سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیامک نوروز 1394

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/12/28:: 11:11 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیامک نوروز 1394

نوروز مادرانه ی امسال، زنده باد

سالی ولایی است، صد سال زنده باد

حول به حال فاطمی یاحق تو حالمان

حالی خدایی است، این حال زنده باد


****

هفت سلام 

سر سجاده ام ،

سال تحویل

تقدیم به حضرت مادر زهرا

سال تان پربرکت باد

 


اینم باربکیو و شومینه ی ساخت خودم!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/12/23:: 9:24 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

باربکیو و شومینه که خودم واسه حیاط خلوت ساختم!


کار با چوب

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/11/6:: 9:27 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

کار با چوب

 

این کتابخونه رو خونوادگی ساختیم و تو اتاق خواب نصب کردیم. قشنگه؟


ماهواره؟ پارازیت؟ کدام سرطانزاست؟

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/10/27:: 12:52 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از حوادث سال 88 شبکه های BBC و VOA مدام از سرطان زا بودن پارازیت های ماهواره ای که توسط جمهوری اسلامی ایران برای جلو گیری از پخش برنامه های آنان ارسال می کند خبر دادند.

این جنگ روانی توسط شبکه های BBC و VOA شکل گرفت به دلیل نبود آگاهی و آمار درست در نزد مردم موفق شد تا اذهان خیلی از مردم ایران را نسبت به سرطان زا بودن پارازیت حساس کند تاجایی که بعد از فوت خواننده جوان مرتضی پاشایی بر اثر سرطان این جنگ روانی تشدید شده است.
کشورهایی که از پارازیت استفاده می کنند :

سوال ما این است اگر پارازیت سرطان زاست چرا کشورهایی از جمله انگلیس، اسرائیل، آلمان، آمریکا، استرالیا، چین، هند و ... از پارازیت های ماهواره ای استفاده می کنند و کسی هم صدایش در نمی آید ولی وقتی در ایران استفاده می شود اولین کشورهایی که بوق در کرنا می کند انگلیس و آمریکا و اسرائیلهستند؟

به عنوان مثال در طول وقایع مربوط به موج بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانهارسال پارازیت و اختلال در شبکه‌های جهانی ایران مانند پرس‌تی‌وی، سحر2، العالم و حتی جام‌جم آشکارا توسط اسرائیل و آمریکا در دستور کار قرار گرفت.

روش ارسال پارازیت :

به طور کلی دامنه فرکانس امواج ماهواره‌های تلویزیونی KHz 100-9 است. برای ایجاد اختلال در این محدوده 2 راه وجود دارد؛ پارازیت نوع اول پارازیتی است که روی فرستنده ارسال می‌شود و تاثیری بر جامعه هدف ندارد.

اما نوع دوم، پارازیت‌های محلی هستند که به آن پارازیت‌های افقی نیز گفته می‌شود. این امواج توسط دستگاه‌های فرستنده مایکروویو که روی دکل‌ها و مناطق مرتفع و بلند نصب می‌شوند، ارسال می‌شود. به طور معمول برای ایجاد اختلال در دریافت یک فرکانس خاص یا یک محدوده باید قدرت امواج ارسالی افقی برابر یا بیشتر از دامنه اولیه باشد. پس حتی اگر طبق شایعات موجود، فرکانس دستگاه جمر یا پارازیت‌ساز هزار برابر دامنه عنوان شده باشد فارغ از غیرمنطقی بودنموضوع میزان تشعشع برابر با 9 تا 100 مگاهرتز محاسبه می‌شود.

طبق استانداردهای مرکز جهانی محافظت در برابر تشعشع که هر ساله در گزارش سالانه خود محدوده مجاز فرکانس امواج غیریونیزان اعم از آنتن‌های موبایل، آنتن‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای، سیستم‌های اختلال امواج و حتی میزان تشعشع دریافتی از خورشید در هر منطقه را تعیین می‌کند حد مجاز دریافت تشعشع در محدودهGHz 300- 0 عادی تعیین شده است یعنی دریافت تشعشع تا میزان تعیین شده، طبق مطالعات فعلی؛ برای سلامتی انسان در درازمدتخطرآفرین تشخیص داده نشده است.



