سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر: امّید من

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/5/2:: 7:12 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

شعر: امّید من

امّید من!
                که دو دستم به آسمان

امّید من!
            که دو چشمم به راهتان

امّید من!
            گذر از دوزخ زمین؛

امّید من!
             گذر از دوزخ زمان

...چون نباشید:
                      محال است محال است محال


شعر:روزی طلوع می کند از جسم من روحی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/23:: 5:9 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

شعر: روزی طلوع می کند از جسم من روحی

روزی طلوع می کند از جسم من روحی

روزی قیام می کند از کاه من کوهی

دارم که غرق می شوم از چشم بارانی

ناگه عبور می کند از سیل من نوحی...

...یعنی ظهور می کنی از قلب آدم ها؟!

یعنی که آشنای همه، مثل اندوهی؟

روزی ز مکه بیایید مثل یک حاجی!

من هم...-خدا قبول کند- ذبحِ مذبوحی


شعر: شوقی اشتباه

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/22:: 7:15 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

شعر: شوقی اشتباه

ما مانده ایم و خستگی شوقی اشتباه

ما مانده ایم و امیدی که شد تباه

او بوده و زمان درازی به انتظار

ما مانده ایم و بی کسی محض یک نگاه

راهی دراز مانده، کویری پر از سراب

بی توشه ایم و بی رمق و خسته بین راه

چوپان گله های بدون شبان! مدد!

ای چشم مهربان مراقب! بما نگاه!

ماییم و این شب یلدا و درد و درد

ماییم و بی حضور شما، آه و آه و آه!


چند دو بیتی: اجازه بدید عرض می کنم!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/20:: 7:5 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

چند دوبیتی

جایی برای دلم قرض می کنم

توضیح؟ اجازه بدید عرض می کنم

یک جای دلنشین با فراغ بال

پیدا اگر نشود؟ فرض می کنم!

___________________________

چه کسی دور و برم بود بجز ناز خودت؟

تو و آن قصه ی گنگ، تو و آن راز خودت

می رسانی همه را، تک به تک به انتها

تا دوباره برسی تو به آغاز خودت

_____________________________

مگیر آغوش خود را لحظه ای از من

غم چون نوش خود را لحظه ای از من

اگر کافر شدم حتی، مگیر دستا...

...ن بازیگوش خود را لحظه ای از من

____________________________

مرا در لحظه های خستگی دریاب

میان برق هر دلبستگی دریاب

نفهمد دشمنی که از ازل دارم

چنین مخفی به این آهستگی دریاب


شعر: ای کاش بیفتد اتفاقاتی که باید

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/3/28:: 7:20 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

شعر: ای کاش بیفتد اتفاقاتی که باید

 

ایکاش بیفتد اتفاقاتی که باید

گردون بگردد بر مداراتی که باید

ما همچنان محو دو ابروی تو هستیم

تا کی نماید آن اشاراتی که باید

گرچه خدا صابرترین صابران است

کرده در این قصه مراعاتی که باید

ما گرچه نیستیم منتظر هایی که شاید

ما گرچه کردیم اشتباهاتی که باید...

کم آبرو تر از بنی یعقوبیانیم؟

آیا ندیدیم ابتلائاتی که باید؟

از یاد مبر یوسف! برادرها که قحطی است

کردند اگرچه اشتباهاتی که باید...


شعر: نزول کن

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/3/5:: 7:15 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

شعر: نزول کن

 

ما خسته ی نزاعیم، فرقانمان! نزول کن

بهتر از این نمی شیم، مارا چنین قبول کن

امْید رویش مان، یخ زد در این سیاهی

در جان تک تک ما، ای رایحه حلول کن

_______________________________________

مرد از تو گفت و تیر بلا را بجان خرید

برجانِ خسته بلا را گران خرید

یک دل که داشت در معامله ی با شما فروخت

از دیگران، دهانِ ملامت کنان خرید


شعر، امید خسته

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/2/19:: 7:34 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

