پیچیدگی احمدی نژاد و سادگی بعضی ها!
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/28:: 10:52 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
مطلب زیر را جایی دیدم و آنقدر به نظرم آنقدر خوب آمد که عینا اینجا کپی پیست می کنم بخوانید جالب است:
سیاست پیچیده بازیگران پیچیده ای لازم دارد و وضعیت پیچیده عملیات پیچیده ای هم طلب می کند. عیب بزرگ سیاست در کشور ما این است که با همه پیچیدگی هایش درگیر آدمهای ساده شده. بیشتر شخصیت های سیاسی با همه سابقه و افتخاراتی که برای خودشان رقم زده اند ساده و تک بعدی هستند و با شناختن «یک عامل» می توان همه رفتارهایشان را تحلیل و حتی پیش بینی کرد. بازیگران ساده در وضعیت پیچیده دچار سردرگمی می شوند، آشفتگی و درهم ریختگی و تناقض های آشکاری که اخیرا بیش از حد به چشم می آیند بی ارتباط به همین موضوع نیست. جهانی پر از پیچیدگی به دست عواملی ساده افتاده، مردم هم از سیاست انتظار نابجای سادگی و روشنی دارند.
احمدی نژاد مثال خوبی برای صحبت کردن درباره این موضوع است. احمدی نژاد برخلاف ظاهرش بازیگر پیچیده ای است، برای بازی هایش هم عملیات پیچیده ای را پیش می گیرد. قبل از او چنین وضعیتی نبوده و همه چیز در کمال سادگی پیش می رفت؛ اصلاح طلبانی بودند که قسمی تندرو و قسمی متعادل، و اصولگرایانی که همگی منتقد و مخالف. دسته بندی ها تقریبا مشخص و بازی های سیاسی تا حد زیادی «رو» بود، اما احمدی نژاد این بازی را بهم زد. از زمان آمدن او سیاست دچار بهم ریختگی و پیچیدگی بی سابقه ای شد و چون ظرفیت این پیچیدگی وجود نداشت احمدی نژاد برای آنهایی که شخصیت و تمایلات ساده تری دارند به «معضل» تبدیل شد.
اولین حرکت احمدی نژاد «نمایش فراجناحی» بود. او و اطرافیانش بارها گفتند که احمدی نژاد متعلق به جناح های شناخته شده نیست، نه اصلاح طلب و نه اصولگرا. احمدی نژاد با هوشمندی اجازه نمی دهد هیچ انگ سیاسی به او بسته شود تا از وابستگی احتراز کند و فضا و ابهام لازم برای عملیاتش را از دست ندهد، اگر این ابهام زایل شود دیگر نمی تواند به میزان لازم در رفتار و گفتارش پیچیدگی به خرج بدهد. نقطه مقابل این پیچیدگی نافیانه در احمدی نژاد سادگی اثباتی در قالیباف است. او می خواهد به همان نتیجه احمدی نژاد برسد (یعنی تابلویی دست بگیرد که در عمل مبسوط الید باشد) اما با روشی ساده! روش او جمع کردن اصلاح طلبی و اصولگرایی در عنوان «اصولگرایان اصلاح طلب» بود تا با راهبرد «هردوانه» محبوبیت و اختیار بیشتری کسب کند.
با عملیات احمدی نژاد بخشی از اصولگرایان که نمی توانستند بازی پیچیده او را درک کنند دچار سردرگمی شده و به منتقدان و مخالفان او تبدیل شدند. بعد از پنج سال اکنون اصولگرایانی هستند که از سر دشمنی با او اطوار اصلاح طلب های دو آتشه را در می آورند، نوع ایرادگیری ها و بهانه جویی آنها تنه به تنه بحران سازی های هشت ساله اصلاحات می زند. مثال بارز آنها علی مطهری است که نتوانست پیچیدگی احمدی نژاد را درک کند و از هر فرصت و امکانی برای مخالفت با او استفاده کرد. او در مجلس و در مخالفت با کابینه احمدی نژاد مدعی شده بود که سیاست فرهنگی احمدی نژاد لیبرال است! می توان حدس زد که نگاه تک عاملی و تکیه کردن به مسائلی مثل اجازه ورود زنان به ورزشگاه ها یا حرکت های مشابه باعث چنین برداشت ساده لوحانه ای شده است.
احمدی نژاد اهل بازی کردن با چند دست است، او یک زمین، یک مخاطب و یک زبان را انتخاب نمی کند، برعکس تلاش می کند با همه گروه هایی که می تواند از راه خودش وارد شود و در صورت امکان آنها را وارد بازی خودش کند. مشایی شاید روشن ترین ابزار این بازی احمدی نژاد باشد. او از ابتدا «آدم خاص» دولت بود و از همان سال 84 مهمترین عامل تردید برانگیز برای اقبال مذهبی ها به احمدی نژاد، اما مشایی برای عموم مردم شناخته شده نبود. توفیق نیافتن در این بازی برای احمدی نژاد گران تمام شد و چیزی که بسیاری از طرفدارانش را دلسرد کرده همین باز گذاشتن دست مشایی بوده است. طرفدارانی که فهم پیچیده تری از احمدی نژاد داشتند مواضع شان را «تفکیک» کردند، درباره مشایی صددر صد مخالفت کردند اما این مخالفت را به همه احمدی نژاد سرایت ندادند. سیاست تفکیک، راهکاری است که می تواند فهم پیچیدگی و برخورد با آن را آسان کند.
