عاشورا نمود مُلکی آن مجلس ازلی
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 85/10/30:: 11:55 عصربسم رب الشهداء والصدیقین
محرم، باز آمد
نه! بگویم ما باز رسیدیم به محضر محرم،
عاشورا یک روز نیست، از جنس زمان نیست؛ که زمان از ابعاد ماده است و ماده حقیر تر از آن است که این چنین قد کشیده باشد از ازل تا ابد.
عاشورا منتسب به حسین ع شد، حدودش زایل شد و در تمام ابعاد وجود گسترش یافت. عاشورا نمود مُلکی آن مجلس ازلی است که بر فرشتگان جنبه مسجودی بشر را نمود.
اگر با تو از عشق گفتم و جوشش ناب آن در عاشورا، چه بگویم؟ مرا معاف دار که جز زبان ماده نمی دانم، مفهوم گنگ این لغتِ شرمنده کجا و حالات شفاف ان عزیزان کجا.
اگر با تو از شوق دردانه های خدا به مرگ گفتم، به اشتباه میُفت، با هیچ احساسی و درکی از ادراکاتت قیاس مکن و مرا معاف دار که جز زبان ماده نمی دانم، مفهوم نا خوشایند این لغت مغفول کجا و دریافت های شیرین مالکان ملک و ملکوت کجا.
اگر با تو از دلهره زمین در آن روز گفتم، به خطا مرو، دانسته های زمینی ات را مرور مکن، مرا معاف دار که جز زبان ماده نمی دانم، زمینِ جامد آغشته به هیدرو کربور های بدبو کجا و زمین هوشمند غمگین دلسوخته آن عصر کجا.
اگر با تو از شرمساری آسمان آن ظهر گفتم، مبهوت و گیج مشو، مرا معاف دار که جز زبان ماده نمی دانم، آسمان بخیل بی قاعده در آگاهی ما کجا و آسمان مملو از صفوف فرشتگان نشان دار کجا.
آه! امروز عاشوراست! دیروز عاشورا بود! فردا هم عاشوراست! من چسبیده به کسب و کارم، به حقوقم در میان لشکر عمر سعد ایستاده ام، حسین ع تمام عشق وجود و موجود را گرد خویش جمع کرده است. حرمله ای تیری به سوی گلویی می اندازد و من کنارش ایستاده ام! آه! مردی دارد دجله را، فرات را مسموم می کند و من کنارش ایستاده ام! زنی دارد آتش به خیمه گاه زینب می زند و من کنارش ایستاده ام!
اشک هایم برای مظلومیت حسین سرازیر است! آخر یکی دارد بسیار شور افزا در رثای حسین ع نوحه می خواند و من کنارش ایستاده ام! اینجا جمع کوفیان است!
«حسین! اشک هرچه بخواهی برایت می ریزیم! اما آغوش گرم دنیا را رها نخواهیم کرد!» کوفیان می گویند؛ نه به زبان، به رفتار! و من کنارشان ایستاده ام!