تا جاودان غریب (شعر)
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 87/12/24:: 7:34 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
تا جاودان غریب
روزی که می روم از این جهان غریب
آنسوی مرگ –بیشتر از هر زمان-غریب
سوی تو چشم می دوانم-اگر شود-
دربین آنهمه ی بی کران غریب
یک وقت، از من ندزدی نگاه خویش
...ومن را رها کنی همچنان غریب
بدبخت آن کسی که دل خوش کند به تو
آن وقت تو بگذاری اش ناگهان غریب
گله هزارتاست و چوپان فقط یکی
بی حضرتت گله هم بی گمان غریب
یک عمر بدون اجابت نشسته ام
هم سخره تو و هم عابران، غریب
گویا که طالع من بوده اینچنین
غمگینِ خسته ی تا جاودان غریب
کلمات کلیدی :
نظر