• وبلاگ : جلوه
  • يادداشت : پياده كردن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اگر ما صد سال ديگر را تصور کنيم و نوادگان خود را در آن هنگام بنگريم که در کلاس هاي مجازي حاضر هستند و معلمشان از آنطرف دنيا و يا از کره ديگر در حال برسي تاريخ حکومتها و مردمان کره زمين در گذشته است و از دانش آموزي سوال مي کند که بگو ببينم در فلات ايران چه کسي سلسله اکبر شاهيان را نابود کرد و باعث شد مردمانش از دوره پارسنگي و عصر حجري سازندگي و اصلاحات ( ماتيک و زير ابرو ) با سمت شکوه و پيشرفت قدم بردارند و بردگان و پابرهنگان را جز آدميان به حساب آورد و پا را از آن فراتر بگذارد و بردگان را ولي نعمتان حکومتش معرفي نمايد و چنان ظلمي وحشتناک در حق ما اشراف کند و او به دست چه کسي از بين رفت . دانش آموز آقا . بابام از باباش اون هم از ننه فائزه بنت شيخ الاشراف و حجت الثروت و آيت القدرت شاه بابا ملک اکبر رسما جاني عالي جاه نقل کرده که آهنگر زاده اي که جدش آشپز زاده بود و آن آشپز زاده هم جدش آهنگر بود و نامش آنطور که در تواريخ عهد قديم آمده کاوه بود هوس بر پاي حکومت فريدوني را در سرش مي پرورانيد و با توطئه بر عليه جدمان و تقلب بزرگ توانست بر مردم حکومت کند و شاه بابا ملک اکبر عالي جاه را رنجيده خاطر نمايد دليل تقلب او هم همين بس که او راي يک پابرهنه جوات مواتي را با راي من که يک اشراف زاده ام برابر کرد آيا شما ظلمي از اين بالاتر سراغ داريد . در همان دوران بود که هزار دستان فرزند ارشد جدمان نتوانست اين ظلم را تحمل کند او به نام سر جونيور اشرف الاشراف ملک مهدي پسته دزد پسته فروش نفت خور کار چاقکن کرسنتي عالي جاه با کمک برادران مکتبي خود در کشور هاي برادر انگليس و سعودي و صهيوني و همچنين فرزندان معنوي جد مان در مجلس شکمپارگان و زراندوزان و همچنين با دست هاي پنهان و آشکار خود در جناحين ارتجا و انحراف توانست حکومت پا برهنگان و بردگان را از بين ببرد و بار ديگر روح دوران ساز دنگي غربيان را احياء نمايد ..... در همين هنگام کودک مستخدمي که در حال شست و شوي کلاس است زير لب منمن مي کند ومي گويد آقا من مي تونم يه چيزي بگم ، بگم آقا ، بگم ، بگم ، معلم بگو برده زاده . آقا پدرم از پدرش و آن هم از جد شهيدمان محمود بازو زره و شمشير وسپر و خاکريز ، و فدايي رهبر شنيده که مي گفت (( اکبر شاهيان در خواب بينند پنبه دانه گهي لف لف خورنند گه دانه دانه ))