من همیشه از احمدی نژاد حمایت می کنم
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/31:: 7:51 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
دینداری یعنی چه؟ آیا دینداری عمل به شریعت است؟ بله این حتماً بخشی از دین است، ولی دین ظاهر و باطن دارد؛ باطن آن دفاع از ولایت حقه و استقامت پای این ولایت و توحید است؛ شریعت ظاهر دین است و قیمت دارد، ولی قیمت آن به اندازهی قیمت باطن دین نیست، که سر آن در توحید است.
دینداری اگر با مقیاس خُرد سنجیده شود، یک تحلیل از جامعه به دست میآید و اگر با مقیاس کلان، نتیجه دیگری دارد؛ مثلا ملت شجاع و متدین ایران، در دورهی لیبرال دموکراسی و به قول آنها پایان تاریخ و پایان انواع حکومت و رسیدن به بهترین نوع حکومت یعنی سرمایهداری، انقلاب کرده و یک مدل جدید حکومت در جهان به وجود آورده است؛ این مدل به تدریج از مرزها عبور کرده و به یک موج جهانی تبدیل شده و موازنة جهانی را تغییر داده است؛ دشمنان اول خیال میکردند میتوانند از طریق عوامل داخلی آن را کنترل کنند، اما انقلاب مقاومت کرد؛ بعد به شورشهای طایفهای تحریک کردند، بعد هم جنگهای مسلحانه داخلی و بعد هم جنگ هشت ساله، و توطئههای دیگر، اما انقلاب از همه اینها به سلامت عبور کرده و در نهایت به یک نقطهای رسید که یکی از دو قطب قدرت در جهان که قطب کمونیسم بود را شکست داد. قابل اثبات است که شکست مارکسیسم بیش از آنکه مستند به 40 سال جنگ سرد باشد، مستند به انقلاب اسلامی است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کشورهای فراوانی مقابل امریکا و دولتهای وابسته به امریکا جنبشهای کمونیستی به وجود میآمد. کوبا در هفده یا هجده کشور امریکایی لشکر داشت و از مبارزات مارکسیستی دفاع میکرد؛ اما در سال 58 و بعد از اشغال لانهی جاسوسی یک مبارزه کمونیستی بنام در جهان به وجود نیامده است، معنایش این است که انقلاب اسلامی پرچم عدالتخواهی را به دست گرفته است؛ و مبارزات زیر چتر اسلام و یا حداقل فرهنگ بومی اتفاق میافتد که این عامل اصلی از بین رفتن قدرت سیاسی شوروی و فروپاشی آن است.
نظریه برخورد تمدنها تقریباً همزمان با فروپاشی شوروی ارائه شد، زیرا آنها متوجه شدند هدف بعدی این موج، نظام سرمایهداری است؛ این است که هانتینگتون سال 2000 را به عنوان برخورد تمدنها معیّن و این نظریه را در جهان منتشر کرد؛ همان سال از طریق یک خودزنی (ماجرای برجهای دوقلو) جنگ راه انداختند و به دنیای اسلام حمله کردند. از اول گفتند ایران مرکز شیطان یا شرارت است، سال 2001 افغانستان، 2003 عراق و 2005 ایران، الآن پنج سال میگذرد نصف ناتو را آوردهاند، کمربندشان را دور ایران چیدهاند، اما جرأت نمیکنند ماشه را بکشند، چه کسی این را نگه داشته است؟ دست الهی ولایت امام زمان (عج) و همه اینها محترم و اصل است، اما بار مبارزه روی دوش همین ملت است؛ این ملت سختی کشیدند، جنگ و فقر تحمل کردند، اما خسته نشدند؛ پرچم حکومت دینی را در مقابل لیبرال دموکراسی در قرن 21 روی دوش نگه داشتند احسان نراقی جامعه شناس دربار فرح و مدیر جشن هنر او سه چهار سال قبل گفت هزینهای که غرب در طول این ربع قرن بر علیه جمهوری اسلامی ایران کرد بیش از هزینهای است که در چهل سال جنگ سرد بر علیه کل بلوک شوروی و سوسیالیسم کرده است!
