ولادت و دوران کودکی پیامبر ص
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/10:: 8:2 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
ولادت و دوران کودکی
ولادت پیغمبر اکرم به اتفاق شیعه و سنی در ماه ربیع الاول است ، گو
اینکه اهل تسنن بیشتر روز دوازدهم را گفتهاند و شیعه بیشتر روز هفدهم را
، به استثنای شیخ کلینی صاحب کتاب کافی که ایشان هم روز دوازدهم را روز
ولادت میدانند . رسول خدا در چه فصلی از سال متولد شده است ؟ در فصل
بهار . در السیرش الحلبیة مینویسد : ولد فی فصل الربیع در فصل ربیع به
دنیا آمد . بعضی از دانشمندان امروز حساب کردهاند تا ببینند روز ولادت
رسول اکرم با چه روزی از ایام ماههای شمسی منطبق میشود ، به این نتیجه
رسیدهاند که دوازدهم ربیع آن سال مطابق میشود با بیستم آوریل ، و بیستم
آوریل مطابق است با سی و یکم فروردین . و قهرا هفدهم ربیع مطابق میشود
با پنجم اردیبهشت . پس قدر مسلم این است که رسول اکرم در فصل بهار به
دنیا آمده است حال یا سی و یکم فروردین یا پنجم اردیبهشت . در چه روزی
از ایام هفته به دنیا آمده است ؟ شیعه معتقد است که در روز جمعه به
دنیا آمدهاند ، اهل تسنن بیشتر گفتهاند در روز دوشنبه . در چه ساعتی از
شبانه روز به دنیا آمدهاند ؟ شاید اتفاق نظر باشد که بعد از طلوع فجر به
دنیا آمدهاند ، در بین الطلوعین .
تاریخچه رسول اکرم ، تاریخچه عجیبی است . پدر بزرگوارشان عبدالله بنبرازندهای است که حالا داستان آن مسئله نذر ذبحش و این حرفها بماند .
عبدالله جوان ، جوانی بود که در همه مکه میدرخشید . جوانی بود بسیار زیبا
، بسیار رشید ، بسیار مؤدب ، بسیار معقول که دختران مکه آرزوی همسری او
را داشتند . او با مخدره آمنه دختر وهب که از فامیل نزدیک آنها به شمار
میآید ، ازدواج میکند . در حدود چهل روز بیشتر از زفافش نمیگذرد که به
عزم مسافرت به شام و سوریه از مکه خارج میشود و ظاهرا سفر ، سفر
بازرگانی بوده است . در برگشتن میآید به مدینه که خویشاوندان مادر او در
آنجا بودند ، و در مدینه وفات میکند . عبدالله در وقتی وفات میکند که
پیغمبر اکرم هنوز در رحم مادر است . محمد ( ص ) یتیم به دنیا میآید
یعنی پدر از سرش رفته است . به رسم آنوقت عرب ، برای تربیت کودک
لازم میدانستند که بچه را به مرضعه بدهند تا به بادیه ببرد و در آنجا به
او شیر بدهد . حلیمه سعدیه ( حلیمه ، زنی از قبیله بنی سعد ) از بادیه
میآید به مدینه که آن هم داستان مفصلی دارد . این طفل نصیب او میشود که
خود حلیمه و شوهرش داستانها نقل میکنند که از روزی که این کودک پا به
خانه ما گذاشت ، گویی برکت ، از زمین و آسمان بر خانه ما میبارید . این
کودک تا سن چهار سالگی دور از مادر و دور از جد و خویشاوندان و دور از
شهر مکه ، در بادیه در میان بادیه نشینان ، پیش دایه زندگی میکند . در
سن چهار سالگی او را از دایه میگیرند . مادر مهربان ، این بچه را در دامن
خود میگیرد . شما حالا آمنه را در نظر بگیرید ، زنی که شوهری محبوب و به
اصطلاح شوهر ایدهآلی داشته است به نام عبدالله که آن شبی که با او ازدواج
میکند به همه دختران مکه افتخار میکند که این افتخار بزرگ نصیبمن شده است . هنوز بچه در رحمش است که این شوهر را از دست میدهد .
برای زنی که علاقه وافر به شوهر خود دارد ، بدیهی است که بچه برای او یک
یادگار بسیار بزرگ از شوهر عزیز و محبوبش است ، خصوصا اگر این بچه پسر
باشد . آمنه تمام آرزوهای خود در عبدالله را ، این کودک خردسال میبیند .
او هم که دیگر شوهر نمیکند . جناب عبدالمطلب پدر بزرگ رسول خدا ،
علاوه بر آمنه ، متکفل این کودک کوچک هم هست . قوم و خویشهای آمنه در
مدینه بودند . آمنه از عبدالمطلب اجازه میگیرد که سفری برای دیدار
خویشاوندانش به مدینه برود و این کودک را هم با خودش ببرد . همراه
کنیزی که داشت به نام ام ایمن با قافله حرکت میکند . میرود به مدینه
دیدار دوستان را انجام میدهد . ( سفری که پیغمبر اکرم در کودکی کرده ،
همین سفر است که در سن پنج سالگی ، از مکه رفته به مدینه . ) محمد ( ص
) با مادر و کنیز مادر بر میگردد . در بین راه مکه و مدینه ، در منزلی به
نام ابواء که الان هم هست ، مادر او مریض میشود ، به تدریج ناتوان
میگردد و قدرت حرکت را از دست میدهد . در همان جا وفات میکند .
منبع: شهید مطهری، سیره نبوی