شعر: امید خسته

بادی وزید و شعله ما ناتوان نشست1

امّید قد کشیده ما ناگهان نشست

بارید یکهزار تیر بلا پیش پای صبح

بر چشم خسته ما بی امان نشست

_______________________________________

مخواه ای صبح! لباس تیره بر اندام امّیدم1

مکن پژمرده برگی را که از چشم شما چیدم

به برقی از نگاه خویش باطل کن سحر و افسون را

به لطف یک نشانه برطرف کن هرچه تردیدم

---------------------------------------------------------

1: توضیح ضروری شاعر: این شعرها منتسب به اتفاقات اخیر مربوط به شانتاژهای عده ای علیه دکتر نیست (که گویا این ذهنیت بوجود آمده ولی نه دکتر شعله ای است و نه به باد که بماند توفانی بجای خواهد نشست). می تواند پیرامون برخورد فیزیکی با مستند باشد.

---------------------------------------------------------

لینک های جالب:

و ناگهان ولایت مداری!

کدام مان ولایت پذیریم؟ که از احمدی نژاد توقع داریم


شعر:حال این روزها

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/2/15:: 7:19 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از شعر این مقاله را بخوانید:

چیزی که احمدی نژاد شناخته و خاتمی و موسوی و برخی خواص و توپخانه های رسانه ای نشناخته اند

زمان در صبر تان فرسوده شد اینروزها

به بی تابان تان افزوده شد این "روز" ها

نشد سالم نگه دارم دل خود را

بگویم: نازنین! آلوده شد اینروزها

گمانم  در دلم انبار می شد سال ها

گمانم در دل من توده شد این روزها

بدون ادکلن بوی بدی دارم

درون لایه هایم پوده1 شد این روزها

تمام لحظه های عمرمان شب بود

ولیکن نامشان بیهوده شد: این روزها

نمی دانم! خبر دادند که می آیید

به شوق رویتان پیموده شد اینروزها

____________________________________

1:پوسیده


شعر: خبر

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/2/7:: 5:49 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

آن خبر؛ درمیان اخبار اقتصادی

در میان اخبار سیاسی

در میان اخبار،

نبود

در جستجوی خبر« پیش گفته»

هر روز

خبر های جنگ ها را

خبر های صلح ها را

خبر های توافق ها و تقسیمات منطقه ای را

پی می گیرم.

گوش تیز کرده ام

چشم تیز کرده ام

از میان حوادث

از میان واقعه ها

از میان آمد وشد ها

اثری از آنچه دلم را به تپش واداشته بیابم.

هر روز

به هزار وبلاگ سرگشته مثل خودم سر می زنم

تا شاید

آنها چیزی شکار کرده باشند

تا شاید

آنها مژده ای داده باشند.

هر روز

به هزار سایت منکرین راه خودم سر می زنم

تا شاید

آنها کسی را انکار کرده باشند

تا شاید

آنها خبری را تکذیب کرده باشند.

هر روز به دنبال دوستانش

آن آدمهای «قدیمی»

در میان آدمهای جدید دور و برم می گردم

هر روز به دنبال دشمنانش

آن آدمهای «قدیمی»

در میان آدمهای جدید دور و برم می گردم

و

هر روز مرا به این خاطر مسخره می کنند

امروز شعیب بن صالح را یافتم

وآنها مثل همیشه مسخره ام کردند

شاید فردا سفیانی را بیابم

و

آنها باز هم مسخره ام خواهد کرد.

چه باک!

مهم آن است که خبری در این «راه» بیابم.


چشم انتظار حادثه های مقدسیم

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/2/7:: 3:43 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چشم انتظار حادثه های مقدسیم
در گیر و دار هرچه بلای مقدسیم

مارا -خدا قبول کند- ذبح مان کنید
ما -گر خدا بخواهه- فدای مقدسیم


<      1   2   3      >



بازدید امروز: 138 ، بازدید دیروز: 138 ، کل بازدیدها: 936537
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