چه کسی جز همین ملت مقاومت کرده است، اگر این دینداری نیست پس چیست؟ چرا بعضی دینداری را غلط معنا میکنند؟ شیعه و سنی نقل کردهاند، که نبی اکرم(ص) فرمودهاند که اگر کسی بین رکن و مقام به اندازهی عمر حضرت نوح (ع) عبادت کند بدون ولایت تو یا علی، او در جهنم است؛ این اهمیت ولایت است؛ چون ولایت اساس دین است. این روایت نبوی است که شیعه و سنی به تعابیری نقل کردهاند که «بُنی الاسلام علی خمس: صلاه و زکات و حج و جهاد و ولایه ...» ولایت عمود خیمه است؛ پس سر پا نگه داشتن پرچم حکومت دینی و یا پرچم اسلام بالاترین عبادت است. این ملت پای افراد نایستاده، پای حکومت و اصل دین ایستاده است، این اگر دینداری نیست پس چیست؟ با کدام ترازو میکشند آنها که میگویند اینها اسمشان مسلمان است، اما رسمشان نیست؟
مناسبات، خُرد، کلان و توسعه دارد. چطور میتوان گفت جوانان ایرانی بیدین هستند؟ اگر فقط نمازخواندن معیار است امیرالمؤمنین علیه السلام نشان میدهند؛ ابلیس 6 هزار سال نماز خوانده «لقد عبد الله سته آلاف سنه لا یدری عن من سنه الدنیا ...» اما به خاطر یک تکبر و زیر بار خلیفه الله نرفتن، خدای متعال او را از بهشت بیرون کرد.
عارف بزرگ مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی به شاگردانشان میگفتند شما همین جایی که هستید، اگر بایستید خیلی آدم خوبی هستید، گفته بودند چرا؟ گفته بود که من جوان بودم رفتم در فرات شنا کنم، خیلی هم توانا بودم، یک ساعت و نیم بر خلاف جریان آب شنا کردم آمدم بیرون دیدم کنار لباسهایم هستم؛ وقتی موج و فشار آن طرف تند است شما سر جای خودت هم بایستی آدم خیلی خوبی هستی. سال 56 در ایران چند شبکه محدود رادیویی بود باضافهی یک شبکه تلویزیونی که چند ساعت کار میکرد، اما اکنون در کشور چند شبکه ماهوارهای، شبکه تلویزیونی و سایت و غیره وجود دارد؟ چقدر آنها فشار میآورند که ملت ما را فاسد کنند؟ فاسد کنند یعنی در نظام لیبرال دموکراسی منحل کنند، فقط بحث فیلمهای پرنو نیست، اخبار بیبیسی از فیلمهای پرنو مضرتر است! اخبار الآن اطلاع رسانی نیست، مثل روزنامههای یک قرن گذشته نیست؛ مدیریت خبر است، از طریق تنظیم خبر اوضاع روانی جهانی را به هم میزنند، حادثه ایجاد میکنند! طوری خبر میدهند که اتفاق بیفتد، نه اینکه فقط از آنچه که اتفاق افتاده خبر بدهند، منویات خودشان را با سیاست خبری به واقعه تبدیل میکنند؛ مصداق این آیه ما نیستیم «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» انسان عبادالله بشود، فرقان پیدا بکند، هر حرفی که میخواهد گوش کند؛ اگر کسی جزء عباد الله نیست، آیهاش این است «فلینظر الانسان إلی طعام» ببینید علمتان را از کجا و چه کسی میگیرید؟ آن کسی که اول دشمن ملّت ایران و اول دشمن حکومت اسلام است، یعنی امریکا،اسرائیل و انگلیس حتماً برای منافع اسلام کار نمیکند؛ با این همه هجمه فرهنگی این جوانی که هنوز میایستد نماز شب میخواند چقدر قیمت دارد، این جوانی که در این فضا به جمکران میآید چقدر قیمت دارد؟ ما قبل از انقلاب چقدر جوان اینطوری داشتیم؟