اقبال و ادبار برخی اصولگرایان به احمدی نژاد به شدت دچار نوسان بوده و این نیز به فهم ساده آنها از پدیده ای پیچیده مربوط می شود. بسیاری از اصولگرایان در سیاست داخلی و مسائل اقتصادی با تندی به احمدی نژاد حمله کرده و ظرفیت دوستی خود را به طور کلی از بین برده اند. مثلا احمد توکلی صراحتا در صدا و سیما به دولت حمله می کرد و شخص رئیس جمهور را مثالی برای تحلیل ها و اندرزهای اخلاقگرایانه اش می گرفت! توکلی در مخالفت صریح و ساده لوحانه با احمدی نژاد چند بار به خبر اول بی بی سی فارسی تبدیل شد و یک بار هم از سر عصبانیت نطق تندی ایراد کرد و حرف از توان مجلس برای استیضاح رئیس جمهور زد. اما پس از مسافرت احمدی نژاد به سازمان ملل و بعد از سفر به بیروت همان توکلی با لحنی کاملا متضاد به «تجلیل» از سیاست و درایت احمدی نژاد پرداخت! این «شدت نوسان» و نفی و تأییدهای شدید با فاصله اندک، نتیجه التقای سادگی و پیچیدگی است.
در میان طرفداران احمدی نژاد نیز چنین نوسان مشابهی دیده می شود، آنها گاهی با عصبانیت از پشت کردن او به وعده هایش سخن می گویند و گاهی با تأیید محض درباره افتخارات او شعار می دهند. «سارا شورد» نمونه خوبی برای مشاهده این نوسان است. برخی هنوز نفهمیده اند که آزادی شورد مقدمه سفر به نیویورک بوده (چون احمدی نژاد به یک اقدام عملی و یک «حربه حسن نیت» نیاز داشت تا هم جواب سوالهای پیش بینی شده را بدهد و هم برای آزادی ایرانیان دربند آمریکا تلاش کند). قبل از سفر نیویورک به خاطر آزادی یک متهم به جاسوسی، و البته ناهماهنگی با قوه قضائیه، حمله های تند و احساسی ای به احمدی نژاد شد، بدون اینکه احتمالی از یک بازی پیچیده در نظر گرفته شود. اما بعد از سفر و در هیجان تشویق های همگانی هیچ توجهی به نقش این بازی پیش دستانه نشد.
در میان مخالفان وضع به مراتب بدتر است. تک عاملی که می تواند تمام رفتارهای آنها را توضیح بدهد «نفی احمدی نژاد» است. آنها فقط به نفی او فکر می کنند؛ اگر دستور به «الف» بدهد اشتباه و خیانت کرده و اگر دستور به «ناالف» بدهد باز هم اشتباه و خیانت کرده و دلیل همه اینکه او احمدی نژاد است! این ادامه همان سیاست لو رفته (سگ بیاید، احمدی نژاد نیاید) است که از پیش از انتخابات باقی مانده و تغییر نکرده است. آنها نمی خواهند از آن نقطه صدی که در اوج هیجان به آن رسیده اند عقب نشینی کنند و به جای موضع گیری های کینه توزانه رفتار پیچیده تر و موثرتری نشان بدهند. بنابراین برای مخالفت همه جانبه با او به «استدلال سازی» روی می آورند که در بیانیه های کذا هم بسیار اتفاق افتاده. ادامه این سیاست ساده موجب کهنگی، افسردگی و دلسردی می شود چرا که دستوری است و از مقتضیات موجود فاصله دارد.
نکته بسیار مهم اینکه احمدی نژاد به هیچ وجه ادای پیچیدگی در نمی آورد، برعکس! به نظر می رسد عمدا دست به کارهایی می زند که او را آدمی عادی و عامی در نظر بیاورند، که آنقدر ساده است که از روی تمایلاتش تصمیم می گیرد نه از روی پیش بینی، چه رسد به طرح و نقشه قبلی. بنابراین بسیاری از روی رفتارهای ظاهری و لحن زبانی او تصور می کنند احمدی نژاد ساده لوحی است که هر آنچه فکر می کند و می خواهد را به زبان می آورد. این تصور در میان مخالفان به «غافلگیری» منجر می شود که بارها هم اتفاق افتاده است. «توهم توطئه» انگاره ای است که آدمهای ساده در مواقع غافلگیری از برخورد با پدیده ای پیچیده فورا به سراغ آن می روند، وقتی می خواهند نمایش بدهند که آچمز نشده اند و سیاست پیچیده را می فهمند به توهم توطئه دچار می شوند، این روزها این توهم در مورد احمدی نژاد و کل نظام به حد وسیعی و به هر بهانه ای منتشر می شود.
تتمه: پیش تر به شوخی و جدی گفته بودم که احمدی نژاد بعد از ریاست جمهوری باید کرسی جنگ روانی داشته باشد، نمی دانم طراحی بازیهای پیچیده کار خود اوست یا ابتکار اطرافیانش؟ به هر حال چیزی در این گروه کوچک و پر حرف و حاشیه هست که آنها را نسبت به باقی اهالی سیاست یک قدم جلو می اندازد و گاهی هم از سر زرنگی زیادی کارهایی می کنند که واقعا کودکانه و مضحک است | البته حواسم هست که اینها به پائین تر از حفظ ریاست جمهوری آینده رضایت نمی دهند! | اینکه خیلی ها در آستانه انتخابات و بعد از آن دیوانه شدند به نظرم علتش همین التقای سادگی و پیچیدگی است، شخصیت های پوشالی علیرغم ژست های آنچنانی شان آدمهای ساده ای بودند که سیاست را با چند انگ و نقاب ساده بازی می کردند و وقتی وضعیت اندکی پیچیده و درهم ریخته شد مغز نداشته شان هم از کار افتاد.
از همین کیبور(بجای قلم!) بخوانید:
فرق آدمهای مبهم و آدمهای صریح (جستاری پیرامون پاتک اوباما و تک حاج محمود)