او (شعر)
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/7/4:: 5:8 عصرآن کیست که در پشت همه پنهان است آن «یک»، که هر عدد بگویی آن است
یک جمــله شنیدم که مــرا گیج کرد این اوست که از روی همه تابان است
او در پی خویش است اگر این گونه ست رازیست که اندیشه در آن حیران است
وقتی که یکی است وجود و آن هم اوست یک وهم، گل و بلبل و یا انسان است؟
این واقعه آن قدر عجیب است که من مبهوت شوم زین که لبی خندان است
آگـــاه ترین به حــل این راز بــشر آگـــــاه تریــن بشر از او، نادان است
با فکر از او نمی شود چیزی یافت تنهــا رهِ به ســـوی او ایمــــان است
کلمات کلیدی :
نظر