانی ما آنقدر بی خاصیت بود که می توانست لات و هبل های انسان نمای امروزی را در کنار خویش بپذیرد؛ در پیشگاهت ای حبیب خدا! بسیار شرمسار تر از اکنون می بودیم.

اکنون اگرچه آنقدر مسلمان نیستیم که فرزند برومندت را از چاه غیبت بیرون بیاوریم، باز خرسندیم که بت هایی چون بوش و اولمرت و مرکل وسارکوزی و بلرو عباس و فهد و مبارک و دیگر سنگ ها و سگ های انسان نما از بودن در دنیایی که ما هم در آنیم احساس آرامش نمی کنند. ما را می کشند، محاصره می کنند، فحش می دهند. تروریست می نامند.

...و ما از این بابت خرسندیم.

-------------------------------

آن روی شادی 

خسته ام از صورتم پیداست نیست؟ 

 آدمی بیچاره ای تنهـاست نیست؟

در پی فـــــــردای موهومی است او     

 کز پی فردای او فرداست نیست

پر زدن در لای جــــــــــرز مـــــــــاده 

 قصه و افسانه ای بیجاست نیست

من پر از تشـــویشِ «بعدش چیستم»  

 آتشی است این کزازل برپاست نیست

آن جهنم که خدا توصـــــیف کــــــرد      

 معنی و مفهوم این دنیـاست نیست

زخــــمِ ناسور،پایِ بی کفش، آه، درد   

 آن روی شادی ما اینهاست نیست


دلم می خواهد به زمین و زمان بد وبیراه بگویم

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/12:: 6:15 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم 

دلم می خواهد به زمین و زمان بد وبیراه بگویم،

به اولمرت و لیونی و سایر گرگ ها و شغال ها و کفتارهای صهیونیست که هر روز انسانهای بی گناه محاصره شده در غره را در خون می غلطانند بد و بیراه بگویم.

به شارون که در حال جان کندن است بد و بیراه بگویم.

به بوش که از مستی چندین ساله برخاسته و به جان بشریت افتاده بد و براه بگویم.

به نامبارک که همدست یزیدیان یک و نیم میلیون انسان را محاصره کرده تا قتل و عام شوند بدو بیراه بگویم.

به عرفاتِ رفته و عباسِ خائنِ مرده که با پرچم مثلا مبارزه دریک دست، دست اولمرت را می فشارند و پوزخند های احمقانه می زنند بد و بیراه بگویم.

به اروپائیانی که پز بشر دوستی شان چشم همه را پر کرده وفریاد دموکراسی خواهی شان گوش فلک را کر کرده، و در پشت هر گلوله ای که بر قلب کودکان بی گناه در فلسطین وعراق و افغانستان وآفریقا و ... می نشیند مخفی اند بد و بیراه بگویم.

به اعراب شکم گنده که میراث نازنین پیامبر آخر را از خود کرده اند وهر یک خود را خلیفه او می دانند و از خلیفه پیامبر بودن و مقدرات امت اسلامی را به دست گرفتن همچون یزید گور به گور شده عیاشی کردن را بلدند بد و بیراه بگویم.

به سازمان های بی خاصیت بین المللی که از تمام فجایع در حال وقوع در جهان فقط نگران آن چیزی می شوند که بر آنها دیکته می شود بد و بیراه بگویم.

به سازمانهای بی خاصیت اسلامی که فقط اسم اسلام را یدک می کشند و به اندازه همان سازمانهای غیر اسلامی سکولار اند بد و بیراه بگویم.

دلم می خواهد به زمین و زمان بد و بیراه بگویم.

صدای نهصد سال دعوت نوح در گوشم زنگ می زند. صدای موسی که بعد از چهل روز برگشت و دید همه، خدایش را با گوساله ای معاوضه کرده اند در گوشم زنگ می زند. صدای ابراهیم و عیسی و هود و صالح...

صدای حبیب خدا در گوشم زنگ می زند که اهل بیتش را هر روز صبح و شب با صدای بلند به «مومنین» معرفی و توصیه می کرد.