فقط این را نبینید، مساجد را هم ببینید، حرم امام رضا (ع) را هم ببینید، حرم حضرت معصومه (س) را هم ببینید، خلوتهای خانهشان را که دعا میخوانند را هم ببینید، هیئتهای عاشورا و محرم، اعتکاف و راهیان نور را هم ببینید آن وقت وضع دینداری معلوم میشود. اصل دینداری تولی به ولایت ولی الله است، آیا عزاداری امام حسین در عاشورا رونق گرفته است؟ آیا توجه و توسل به حضرت حجت (عج) افزایش یافته است؟ این معیار دینداری است. در یک فضای آرام نیستیم! دشمن میخواهد اخلاق مادی و تفکر مادی خود را تزریق کند، در جنگ که نمیشود به دشمن بگوئیم که تو نزن تا من بزنم! تو میزنی او هم میزند، شما در غرب نفوذ میکنیم، نهضت حرکت معنوی راه میاندازیم و هویت غرب را تهدید میکنیم، آنها هم حمله میکنند. الآن مسلمانها در اروپا و ... برای فرصت به حساب میآیند، آنها هم در داخل کشور ما عوامل دارند! در این جنگ دو طرفه این جوانی که مقاومت میکند خیلی قیمت دارد، همین جوانی که نماز میخواند! الآن دانشجوهای به ظاهر سکولار از خیلی از متدینین قبل بهتر هستند. نه اینکه همه بهتر شدهاند، اما با بدبینی هم نگاه نکنیم، شاخصههایمان را شاخصههای خُرد نگیریم؛
یک نفر به امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد که آقاجان بعضی از دوستان شما فلان گناه را (یک گناه زشت را نام برد) انجام میدهند، از آنها تبری بجوئیم؟ حضرت فرمود از خودشان نه، از عملشان چرا، عملشان از ما نیست ولی خودشان از ما هستند؛ گفت آقا بگویم فاسقند؟ فرمود نه فاسق العمل هستند. چرا بگویم این جوان فاسق است، میگویم فاسق العمل است! تلاش میکنیم اصلاحش کنیم، ولی آن آدمی که ادعای اسلامشناسی دارد و زیر پرچم امریکا میرود، از کافر بدتر است؛ امریکایی که در طول شش سال در عراق یک میلیون و دویست هزار آدم کشته است، سالی دویست هزار تا و روزی 700 تا، اگر اینقدر گنجشک در آمریکا کشته میشد بیداد میکردند، یک میلیون و دویست هزار نفر کشته شدهاند، صدای کسی در نیامده است؛ آن به ظاهر مسلمانی که زیر پرچم آنهاست و به حکومت دینی ناسزا میگوید از کافر بدتر است؛ چهل کتاب مولوی و امثال آن را حفظ باشد این ملاک نیست! چرا آن را دیندار میدانند و این جوان را بد؟ ما از عیب هیچ وقت دفاع نمیکنیم، ما وظیفه نداریم که حتی از عیب حکومت دینی دفاع کنیم، عیب عیب است و دفاع ندارد، اما اگر یک آدمی خودش خوب است اما عملش بد است، باید گفت که خودش خوب است و عملش بد است، یک آدمی خودش بد است اما نماز میخواند، بگوییم خودش بد است و نمازش خوب است.
عدهای معتقدند برای پرهیز از آسیب رسیدن به چهرهی دین و بدبین نشدن مردم به دین باید دین از سیاست جدا شود؛ این از حقههای قدرتهای جهان است، میگوید سیاست بد است، دین بدنام میشود، اگر این حرف درست است پیامبری که مؤسس بود چرا دخالت کرد؟ همین پیامبر معصوم 80 تا جنگ کرد، همین امیر المؤمنین (ع) چهار هزار نفر از خوارج را در یک روز از دم تیغ گذراند؛ اگر اینها آن زمان هم بودند میگفتند دین را با سیاست آلوده نکنید، بد میشود! این مثل آن است که میگفت اسب چموش لگدزن مال من و این گربهی ملوس میومیو کن مال تو؟ آیا اگر دین درویشی شد خیلی مقدس میشود؟ آن وقت هم میگویند دین افیون ملتهاست، آن وقت میگویند دین ناشی از جهالت است، میگویند دین ناشی از عقدههای روانی است، بعد به جای آن روانشناسی میآورند؛ اینهایی که امروز میگویند دین را با سیاست قاطی نکن بد میشود، چون از حضور دین در سیاست ضربه خوردهاند چنین میگویند؛ اگر دینداران به میدان بیایند و بر علیه ظلم بجنگند، میگویند دین با سیاست آلوده شد، اگر کنار بروند میگویند دین افیون ملتهاست، اهل مبارزه نیست که دعوت به درویشی میکند.
