سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اگر بمیرم هم می آیم!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/11/19:: 10:51 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر بمیرم هم می آیم!

روزِ خدا،

من به پاسداشت یادگار پر برکتش که جهان را دارد تسخیر می کند می آیم، او (ره) که این عطر ها را سرود:

 

جمهوری اسلامی ما جاوید است                        دشمن ز حیات خویشتن نومید است

آن روز که عالم ز ستمگر خالی است                    ما را و همه ستمکشان را عید است1

 

او(ره) که بی هیچ اعتنایی پا بر فرق «همه» خاکدان نهاد و فرمود:

 

رازی است درون آستینم                      رمزی است برون ز عقل و دینم

در زمره عاشقان سرمست                        بی قید ز عار صلح و کینم

در جرگه طیر آسمانم                           در حلقه نمله زمینم

در دیده عاشقان چنانم                           در منظر سالکان چنینم

دلباخته جمال یارم                               وارسته ز روضه برینم

با غمزه چشم گلعذاران                         بیزار زناز حور عینم

گویم به زبان بی زبانی                          در جمعِ بتانِ نازنینم:

ای نقطه عطف راز هستی

برگیر ز دوست جام مستی2

 

ما حرفش را شنیده ایم، جام را گرفته ایم و سر کشیده ایم مستی را، و اگر نه آنچنان که شاید؛ آنقدر مست هستیم که در میان حسابگریهای حقیر دنیای مصرف، بی اعتنا به تهدید و تطمیع، پرچم این نظام الهی را حمل کنیم تا روزی که با شنیدن صدای نازنین آن قلب تپنده وجود (عج)؛ سروده روح بزرگ (ره) را زمزمه کنیم که:

صف بیارایید رندان رهبر دل آمده

جان برای دیدنش منزل به منزل آمده

بلبل از شوق لقایش پر زنان بر شاخ گل         گُل زهجر روی ماهش پای در گِل آمده

«طور سینا» را بگو ایام «صعق» آخر رسید                موسیِ حق، در پی فرعون باطل آمده

بانگ زن بر جمع خفاشان پستِ کوردل                     از ورای کوهساران شمس کامل آمده

بازگو اهریمنان را: فصل عشرت بار بست                زندگی بر کامتان زهر هلاهل آمده

دلبرِ مشکل گشا از بام چرخ چارمین                    با دم عیسی، برای حل مشکل آمده

غم مخور ای غرق دریای مصیبت غم مخور

در نجاتت نوحِ کشتیبان به ساحل آمده3

اگر بمیرم هم؛ روز خدا، یوم الله، 22 بهمن ماه می آیم، راه می پیمایم و صدایم را در فضا جاوید می کنم، فریادم را درون ملکول های هوا نقش می کنم که: من اهل کوفه نیستم.

ای شیطان! مرگ بر آمریکا

 

1-2-3-: دیوان امام(ره)


نشانه های آمدن/نشانه های آمادگی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/10/28:: 8:14 عصر

نشانه های آمدن/نشانه های آمادگی

 

امروز اسبم را

از گرو بانک در آوردم

و شمشیرم را

از روی دیوار اتاق خواب برداشتم و تیز کردم

و پوتین های سربازی ام را

از پشت جا کفشی پیدا کردم و دم در جفت کردم

… دیشب خوابی دیده بودم

که صدایم کرده اند

بعد از هزارو اندی سال

«شمشیرت را بردار، بند پوتین های سر بازی ات را محکم ببند، بر اسبت بنشین و بیا!»

و من

تازه یادم آمده بود

که اسبم در گرو بانک است

تا «وام خرید کالا» بگیرم

و شمشیرم بر روی دیوار پشت به قبله اتاق خواب، زنگ زده است

و پوتین های سر بازی ام، مدت هاست ندیده ام شان

*

دیگر اسبم را گرو بانک نخواهم گذاشت

دیگر شمشیرم را بر دیوار اتاق خواب نخواهم آویخت

دیگر پوتین های سر بازی ام را فراموش نخواهم کرد

حتی اگر مطمئن باشم

هزار و اندی سال دیگر هم

صدایم نخواهند کرد

چرا که اینها

 نشانه های آمادگی من اند

نه نشانه های آمدن «او».


Point of view

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/10/25:: 6:1 صبح

به نام خدا

Point of view

 

داشتم زبان انگلیسی مطالعه می کردم. در بحث تفاوت a little (a Few)  با little (Few) داستان واره ای را نقل کرده بود که در واقع داستان زندگی خیلی از ماهاست و داستان استرس ها وغصه هایمان.

There are two men. Each man had half a cup of happiness. One man said: How sad! I have little happiness.

 The other man said: How wonderful! I have a little happiness.


مردة رزمنده

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/10/11:: 6:31 عصر

 

بسمه تعالی

 

مردة رزمنده

 

 

مدفون

در میان لایه های سخت ماده؛

سرد و تاریک

در دهانِ یک شب ِ دراز، از ازل تا هنوز؛

مرده ام،

        قبر من

                  از کوانتوم، از اتم، از همین مادّه است.

در فشار اولین شبِ

قبر خویش

خورد گشته ام.

باورت نمی شود!!!

مرده ام ولی مرا

یکسره به اسم کوچکم؛

                             ...صدا می زنند

کوانتوم، اتم ها، همین مادّه – قبر من-

و «یک»

«هستیِ غریب».

باورت می شود یا نمی شود

منم

مرده ای که در نبرد

          با تمام جلوه های مردگی است

-آرزوی فتح قله های خاک

-خواهشِ پستِ ظلمتِ سکون

-شهوتِ دلربایِ آغوشِ سنگ

دشمنان من اند.