طرح چند سؤال:

1- همانطور که مشخص شد امواج پارازیت در ارتفاع مشخص از زمین و به صورت افقی ارسال می شوند در صورتی که امواج ماهواره به صورت عمودی به دیش های ماهواره برخورد می کنند. و بخاطر حالت این دیش ها و ایجاد کانون برای امواجکه بر شدت برخورد امواج می افزاید، و اگر پارازیت سرطان زاست آیا شدت امواج ماهواره سرطان زا تر از پارازیت ها نیست؟

2- یکی از عوامل سرطان زا در دنیا و در ایران مصرف مشروباط الکی است. همان چیزی که به یکی از پرطرفدار ترین محصولات تبلیغاتی در کانال های ماهواره تبدیل شده است و باعث شده تا اقلب افرادی که در منزل خود از ماهواره استفاده کنند بر اثر تبلیغات های فراوان به استفاده از مشروباط الکلی روی بیاورند. آیا این نوع سرطان هم بر اثر پارازیت است یا ابر اثر استفاده از ماهواره؟

3- بر اثر تماشا و تبلیغات های ماهواره امروزه بسیاری از بانوان ایرانی تمایل بهبرنزه کردن پوست بدن خود دارند. UVA عامل اصلی برنزه شدن پوست است ، در واقع سالن های برنزه کردن پوست از این امواج استفاده می کنند. میزان اشعه UVA در سالن های برنزه ، 12 بار بیشتر از نور خورشید است. تحقیقات نشان می دهند کسانی که از سالنهای برنزه سازی استفاده می کنند 5/2 بار بیشتر از سایرین مبتلا به SCC و 5/1 بار بیشتر به BCC مبتلا می شوند و استفاده از سالن های برنزه از سنین جوانی ، خطر نوع دیگری از سرطان پوست (ملانوما) را تا %75 افزایش می دهد. آیا این نوع سرطان هم بر اثر پارازیت است یا ابر اثر استفاده از ماهواره؟

4- تبلیغات شبکه های ماهواره ای منجر به افزایش مصرف دخانیات در میان جوانان ایرانی شده است و در این بین مصرف قلیان شتاب بیشتری دارد. این در حالیست که قلیان دارای 4000 ماده سمی و 70 ماده سرطان زا است که 66 درصد برونشیت و سرطان ریه، 12 درصد بیماری‌های قلبی و عروقی و 38 درصد بیماری‌های حاد تنفسی در جهان ناشی از مصرف قلیان می باشد. آیااین نوع سرطان هم بر اثر پارازیت است یا ابر اثر استفاده از ماهواره؟

5- شبکه های ماهواره ازجمله شبکه های فارسی زبانی مانند من و تو همواره مردم را به مصرف گوشت خوک تشویق می کنند و با ساخت برنامه هایی همچونبفرمایید شام به مردم ایران می گویند که مصرف گوشت خوک بسیار لذت بخش است. این در حالیست که طی پژوهش های شکل گرفته در جهان، گوشت خوکمیزان احتمال ابتلا به سرطان را تا 10 درصد افزایش می دهد. آیا این نوع سرطان هم بر اثر پارازیت است یا ابر اثر استفاده از ماهواره؟

6- مصرف مواد آرایشی که توسط ماهواره تبلیغ می شود امروزه توسط خیلی از بانوانی که به تماشای برنامه های ماهواره می پردازند بسیار رشد داشته است. این در حالیست که اکثر مواد آرایشی دارای بیش از 7 نوع ماده سرطان زا نظیر Phthalates، Formaldehyde ،Paraben ، Oxybenzone ، Surfactant ،Butylated Hydroxyanisole و fragranc می باشند. آیا این نوع سرطان هم بر اثر پارازیت است یا بر اثر استفاده از ماهواره؟

پ,ن : ما عاشق ایران و ایرانی های عزیز هستیم و آرزوی سلامتی برای همه هموطنان را داریم. امیدواریم با فرهنگ سازی درست جلوی نابودی نسل ایران را بگیریم. از یاد نبریم بنزین های نا مرغوب نیز یکی از عوامل سرطان زاست که با رعایت اصول ترافیکی و استفاده از سوخت های پاک می توانیم سهم بسزایی درکاهش ابتلا به سرطان در کشور داشته باشیم.

منبع:معبر سایبری فندرسک

شعر: تولد اسم اعظم خداوند

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/10/16:: 12:51 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این شعر رو به مناسبت تولد پیامبر اعظم صل الله علیه و آله در سال 91 (+ ) گفته بودم، باز نشر می کنم:

وقتی که

«هیچ» هم

-هنوز-

هیچ نبود

                     او اولین حضور بود که بر «او» ظهور کرد

 

مخفی ترین بهشت خدا،

سرّ

سرّ

سرّ

                     از دوزخ زمین - چو ماها - عبور کرد

آمد

-میان ملک و ملک-

پیش ما

نشست

                    ما خاکیان غمزده را پر غرور کرد


درباره رمان «من زنده ام»

