بسیجیان بزرگ
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/9/5:: 8:4 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
بسیجیان بزرگ
آیت الله میرزا جواد تهرانی (قدس سره) از علمای ربانی و از عرفای بزرگ اهل مشهد که قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى پیوسته از بارزترین چهره هاى حامى انقلاب بوده و چندین بار براى دیدار امام خمینى (قدس سره) در فرصتهاى مختلف، به صورت انفرادى یا با هیأتهایى از علما و روحانیون به قم و تهران عزیمت کرد، از جمله عرفایی است که با پوشیدن لباس رزم به جبهه ها پا گذاشت.
تأییدها و پشتیبانى هاى مکرّر مرحوم میرزا از نظام جمهورى اسلامى در زمینه هاى مختلف و به ویژه حضور مکرر او در جبهه هاى جنگ، در آشکار نمودن حقانیّت انقلاب سهم بسزایى داشت. انس و محبّت او با جوانان مخلص بسیجى چنان تأثیرى در آن جوانان مى نهاد که عزم آنان را در ادامه نبرد دوچندان مى کرد.
به مناسبت هفته بسیج و در ایامی که بهانه ای است برای یادآوری جوانان ونوجوانان بسیجی، خالی از لطف نیست که خاطراتی از حضور "عارف کامل آیت الله میرزا جواد تهرانی" در جمع بسیجیان را مرور کنیم.
****
می خواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم
هنگامیکه برای عزیمت به جبهه های جنگ از ایشان سئوال شد که آقا حال شما مساعد نیست و کهولت سن اجازه نمی دهد که در صف رزمندگان اسلام باشید، در پاسخ گفت: به این مسئله واقف هستم اما می خواهم مثل آن پرستوئی باشم که موقع پرتاب حضرت ابراهیم (ع) به طرف اتش، یک قطره آب به منقار خود گرفته بود، به او گفتند کجا می روی؟ گفت: می روم این قطره آب را روی آتش بریزم! گفتند: این قطره آب که اثر نمی گذارد در این انبوه آتش، پرستو گفت: منهم می دانم تأثیر ندارد، اما می خواهم ابراهیمی باشم. سپس اضافه می کردند. منهم می دانم که در جبهه تأثیر چندانی ندارم اما منهم می خواهم در صف ابراهیمیان زمان باشم.
****
سرباز امام زمان (عج)
می فرمود: روزی در جبهه قرار شد ما هم یک گلوله خمپاره بزنیم لذا برادران مجبور شدند به علت خمیدگی پشت من یک چهار پایه بیاورند تا من روی آن قرار بگیرم، برادر دیگری گلوله را به من داد و برادر دیگری هم از پشت سر دو گوش مرا گرفت تا من یک گلوله را توی لوله خمپاره انداختم. قرار بود اول با یکی از آقایان صاحب نام بروم ولی اینکار را نکردم . پرسیده شد چرا؟ گفتند : دیدم اگر با ایشان همراه باشم مرتبا" مصاحبه و فیلمبرداری در کار است و من اینطور دوست نداشتم. یکبار هم که روی یک بلندی ایستاده بودم. دیدم از طرف تلویزیون با دستگاه ضبط و فیلم به نزد من آمدند گفتم چرا آمدید؟ لابد می خواهید بپرسید من کی هستم ولی من خود را معرفی نمی کنم شما بی جهت خود را معطل نکنید!!
****
اطاعت از فرماندهی لازم و واجب است
در بازدید منطقه جنگی ناگهان صدای خمپاره ای برای فرود آمدن به گوش رسید در همین لحظه فرمانده مسئول گفت : همه بخوابید! همه خیز برداشتند و خوابیدند و از آن جمله آقا میرزا . پس از رفع خطر، همه برخاستند ولی آقا بلند نشد، گفتند: آقا خطر برطرف شده بلند شوید؛ ایشان فرمود: تا فرمانده دستور ندهد بلند نمی شوم، همان فرمانده آمد و با صدای نرم و آرام گفت: آقا خواهش می کنم بلند شوید. آنگاه برخاست و بازدید را ادامه داد.
****
مرا شفاعت کنید !
در جبهه، یک نوجوان بسیجی خدمت ایشان رسید و گفت آقا بیائید با هم یک عکس بگیریم، ایشان فرمود: من به شرطی با شما عکس می گیرم که یک قول به من بدهید. و هنگامی که جوان با تعجب از شرط میرزاجوادآقا پرسید، فرمود: قول بدهید وقتی فردای قیامت دست "جواد" را می گیرند که به طرف جهنم ببرند، بیائید و مرا شفاعت کنید ! آن جوان متاثر شد و بعد آقا با او عکس گرفت.
****
تمام گلوله های حاج میرزا به هدف خورد !
در هنگامه جنگ ایران و عراق، ایشان در جبهه بعنوان یک بسیجی لباس رزم پوشیده و در سنگر حق علیه باطل می جنگیدند. یک روز در واحد ادوات خمپاره 120، ایشان 14 گلوله شلیک می کنند بنام چهارده معصوم (ع) که به ترتیب گلوله ها را از نام مبارک پیامبر اکرم (ص) شروع و به نام حضرت مهدی ( عج ) ختم می کند. پس از این که 14 گلوله تمام می شود، دیده بان به وسیله بی سیم سئوال می کند چه کسی گلوله ها را شلیک نمود؟ می گویند: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی! و می پرسند چطور؟ دیده بان پاسخ می دهد که "با دوربین دیدم که کلیه گلوله های شلیک شده به هدف اصابت نمود" و افزود:" تاکنون چنین چیزی را ندیده ام و این مورد تا حالا سابقه نداشته است."