ثانیاً چرا اگر دین با سیاست باشد بدنام میشود! امروز اسلام در جهان از اسلام سی سال قبل خوشنامتر است؛ الآن اسلام نظام استکباری را بیشتر تحت فشار قرار داده است بنابراین آنها برخورد تمدنی میکنند، حتی دموکراسی را در منطقه سر میبرند، جنگ نظامی و اردوکشی نظامی راه میاندازند؛ دو قرن بعد از مرگ استعمار کهنه، به استعمار فرامُدرن رسیدهاند، این سربریدن دموکراسی است، چرا دموکراسی را سر میبرند، چون از اسلام شکست خوردهاند، حتماً اسلام با حضورش در سیاست در مقیاس جهانی عزیزتر شده است.
ممکن است بگویند بعضی جاها مسئولین ما خطا کردهاند، این درست است ولی این خلط کردن مسئله است، زیرا همیشه یک نقطهی استراتژیک در جنگ وجود دارد که باید پای آن ایستاد تا نتیجه گرفت؛ نقطهی استراتژیک، درگیری اسلام و کفر است؛ انقلاب اسلامی مطالبات اسلام را علیه کفر در کل جهان به فعلیت رساند؛ نباید همه چیز را همسنگ کرد، مثل اینکه شما پولهایتان را خرج میکنید اما نظام تخصیص دارید. در نظام هم همینطور است. نقطه استراتژیک درگیری تقابل اسلام با کفر (امریکا و اسرائیل) است؛ چطور وقتی یک نفر را با توطئهی خودشان در ایران میکشند (ندا آقاسلطان) آن قدر رویش سرمایهگذاری میکنند! اما همانها وقتی یک میلیون و دویست هزار نفر در عراق کشته شد، یک خط ننوشتند. آیا باید در مبارزه کتک خورد و صبر کرد، یا در آنجایی که با انسان میجنگند او نجنگد و برود جای دیگری بجنگد؟ این تحلیل غلط است، در جنگ باید یک مرکزیت استراتژیک انتخاب کرد که در حال حاضر امریکاست، نظام استکبار محور دارد، امریکا را بیندازیم، چین هم میافتد، آلمان و فرانسه هم میافتند. امام با امریکا میجنگید، طرفداران امریکا در ایران و یا لیبرالیستهای به ظاهر مسلمان میگفتند با شوروی بجنگید، چون کمونیست هستند، اینها نمیفهمیدند که دو تا محور که نمیشود انتخاب کرد؛ امام دقیقاً درست انتخاب کرد؛ اما استکبار همین را میخواست که امام با شوروی بجنگد و بعد آنها بگویند دیدید ما گفتیم دین افیون ملتهاست! دین با عدالت (به تعریف آنها نظام کمونیسیتی) مبارزه میکند؟ در نتیجه آنها دوباره پرچم را به دست بگیرند. امام با آمریکا به اسم دین جنگید، اما پرچم عدالتخواهی را از شوروی گرفت، راه ساقط کردن شوروی جنگ با شوروی نبود بلکه جنگ با امریکا بود، الآن هم راه ساقط کردن همه مستکبران جنگ با امریکاست. غلط است که ما در جنگ برنامه استراتژیک نداشته باشیم و بخواهیم نیروهای خودمان را به صورت برابر تقسیم کنیم، حتماً باید در همهی جبههها بجنگیم، ولی با یک استراتژی و برنامه؛
اما این نکته را قبول دارم که در مدلهای کلان اجتماعی ما هنوز مدل مدیریت اسلامی را تولید نکردهایم. اما این به عهدهی چه کسی است؟ به عهدهی کل روشنفکران دنیای اسلام اعم از دانشگاه و حوزه است؛ داخل ایران هم فقط نیست! جنگ اسلام و مادیگرائی است، جنگ ایران و تجدد که نیست! همهمان باید تلاش کنیم تا تولید کنیم؛ تا تولید نکنیم یکی که بزنیم دو تا میخوریم؛ من همیشه از آقای احمدی نژاد دفاع میکنم چون میخواهد عدالت دینی را عمل کند؛ اما او هم مدل کامل ندارد، خوب میفهمد که نظام سرمایهداری اسلامی نیست، نظام تمرکز سرمایه است، نظام قربانی کردن انسان به نفع سرمایه است؛ در این نظام ثروت و دارایی انسان، کرامت و اخلاقش، عواطف انسانی او مثل سوخت فصیلی خرج توسعه میشود؛ نظام سرمایهداری اسلامی نیست، باید از بین برود، اما چگونه؟ رئیس جمهور تلاش میکند اما این برنامه را ندارد، شما اگر دارید به او بدهید، چرا با او در میافتید؟ روشنفکرها به رئیس جمهور میگویند غیر سرمایهداری راهی نداریم توهم بیا همین نظام سرمایهداری را عمل کن، شما خیال میکنید این الگوهای اقتصادی و غیراقتصادی که در مناظره با ایشان میدادند، چیز جدیدی بود؟ من به یکی از آنها پیغام دادم که آقاجان تو که استادهایت الآن زندهاند، آیا میخواهی حرف آنها را بزنی یا حرف جدیدی داری، حرف آنها کهنه شده است.