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/10/11:: 9:49 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

درباره رمان «من زنده ام»

چند روز پیش کتاب خاطرات خانم معصومه آباد از دوران اسارتش را تمام کردم. نام کتاب هم جالب انتخاب شده است. اول آدم پیوند می دهد نام کتاب را با اسارت و اینکه علیرغم اسارت زنده است و یه جور مقاومت در برابر مردگی است  مردگی روحی که زندان بانان می خواهند، اما در طی داستان متوجه می شویم که « من زنده ام » نامه کوتاه خبر سلامتی راوی برای خانواده اش است که طی جنگ هر وقت بتواند به مزل شان که حالا خالی مانده است می رود و می گذارد تا برادران اش خاطر جمع شوند.

راوی،  قصه ی غصه های اسارت را به خوبی و به قول مقام معظم رهبری (طی تقریظ بر این کتاب) با هنرمندی تصویر می کند و در مسیر داستان انسان را دچار اشک و گاه لبخند می کند. یک نمونه از این تصویر سازی های زیبا هنگام تعریف حالات پس از اعتصاب غذاست: « پی در پی صدای ضربه های همسایه ها را بر دیوار سلول می شنیدم (که با ضربه های مورس ابداعی) می پرسیدند: چرا جواب نمی دهید؟ می خواستم بگویم سرمان شلوغ است و و سرگرم مردنمان هستیم.»

اسارت سخت است و فیلم ها و غصه های زیادی درباره آن ساخته و نوشته شده است اما جنس داستانهای اسارت در ایران فرقش این است که حقیقت است و تخیل نیست. رنج ها و درد ها و در کنارشان مقاومت ها و همبستگی ها اتفاق  افتاده است. اسارت برای مردان جبهه و جنگ که طبیعتا صبر و تهور و شجاعت اولین خصیصه شان است نیز طاقت فرساست چه برسد به این چهار دختر غیر نظامی و کم سن و سال و همین دلیل است که علیرغم اینکه راوی می نویسد که در طی اسارت شکنجه بدنی نشده است و غیر از یکی دوبار در طی چهار سال و زندانهای مختلفی که منتقل شده است کتک نخورده است؛ سیر روایت به تمامی  تلخ  است و حتی از اینکه در طی این مدت قصد سوءی به جان آنها نشده است روایت روشنانه ای دیده نمی شود.

این کتاب بخاطر همراه داشتن مسابقه و تبلیغات خوب خوانندگانش هم زیاد بوده اند. من هم که معمولا تحت تاثیر تبلیغات نشده چیزی بخرم این کتاب را ضمن هدیه فرهنگی فرهنگ سرای عطار دریافت کردم! پس از مطالعه آن راضی بودم از خواندنش

 

 

 


حضور دکتر بحرینی، نماینده محترم مردم مشهد در مجلس، در شهرک مهرگا

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/10/7:: 2:3 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

حضور دکتر بحرینی، نماینده محترم مردم مشهد، در شهرک مهرگان

به حکم من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق

از دکتر بحرینی نماینده محترم مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی که  جمع زیادی از مسئولین ارگانهای دولتی را همراه کرده بودند و به شکلی صمیمانه و متواضعانه و صبورانه درد دلهای ما اهالی شهرک مهرگان را شنوا بودند و با مسئول مرتبط با هر مشکل هماهنگ می کردند برای حل آن؛ بسیار متشکریم.

به حق که  گرفتن حق ستمدیدگان بر علما از همه سزاوار تر است که خداوند از آنها پیمان گرفته است: حضرت علی ع می فرمایند:

«...اگرنبود عهد و مسؤولیتی که خدا از عالمان گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند...»


شعر دنیای مجازی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/10/6:: 9:44 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شعر: دنیای مجازی

نفر پنجم مسابقه کتاب خوانی مجازی شدم  لینک

 

دلبسته ی «دنیای مجازی» شده ام من

سرتاسر دنیاست مجاز،

- بس جای تاسف -

که راضی* شده ام من.

نرم و آهسته چونان ابر سفیدی

- حقیقت-

از روی سرم

رفت.

چون،

بی هیچ توجه

 سرگرم به بازی شدم من.

-----------

*:إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ


شعر: دیوار های یخی آب می شوند

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/9/26:: 9:19 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیوارهای یخی دارند آب می شوند

که با نفس های سردشان در برابر تو کشیده بودند.

مردم می گویند: «دیدی این هم دروغ بود!»

