عرفان و مهدویت، خار راه یا یار همراه، بخش دوم
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/5/7:: 1:2 عصر...و انسان از خاک آفریده شد، ولادت پدرِ خاک مبارک باد!
علی ( ع ) میفرماید : " « الدنیا دار ممر لا دار مقر ، و الناس
فیها رجلان رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها » " ( 1
) مردم در بازار دنیا دو دسته هستند : یک دسته خود را میفروشند و پول
فروختن خودشان را میگیرند ، و دسته دوم مردمی هستند که در دنیا خود را
میخرند و آزاد میکنند .
یک وقت علی ( ع ) درهم و یا دیناری را که مال خودشان بود کف دست
گرفت ، قدری به آن نگاه کرد و فرمود : ای پول ! تو تا وقتی که در دست
من هستی ، مال من نیستی . درست عکس اینکه ما میگوئیم ، ما میگوئیم تا
وقتی پول مال من است که در جیب من است و وقتی خرج کردم از دست من
رفته است . علی ( ع ) عکس این را فرموده است : تو تا وقتی که در دست
من هستی ، مال من نیستی [ چرا ] که تا وقتی در دست من هستی ، باید مال
تو باشم و نوکر تو باشم و تو را نگهداری کنم . تو آن وقت مال من هستی که
تو را خرج کرده باشم والا تا وقتی که تو را نگه داشتهام تو مال من و در
خدمت من نیستی ، من مال تو و در خدمت تو هستم .
علی ( ع ) از جلوی یک قصابی میگذشت ( 2 ) . قصاب چشمش به علی ( ع )
که افتاد عرض کرد : امروز گوشتهای خوبی آوردهایم ، اگر میخواهید بخرید .
حضرت فرمود : پول ندارم . قصاب گفت : من برای پولش صبر میکنم . فرمود
: من به شکم [ خود ] میگویم صبر
به نام او
لینک به: بخش اول مطلب
...ادامه: آنچه ما می فهمیم آن است که عرفان شاخه ای از فرهنگ و علوم و معارف اسلامی است که همانند سایر بخش ها سیر تاریخی و تکاملی خودش را داشته است. خدمات فراوانی کرده و مثل هر شاخه ای از علوم اسلامی و حتی بشری سوء استفاده کنندگانی هم داشته است.
همچنانکه از زهد و پارسایی در طول تاریخ عده ای سوء استفاده چی برای کسب جاه یا مال یا شهرت استفاده کرده اند، همچنانکه از علم فقه و لباس مقدس اهل علم سوء استفاده شده است، همچنانکه از سایر علوم بشری سوء استفاده شده است؛ شک نمی توان کرد که از عرفان هم سوء استفاده شده است.
باطل همواره برای رشد و قد علم کردن نیاز به پایه ای از حق دارد. دروغ ها، فریب ها و امور باطل با امر حق و راست ذهن و فکر و شعور جامعه را می فریبند و کاخ خویش را بر آن بنا می کنند و گرنه از ابتدا اگر با امر باطل سراغ هرکسی که بروند مسلما توسط شعور و وجدان وی طرد خواهند شد. بنابر این اینکه عده ای بر پایه اصول عرفانی مکتبی ضاله بنیان نهاده اند، ادعای مهدویت و نبوت و الوهیت کرده اند کسر شأنی برای عرفان نیست.
اما در اینکه یکی از سخنرانان می فرمود فلان مبحث در فلسفه وقتی وارد عرفان می شود کفر آمیز می گردد و تمام عرفا (ی حاضر) و فلاسفه را بر اساس آن تفکر تکفیر می نمود؛ جای تامل بیشتری دارد.
وقتی تشیع از جانب افراطیون وهابی تکفیر می شود و حکم به قتل و جهاد با آنها صادر می شود؛ ما به حق در برابرشان موضع می گیریم و موضع تشیع در تاریخ همواره موضعی گفتمانی و مدارا گرا و التهاب گریز بوده است. شیعه همواره سعی در توسعه مُلک وحدت داشته و از تجزیه و تفرقه پرهیز کرده است.حال اگر گروهی از شیعه بنابر اختلافاتی درکی و فهمی از معارف اسلامی گروهی دیگر را که رفتار و گفتار و خدماتشان مشهور به خلوصی الهی است، متهم به کفر کرده (حکم به نجاست شان دهند) آیا در کنار وهابیون افراطی یا شاید پیشتر از آنها نایستاده اند؟
آیا کسی که تا این حد بر تجزیه و تفرقه و جدایی حدودِ خویش از سایرین اصرار می ورزد که صالحان از شیعه (و اسلام ) را به صرف عرفان و فلسفه بر نمی تابد می تواند نشر دهنده خوبی برای معارف مهدوی باشد؟
آیا جامعه جهانی مهدوی بر اساس جمع شکل می گیرد یا تفرقه؟ آیا جامعه جهانی مهدوی که شامل کفار امروز و مسیحی و یهودی و زرتشتی و بودایی و...می شود به یکباره و با اشاره حضرت صاحب الامر به شیعیانی یکدست بدل خواهند شد تا بتوان آنها را در جامعه مهدوی «قبول» کرد؟
یا آن که آن جامعه موعود بر اثر تلاش ها و مجاهدت ها و مرارت های شبانه روزی امام(عج) و یارانش شکل خواهد گرفت انشاءالله؟ و اگر این چنین است این امر با تکفیر و پرخاش انجام خواهد شد یا با «قول لیّن»؟
آیا افکار عرفانی عارفانی که «زاهدانِ شب و شیران روز»اند به آن فرهنگ جهانی شبیه تر است یا افکار مقابل شان؟
امام خمینی آن پیرِ فرزانه می فرماید: «شیخ جلیل ما، عارف کامل، شاه آبادی، روحی فداه، می فرمودند، تعییر(پرخاش و سرزنش) به کافر نیز نکنید در قلب؛ شاید نور فطرتش او را هدایت کند، و این تعییر و سرزنش کار شما را منجر به سوء عاقبت کند. امر به معروف و نهی از منکر غیر از تعییر قلبی است. بلکه می فرمودند کفاری که معلوم نیست با حال کفر از این عالم منتقل شدند را لعن نکنید. شاید در حال رفتن هدایت شده باشند و روحانیت آنها مانع از ترقیات شما شود.1»
این افکار و اعتقاداتِ یک عارف است در مورد کفار؛ حال قضاوت کنید که کسی افرادی که خودشان اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر داشته اند را نسبت کفر دهد و لعن کند. ...ادامه دارد
پی نوشت:
1- چهل حدیث، حضرت امام خمینی(ره)