خواب پدرم
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/11/13:: 7:37 صبحخواب پدرم
پدرم تعریف می کند:
در آن سالهای دولت اصلاحات که هر روز آنها یک جنجالی درست می کردند و هر روز به یکی از ارکان نظام گیر می دادند و در اوج قدرت شان، خیلی مستاصل وغمگین بودم. یک شب سر نماز خیلی با خدا صحبت کردم که خدایا این انقلاب که با خون هزاران شهید و زحمت آن سید بزرگوار به پیروزی رسید آیا باید این جوری توسط یک عده از خدا بی خبر نابود بشه؟ همین جور حرف زدم و حرف زدم و با همین غصه ها خوابیدم. در عالم خواب دیدم به یک جلسه ای دعوت شده ام. به نظرم می رسد که جلسه از طرف سپاه است و ما بسیجی ها را هم دعوت کرده اند. وارد جلسه که شدم دیدم یک نفر دم در ایستاده و به وارد شوندگان به جلسه یک سکه بهار آزادی می دهد. من سکه را گرفتم و رفتم روی صندلی نشستم. با خودم گفتم سکه را ببینم چه شکلی هست. وقتی سکه را وارسی کردم دیدم روی سکه نوشته شده:
پنجاهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مبارک!
از خواب بیدار شدم و خیلی خوشحال بودم. دلم قرص شد که این انقلاب را کس دیگه ای نگه می دارد و با این شیطنت ها گزندی نمی بیند.