سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سالگرد مولانا و افسوس های بزرگ!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/8/8:: 8:1 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

هشتصدمین سالگرد مولانا؛

 افسوس و غرور بر مولوی گذشته یا هوشیاری و غرور برمولوی های امروز

 

این روزها سالگرد تولد مولانا بود. مردی که شیرجه ای زده در اعماق زمان از هشتصد سال پیش تا کنون و تا آینده. عارف چنین است و پا بر فرق زمان می نهد و چون در زندگی خود را از قید ماده می رهاند، از قید الزامات ماده چون زمان نیز می رهد. این روز ها از مولانا حرف و حدیث بسیار است و از همه بیشتر آنچه نمود داشته است حسرت و افسوس هایی است که بر مصادره شدن وی توسط کشور های دیگر از جمله ترکیه ابراز شده است. این امری بجاست که بر مواریث گذشته آگاه و حساس باشیم و هم بشناسیم و هم درست بشناسانیم اما آنچه افسوسی دیگر و بزرگتر می آفریند آن است که جنس این افسوس ها در از دست دادن مولانا بسیار سطحی تر از آن چیزی است که باید باشد. جنس این افسوس ها به نظر می رسد نهایتا  از جنس افسوس خوردن بر سرقتِ قطعه سنگی، خشتی، کوزه ای تاریخی است. آنچه از مولوی در این افسوس ها دیده می شود میراثی صرفا تاریخی و  افتخاری تاریخی است که با توجه به اقبال امروز جهانی به آن، بسیار مهم شده است و از دست دادنش نیز افسوسی بزرگ در بر دارد. اما واقعیت آن است که جنس افسوس خوردن در از دست دادن مولانا باید بسیار بزرگتر از این ها باشد و این افسوس بزرگ با ربوده شدن مولانا توسط ترکیه آغاز نمی شود، بلکه با ربوده شدن مولانا توسط غفلت و دنیا زدگی و دلبستگی های مادی ما آغاز می شود. افسوس بزرگ از آنجا آغاز می شود که مولوی قرن هاست فریاد «هو» سر می دهد، فریادِ « هجرت از خویشتن به سوی او» سر می دهد و « به زبان فارسی » اما ما از همه چیز به سوی «خویشتن» هجرت می کنیم و همه چیز را بر مدار منافع «خویش» می سنجیم. این یعنی ما مولوی را از دست داده ایم چه کشوری او را مصادره بکند یا نکند. افسوس بزرگ از آنجا آغاز می شود که مولانا های امروز که بر شناخت ما و حمایت ما نیاز دارند تا « مثنوی معنوی» شان را بر جهان عرضه کنند، باز هم با غفلت ما، خواهش های حقیر نفسانی ما، خود بینی های ما و در نهایت عدم درک و شناخت ما مواجه می شوند. مولوی امروز که دنیا در پی اوست و ما در غفلت از او، امام روح الله «ره» است. از ما چه کسی نفس های قدسی او را در لابلای کتابهای عرفانی اش در یافته است؟ چه کسی نظرات بلند عرفانی او را از کتابهای متنوع اش فهمیده است؟ اصلا چه کسی از ما می داند که او یک عارف کامل بوده است؟ مگر مولانا چه گوهری در مشت داشته که مورد اقبال «زمانها» شده است و چه آب حیاتی نوشیده است که هنوز هم زنده است؟ جواب را شاید همه می دانیم: عرفان. پس باید بفهمیم و بدانیم که امام خمینی عزیز ما دردانه ای است از جنس مولوی از جنس محی الدین از جنس... با این تفاوت که آنها از مردم به سوی «او» هجرت کرده بودند و امام ما از «او» با معیت «او» برگشته بود برای دستگیری مردم.

افسوس بزرگ ان است که روزی بیاید که ببینیم ما آنقدر امام را ازدست داده ایم که توسط دیگرانی که هوشیار ترند- و اتفاقا در جهان کم هم نیستند- مصادره شده است، چرا که گوهر بر خاک نمی ماند و اگر ما کودکانه بر زمین نهیم گوهری هایی هستند که قدر بدانند و بردارند.

امروز زمان افسوس خوردن بر گذشته نیست امروز زمان غرور و پاسداری و شناساندن صحیح سرمایه های اکنون است پیش از انکه توسط دیگران شناخته و مصادره شوند.   





بازدید امروز: 155 ، بازدید دیروز: 112 ، کل بازدیدها: 937612
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