خداحافظ ای همدم بزرگوار!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/8/1:: 6:3 صبح

به نام او

 

خداحافظ ای همدم بزرگوار!

 

سلام بر تو و خداحافظ ای رفیق و همدم بزرگوار ما در میان اصحاب لحظه ها!

خداحافظ ای برگی از زمان که آمدنت تمام شادمانی بود و ماندنت تمام آرامش و رفتنت ! آه آغاز اظطراب!

سلام بر تو ای همسایه که همراهی ات دلها را را آئینه کرد و گناه ها را اندک!

خداحافظ ای یگانه که از دوری ات ردای اندوه بر سر افکنده ایم!

خداوندا رمضان! آمد در میان ما و با ما نیکو به گفتگو نشست و زیبا سود بخشید و بهترین متاع ها را نشانمان داد اما آه که مدتش تمام شد! و رفتنش ناگزیر!

خداوندا! وداع با او مارا دشوار است! و دوری اش برایمان ناگوار!

خداوندا! می دانیم که آنچنان که باید ندانستیم و آنچنان که شاید نتوانستیم!

خداوندا! چونان همیشه عزیزت را درخور قدرش محترم نداشتیم و حقش را ضایع ساختیم!

خداوندا! باز چونان همیشه عذرخواه و پشیمانیم، از قصورهایمان که نه از عمد بوده و نه از ناسپاسی! که تو خود ما را وضعف هایمان را می دانی که حتی نمی دانیم چگونه و با چه کلماتی عذر بخواهیم و تو خود بیاموز که چه بگوئیم در اکنونی که با این فرستاده ات به کوتاهی رفتار کرده ایم و او را خوار داشته ایم!

خداوندا! به آنان که روزه این ماه را از آنان قبول کرده ای و نماز آن را و دعای آن را و طاعات آن را !، مارا نیز اجر صیام وقیام همانند آنان و بلکه برتر! از آنان عطا فرما چرا که این باعث نقصانی در خزانه عطایایت و کمبودی در هدایای تو نگردد!

ای تنها راه رفتنیِ  پیش روی ما!

(برداشتی از دعای «وداع با ماه مبارک رمضان» صحیفه سجادیه)

 

 

 


دعاهای یک پیرمرد

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/7/1:: 6:35 عصر

به نام خدا

 

در گوشه ای، پیرمردی دعا می کرد.

برای جهان که خداوند از ظلمت به سوی نور هجرت دهد

برای بشر که خداوند از بیت نفس به سوی خودش و رسولش هجرتش دهد

برای اسلام که نامش بلند شود

برای رزمندگان مسلمان که پیروز شوند

برای ایران که نام امام زمان را در جهان بگستراند

برای جوانان ایران که در میادین علمی موفق شوند

برای کشور که به پیش بتازد

برای...

وقتی تکانه های بیدار شدن جهان به وضوح احساس می شود

وقتی بشر دارد از نفسانیت بیزار می شود

وقتی پر رونق ترین و زنده ترین دین امروز دنیا اسلام است

وقتی رزمندگان مسلمان شیعه با نام خدا و شهادت جبهه متحد جهانخواری و شیطانی را به شکستی مفتضحانه می کشاند

وقتی نام امام زمان و فلسفه انتظار از زبان رئیس جمهور شجاع و متواضع ایران در سازمان ملل که لاشخوار ها لانه امن خود می پنداشتند طنین می افکند و شیطان بزرگ رسما و بارها در آن سازمان لقب شیطان می گیرد

وقتی دستان جوانان شیعه ایرانی اتم را تسخیر می کند

وقتی راز های ژنتیک، این الفبای کالبد حیات یکی یکی مسخّر بچه مسلمان های کم ادعا می گردد

وقتی پشت لاشخوار ها از توان نظامی ایران می لرزد و پر های نداشته شان می ریزد

 

              پیرمرد سالهاست که نیست تا لبخندی محجوب بزند و بگوید:

من بر دست و بازوی شما    بوسه میزنم و به این بوسه افتخار می کنم

پیرمرد نمانده است تا اجابت دعاهایش را نظاره کند

اما او نیازی به ماندن نداشت

او همان زمان به اجابت دعاهایش ایمان داشت

او خودش اجابت دعا بود

او خودش دعای مستجاب بود

او خودش دعا بود   

 


پول می دهیم تا به ما اهانت کنند!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/6/13:: 6:29 عصر

پول می دهیم تا به ما اهانت کنند.

پول می دهیم تا کودکان ما را بکشند.

پول می دهیم تا مسجد مان را خراب کنند.

ما نوشابه می خواهیم و حتما با طعم اوریجینال اش!

نسکافه می خواهیم والبته با طعم اوریجینال اش!

سوپ آماده می خواهیم و البته آسان سریع و خوش مزه اش!

این خواهش های ما چه مربوط است به:

توهین کوکا کولا به نماز جماعت

کمک نستله/نسکافه به اسرائیل

پول ریختن مگی به جیب صهیونیزم؟

ما ساندویچ بدون نوشابه را تحمل نمی کنیم

از چای بدمان می آید

آش حالمان را به هم می زند

این چیز ها را از ما نخواهید

اگر لازم باشد

بگوئید

راهپیمایی می آییم و می گوئیم مرگ بر آمریکا/مرگ بر اسرائیل

و در پایان راهپیمایی

یک کوکای تگری می زنیم توی رگ!

 


<      1   2   3      



بازدید امروز: 0 ، بازدید دیروز: 41 ، کل بازدیدها: 936175
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