صدای غریبانه علی ع بر فراز منبر کوفه در میان مردم بی خاصیتِ عافیت طلب در گوشم زنگ می زند.

صدای تنهای امام حسن ع هنگام قرارداد صلح...

صدای بی پاسخ امام حسین در میانه میدان جنگ...

صدای حزین امام سجاد هنگام دعا...

صدای ناشنیده امام عصر در پس پرده غیبت در گوشم زنگ می زند.

دلم می خواهد به روزگار، به مردم آن روزگار ها، به زمین و زمان که گذاشت آن فجایع عظیم رخ بدهد بد و بیراه بگویم.

 


بهار آمده دستار زهد پاره کنید!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/1/1:: 8:34 صبح

بنام رب ربیع

 

موعود بهار، می رسد انشاء الله                لاحـول ولاقـــوه الا بــالله

 

                 بهار که می آید، به شوق استشمام عطری از وجودت، در آغوشش می کشیم

              با دیدن گل که گل از گل مان می شکفد ، به تو مانندش می کنیم

با چهچه بلبل که هوش از سرمان می پرد، یاد صدای داوودی تو می افتیم

وگرنه

تو که نباشی

بهار روی دیگر سکه پائیز است

گل همان است که دست در دست خار دارد

و

صدای بلبل طنین سینوسیِ کسالت آورِ جریان در هم فشرده هواست.

 

بیا و زیبایی های جهان را ظاهر کن

برای چشمان خشکیده در حدقه کودکان سومالی و...

برای دلهای مظطرب خردسالان عراق و فلسطین و لبنان و ...

 

 

بهار آمده دستار زهد پــاره کنید           به پیش پیر مغان رفته استشاره کنید

سزد ز دانه انگور سبحه ای سازید           برای رفــتن میخانه استخــــاره  کنید

(دیوان امام ره)

 

فرا رسیدن عید باستانی و هم داستانی با طبیعت مبارک باد

 

 


جایی برای خوشگذرانی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/12/27:: 1:19 عصر

جایی برای خوشگذرانی

 

توقع داری اینجا بهت خوش بگذره؟

سعادت یعنی خوش بودن و خوش و خرم زندگی کردن؟ یعنی احساس رضایتمندی نفسانی؟

کور خوانده ای. اینجا جای خوش گذراندن نیست.

دنیا پیچیده در سختی، در رنج و در اندوه است. حقیقت دنیا اینچنین است. جدمان آدم هم دنیا را همین گونه آغاز کرد.

 

از اسم اعظم ، تمام وجود، اولین جلوه و آخرین ظهور مثالی بهتر؟ او که تا حد کمانی به خدا نزدیک بود و نیاز «همه» از وجود او به سوی خدا می رفت.

«زندگی» اش در «این» دنیا چگونه بود؟ بین دو همسایه منزل داشت که یکی زباله درون منزل ایشان می ریخت و دیگری خاکروبه  بر سرش.

با ناسزا به استقبالش می رفتند و با سنگ بدرقه اش می کردند. بدن نازنینش را مجروح کردند و دندانش را شکستند. تیغ بر او کشیدند و بهتان بر وی بستند.

در اوج قدرت «ظاهری دنیا» که پیامبر بود و حاکم، اجازه وصیت نیافت و با مشایعینی اندک به خاک سپرده شد.

آه! از اسماء حُسنای دیگر خدا و آنچه در این دنیا بر سرشان آمد که نپرس!

 

سعادت را تعریف کن! یعنی احساس خوشی و لذت و رضایتمندی از زندگی؟

گولت نزنند! سعادتمند ها آنها بودند که گفتم و زندگی شان آنگونه بود که می دانی. یکی از خوشبخت ها سرش بر روی نیزه بود «چند» روز پیش. یکی از خوش بخت ها در تب زهر می سوزد این روز ها!

 آه!

 من چقدر خوشبختم؟!  


<      1   2   3      >



بازدید امروز: 29 ، بازدید دیروز: 46 ، کل بازدیدها: 936033
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