و کم کم « رجعت» می کنند،

آیا با تو؟

 

 

 


دانلود رایگان داستان کوتاه برج میلاد

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/9/17:: 9:52 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

داستان کوتاه « برج میلاد»

 

این داستان رو واسه مسابقه « داستان تهران» نوشتم که به موقع آماده نشد و نرسید:

برج میلاد

1

می دونستم که نباید بهشون نگاه کنم. نباید نقطه ضعف دست طبیعت بدم. اگه طبیعت می فهمید که من روی یه چیزی حساسم دقیقا فوکوس می کرد روی اون نقطه ضعفم، روی اون نقطه حساسیتم. خیلی امتحان کرده بودم عکس العمل طبیعت رو نسبت به افکار و عقایدم. اولین بار این فکر رو یکی از دوستام توی خوابگاه مث خوره انداخت تو جونم. بهش می گفتم کمدت رو باز نزار وسایلت رو جمع و جور کن یه وقت چیزی گم نشه و ما به عنوان هم اتاقیت مورد سوء ظن واقع بشیم. می گفت من اطمینان دارم اطراف من دزد وجود نداره. می گفتم چطور؟ می گفت چون به این قضیه ایمان دارم طبیعت هم باهام همون جور رفتار می کنه و نمیزاره دزدی اطرافم وجود داشته باشه. اگه به یه چیزی کاملا ایمان داشته باشی طبیعت هم همه چی رو مطابق اون ایمانت مرتب می کنه و پیش میاره. البته باید خلوص ایمانت رو به طبیعت ثابت کرده باشی.

یکی از چیزایی که من بهش رسیده بودم این بود که رو هر چیزی که حساس باشی طبیعت هم رو اون حساس میشه مثلا اگه انگشتت درد کنه به همه جا می خوره یا اگه سرت درد کنه همه کسایی که بلند حرف می زنن دور وبرت جمع میشن یا همه کسایی که دور و برت هستن بلند حرف می زنن. امروز هم بخاطر تولد دوستم می خواستم لباسهام کثیف نشه تا بعد از کلاس هام برم خونه شون. و حالا توی اتوبوس درحالی که از پنجره، برج میلاد؛ اون جام شبه باستانی بزرگ تهرانی ها رو که به امید شاید بخشش لختی رنگ آبی و بذل آنی آرامش به سمت آسمون گرفته بودن ، همین طور که به دورش می چرخیدیم نگاه می کردم،  همش حواسم به کفشهام بود تا یکی کثیف شون نکنه، از بابت عکس العمل طبیعت هم نگران بودم و حالا دقیقا اون اتفاق افتاد. صدای خانم گوینده که از دستگاه جی پی اس شنیده شد: « ایستگاه میدان صنعت» ، دختربچه ای درحالی که با غرور، افتخار یا همچین چیزی جمعیت ر و می شکافت و دست –شاید-  مادر بزرگش رو بدنبال خودش می کشید؛  از من که رد شد کفش های گلی ش رو گذاشت روی لنگه راست کفش سرخابی قشنگم و بی اعتنا و با همان غرور یا افتخار یا همچین چیزی  پیاده شد. من هم حسرت زده بدنبالش از اتوبوس پیاده شدم.

به پیاده رو نرسیده اتوماتیک چشم هام مثل سامانه اس 300 به اطراف می چرخید و همان ابتدای اسکنینگ اطراف، با کمال ناباوری انگار که یک ناو هواپیمابر را بر کرانه کویر رصد کرده باشه بر روی هدف قفل شد. یک واکسی که به تابلو تقسیم برق کنار خیابان تکیه داده بود. سرش اونقدر پایین بود که انگار داشت با بینی ش میزان صیقلی شدن کفشی رو که داشت واکس می زد اندازه می گیره. با چند گام شادمانه خودم رو بهش رسوندم و پاجفت کنار بساطش ایستادم. از روی تنبلی، شاید هم چون اهمیتی نداشت و شاید هم نمی دونم چی، هیچ حرفی نزدم . واکسی  سرش رو آورد بالاو گفت: « سِلام خانوم واکس بِزِنوم؟» از روی تنبلی، شاید هم چون اهمیتی نداشت و شاید هم نمی دونم چی، جوابش رو ندادم و فقط کفش سرخابی پای راستم رو که خاکی شده بود کمی تکون دادم. فهمید و یک جفت دمپائی آغشته به رنگهای مختلف واکس رو جلوم جفت کرد. اگر از دیدن اون واکسی در مکان و زمان درست اونقده خوشحال نبودم امکان نداشت پا تو اون دمپایی ها بزارم اما حالا... ادامه رو دانلود کنید 

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



بازدید امروز: 5 ، بازدید دیروز: 138 ، کل بازدیدها: 936404
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