شعر: حادثه
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 92/2/19:: 9:19 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
شعر: حادثه
ای دست نازنین خدا پشت حادثه
این سالیان خسته مرا کشته حادثه
چشم انتظار حادثه ام ...و نتیجه اش
کی می شود که وا بشود مشت حادثه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر: حادثه
ای دست نازنین خدا پشت حادثه
این سالیان خسته مرا کشته حادثه
چشم انتظار حادثه ام ...و نتیجه اش
کی می شود که وا بشود مشت حادثه؟
بسم الله الرحمن الرحیم
فصلی رسید که پاییز لاله هاست
باغی خمید ، که دریای ناله هاست
فصلی رسید که دلتنگ می شویم
با لاله های سرخ، رنگ می شویم
فصلی رسید که روزی دراز بود
روزی که در دل، دنیایی راز بود
فصلی رسید، خدا باز دیده شد
گرچه نبی نبود، اعجاز دیده شد
فصلی رسید که سرما و درد داشت
یک دشت داغ، که قحطی مرد داشت
فصلی رسید که نامرد کم نبود
روزی رسید که همدرد هم نبود
بسم الله الرحمن الرحیم
من خسته ام از جفت شدن های فرد
دلمرده ام از آتش بی جانِ زرد
افسرده ام از ظاهر دلسوز و گرم
غمزده از باطن بی رحم و سرد
بسم الله الرحمن الرحیم
دارد شروع می شود: فصل های سرد
دارد شلوغ می کند: درد های مرد
دارد تمام می شود کوه های صبر
دارد به اوج می رسد: موج های درد
دارم خیال می کنم: سالهای سبز
دارد عبور می کند: روزهای زرد
دارم خیال می کنم: جمع های جمع
دارد غلیظ می شود: فرد های فرد
دارم خیال می کنم: گامهای مرد
دارد شروع می شود: گامهای مرد
بسم الله الرحمن الرحیم
هر روز خسته تر از روز پیشتر
در انتظار غمی هرچه بیشتر
بیگانگان خسته کننده بجای خویش
غمهای بیشتر از هر چه خویش تر
*: نا مربوط نوشت:
این روزها خوب صدا و سیما واسه لاریجانی شو تبلیغاتی می ذاره خوب و بد دولت رو خراب می کنه بد! چشم حسود کور بشه بذار علی آقا بیاد ببینیم چه گلی به سر ما می زنه
بسم الله الرحمن الرحیم
سالروز تولد کربلائیان مبارک باد
وقتی که
«هیچ» هم
-هنوز-
هیچ نبود
او اولین حضور بود که بر «او» ظهور کرد
مخفی ترین بهشت خدا،
سرّ
سرّ
سرّ
از دوزخ زمین - چو ماها - عبور کرد
آمد
-میان ملک و ملک-
پیش ما
نشست
ما خاکیان غمزده را پر غرور کرد
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر: قصه ی من
باران نباریده ست،
چشمان من خاکیست
جا مانده ام از عشق،
این تشنگی حاکیست
این قصه ی من بود؛
پایانی غم آلود،
بی اتفاقی خاص،
آغازی که
شاکیست
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر: هم دوست دارم و هم نه
من غصه و غم را، هم دوست دارم و هم نه *** پیمانه ی کم را ، هم دوست دارم و هم نه
احساس درونم، در شعر و قلم ریخت *** محصول قلم را، هم دوست دارم و هم نه
از هستی و بودن، عمریست کلافه م *** نیستی و عدم را هم دوست دارم و هم نه
مبهوت ِ دو دلدار، بتها و خدایم *** زیبای صنم را هم دوست دارم و هم نه
هر لحظه ی من را، پیوسته شمردند *** اعداد و رقم را هم دوست دارم و هم نه
بسم الله الرحمن الرحیم
غزل خداحافظی
غزل خداحافظی غزل خداحافظی که میگن اینه:
آسمان ابری شدو باران گرفت *** لحظه ای که وصل مان پایان گرفت
چشم من از آسمان تقلید کرد *** حین باران یاد چشمت جان گرفت
آسمان جــــــای نگاه ابری ات *** بهــــر چشم خیس من قرآن گرفت
بسته بود چشمان تو وقت وداع *** تـــا وداع را بهر من آسان گرفت
یاد چشمانت دوباره جان گرفت*** لحظه ای که وصل مان پایان گرفت
****: با تشکر از راهنمایی های آقا رضا در ویرایش شعر