ما میخواهیم راه جدیدی برویم اما مدلش را نداریم، من قبول دارم که در کلان فاقد مدلیم! اما در جهت توسعه ایمان تلاش کردهایم و جهتمان را در این سی سال اشتباه نکردهایم، در زیرمجموعه گاهی اشتباه کردهایم اما تلاش میکنیم و خدا انشاء الله راه را به ما نشان میدهد، کمک میکند تا خودمان تولید کنیم، هیچ وقت از دانشگاههای دنیا مدل اقتصاد اسلامی یا تنظیمات اجتماعی دینی بیرون نمیآید. آنها را برای این درست نکردهاند. معنای بومی سازی و علم دینی همین است که این کار روشنفکران دنیای اسلام است، کسی از بیرون نمیآید تولید کند، الگوبرداری از ژاپن یا جای دیگر مشکل ما را حل نمیکند، عدهای هر کسی حرف جدیدی بزند میگویند غیر علمی است. این حرفهای علمی که میگویند مال آنها نیست، تولید کنندگانش به اسمشان ثبت شده است. این حرفها به درد کشور ما نمیخورد، اگر برای کشور خودشان هم درست باشد، برای ما مفید نیست. اصلاً نقطه مختصات ما با آنها دو تاست. باید در آن تغییرات ایجاد کنیم و بومیسازی کنیم.
آن تئوریای که در ژاپن جواب میدهد در ترکیه جواب نمیدهد، چون نقطهی مختصاتش فرق دارد، آنکه در ترکیه جواب میدهد در کویت جواب نمیدهد، اینطور نیست که ما خیال کنیم که این مدلها را همه جا میشود برد، خودمان باید بر اساس فرهنگ اسلامی خودمان بومیسازی کنیم، این کار چه کسی است؟ این وظیفه همه است، اقتصاد اسلامی فقط مکتب و تئوری و معارف اسلام نیست، بخشی از اقتصاد اسلامی از دین باید استنباط بشود، این کار فقیهان است، بخشی از آن باید به صورت کارشناسی و علمی در حوزهی تجربه و میدان نظریهپردازی درست شود، این وظیفه دانشگاه است. ترکیبی از تفقه و روشهای علمی، مدل دینی تولید میکند، نمیشود گفت فقیهان مدل اقتصاد دینی تولید میکنند، همان گونه که نمیشود گفت کارشناسان به تنهایی تولید میکنند. این قلمروها باید در یک جا با هم ترکیب شوند، اگر ترکیب نشوند، هیچ وقت مدل دینی به دست نمیآید، ترکیب هم به معنای الصاق و سنجاق کردن نیست، از الصاق ترکیب بیرون نمیآید. چگونه باید اینها را ترکیب کرد؟ دین چه چیزی را میدهد و عقلانیت چه چیزی را؟ مدل ترکیبی چیست؟ من سؤالم همین است که پیامبر(ص) برای امروز ما چه دادهاند؟ آن چیزی که پیامبر(ص) دادهاند را در عقلانیت اصل کنیم، ترکیب کنیم، مدل جدید بسازیم، مدلهای عقلانیت موجود، عقلانیت سکولار و برآمده از رنسانس است، اگر در جامعهی دینی به کار گرفته شود جواب نمیدهد، اگر هم جواب بدهد جامعه را در جامعهی آنها منحل میکند. دانشگاهیان به جای اینکه جدال سیاسی کنند، در دانشگاه مناظره علمی کنند؛ دعوا کنند اما دعوای علمی و منطقی، از این دعوا محصول بیرون میآید. آزادانه با اخلاق و منطق این سه شرط بحث علمی است.
«والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته»
حجه الاسلام میرباقری به نقل از رجا نیوز