احمدی نژاد بطل! بطل!
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/7:: 8:19 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
سخنان پنج شنبه شب دکتر احمدینژاد مانند سخنان هر سال او در سازمان ملل تحسینبرانگیز بود. شاید این تحسینبرانگیز بودن وقتی بیشتر آشکار شود که مقایسه تطبیقی بین سخنان او و سخنان خاتمی در دوره ریاست جمهوریاش انجام شود. با روی کار آمدن احمدینژاد مطالبی در حد ریاست جمهوری ایران بیان شد که پیش از آن تصور ما این بود که فقط میتواند در فضای دانشجویی مطرح شود. دوران اصلاحات آنقدر بیغیرتی و سستی در جامعه ایجاد کرده بود که چنین قضاوتهایی دور از ذهن نبود.
یکی از دوستان مشکلی را مطرح کردند که مدتی است فضای رسانهای ما آگاهانه یا ناخودآگاه به آن دچار شده است. حضرت آقا در اول شهریور امسال در دیدار با دانشجویان فرمودند: «باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجهى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که میشود، نگیرد». پرداختن به مسائل حاشیهای احمدینژاد و بیتوجهی به بروز خارج از کشوری احمدینژاد مدتی است که گریبانگیر جامعه و رسانههای انقلابی شده است. این سطح از برجستهسازی در حالی صورت میگیرد که احمدینژاد در چشم مردم جهان سمبل مبارزه با استکبار – یعنی دشمن حقیقی ما– شده است. در سال گذشته در سفر به یکی از کشورهای اطراف، پس از صرف شام در یک رستوران ترکیهای، صاحب رستوران از ما پرسید که از ایران چه خبر؟ میخواست محک بزند ما طرفدار نظام هستیم یا ضد نظام. وقتی فهمید ما طرفدار نظام هستیم خوشحال شد و گفت که همین مسیری را که دارید، ادامه دهید ما همه طرفدار شما و سمپات احمدینژاد هستیم. دوستی از سفر سوریه تعریف میکرد که مردم وقتی به ما ایرانیها برمیخوردند میگفتند احمدینجاد بطل! بطل!؛ احمدینژاد قهرمانه! قهرمانه!.
برخی رسانهها و جراید با نادیده گرفتن این مسئله، نگاه محوری به آقای احمدی نژاد را از نگاه یک عنصر استکبارستیز، تبدیل به یک عامل در حال سقوط کردهاند. این رسانهها با پیگیری مسائل مربوط به آقای مشایی در مسائلی چون گردشگری، منشور کوروش و امثالهم باعث ضریب دادن به این مسئله فرعی در بین اقشار حزب اللهی شدهاند.
میتوان حدس زد بسیاری از علاقمندان انقلاب در خارج از کشور وقتی به اختلافات درونی ما نگاه میکنند سر در گم میشوند و آنرا بیدلیل میبینند؛ مانند آنچه ما در مورد اختلافات گروههای مبارز و طرفدار اسلام در سایر کشورها میبینیم و نمیتوانیم دلیل وجود اختلاف را تحلیل کنیم. معمولا آنچه در چنین مواردی به ذهن میرسد اینست که مثلا از خود میپرسیم وقتی در لبنان سایه اسرائیل روی این کشور سنگینی میکند چرا شیعیان در داخل خود اختلاف دارند؛ و این استدلال در مورد ما به ذهن دوستداران بیرونی میرسد.
به نظر میرسد توان درک وجود توأمان محاسن و معایب در یک شخص برای ما اندکی مشکل است. ما بیشتر علاقه داریم به کسی صد در صد عشق بورزیم یا از او متنفر شویم. شاهد چنین رفتاری را میتوان در رفتار بسیاری از متدینین در سالهای اول روی کار آمدن دکتر احمدینژاد و زمان فعلی جستجو کرد. کسانی که کوچکترین انتقادی را در سالهای اولیه بر نمیتابیدند و منتقدین را ضد انقلاب مینامیدند و برای مقابله، با چنین افرادی بعضا به زد و خورد میپرداختند امروز پیشگامان تنفر از احمدینژاد شدهاند.
نکته دیگری که به ذهنم میرسد اینکه انسانهای انقلابی در مواقعی - اگر نگوییم اکثر اوقات - در تعامل بین یکدیگر نسبت به تعامل با انسان های غیر مذهبی، سختگیرترند. ما در دوران دانشجویی خود دو گروه از مسئولین دانشگاه را تجربه کردیم. در برخورد با مسئولین که خیلی عرق انقلابی و مذهبی نداشتند بحثها نسبتاً منطقی پیشمیرفت و دو طرف اختلاف نظرهای یکدیگر را درک میکردند. اما در برخورد با مسئولین انقلابی و متدین ملاکها خیلی دقیق میشد و اختلافات به شدت بالا میگرفت و در برخی موارد شنیده شد که به برخوردهای فیزیکی نیز منجر شده است. نمونه دیگری از همین مسئله را شاید بتوان در طرفداران دو آتشه آقای احمدینژاد دید. طیفی از جوانان که همراه ایشان وارد دولت شدند بعدها در داخل خود به مشکلات جدی برخورد کردند. تقریبا همین فضا را میتوان در ارگانهای انقلابی یا بین اقشار متدین در ادارات تا حدی مشاهده کرد. در همین راستا به نظر میرسد این حجم از انتقاداتی که به احمدینژاد در حال حاضر باب شده است در زمان اصلاحات به خاتمی با آنهمه رسوایی و خیانتها رواج نداشت.
بنده از ذکر چنین مثالهایی قصد مذمت افراد را ندارم بلکه این موارد را نمونهای از رفتارهای نادرست درونگفتمانی میدانم که معلوم نیست از کجا ناشی میشود. الگوی ما در چنین مواقعی باید چنین آیاتی باشد: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ * محمد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند(فتح، آیه 29)؛ خداوند در سوره حجر به پیامبر امر میکند: وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ * وپر وبال [لطف ومهربانىِ] خود را براى مؤمنان بگستران(حجر، آیه 88). خداوند به پیامبر خود دستور میدهد که با مؤمنین متواضع باش، حال من و شما جای خود داریم.
منبع: حسین حسینیrajanews.com/detail.asp?id=63497