درعمل ،درمورد وزن نميشه شعررو روي كاغذ برد ودوطرف رو مثل موازنه دوطرف يك واكنش شيميايي يا يك معادله رياضي هجاكشي وتراز كرد.بلكه با شنيدن گوش كردن موقع خوندن شعر با ريتم هاي كندتر وتندتر وشايد هم با يكمي آهنگ دار كردن بهتر وسريعتر وخوش فرم تر ميشه ايجادش كرد. چه بسا يه جاهايي هم دوطرف كاملا تراز نميشن وشعر از فرم نميفته وبه قول معروف از اختيارات شاعري استفاده ميشه كه ملاك اون هم باز خوش آهنگ بودن شعر در نظر شنونده است نه جزوه ها وكتابهاي آرايه هاي ادبي.
ثانيا اين كه توي اون بيت دومي كه پيشنهاد شد به جاي چشم "نگاه "اومده بود وبه جاي "ابري"كه اون هم در مصرع بعدي تكرار شده "خيس".
سوم اينكه فكر كنم خوندن وزن شعر هاي سنگين سبك خراساني وكمي عراقي درمورد من واحتمالااشعار سبك هندي در مورد تو باعث شده يه خورده منظومه ها مون پيچيده بشه ونتونيم صاف وپوس كنده بريم سر اصل مطلب . اين طور نيس؟
سلام
به نظرم :: يه خورده به وزن هم فكر كن . با كمترين تغيير در واژه ها ميشه گفت:بودبسته چشم تو وقت وداع تا كه بهر من وداع آسان گرفت
بعدش هم باز به نظر شخصي من كلمه تكراري شعر رو خسته كننده مي كنه به عنوان نمونه كلمه چشم زياد تكرار شده ومثلا باز هم براي اينكه كمترين تغيير در واژه ومفهوم مورد نظر ت رو پيشنهاد كرده باشم ميشد از واژه نگاه يا ديده يا همچين استعاراتي به جاي "چشم" استفاده كرد تا هم لغات تكراري نشود وهم كمي حس شعري قوي تري داشته باشيم (اين توضيح در صورتي است كه بخواهيم حتما از مفهوم چشم استفاده كنيم)
مثلا بگوييم آسمان جاي نگاه خيس تو بهر چشم ابري ام قرآن گرفت
درمجموع اي بدك نبود!