سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره رمان «من زنده ام»

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 93/10/11:: 9:49 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

درباره رمان «من زنده ام»

چند روز پیش کتاب خاطرات خانم معصومه آباد از دوران اسارتش را تمام کردم. نام کتاب هم جالب انتخاب شده است. اول آدم پیوند می دهد نام کتاب را با اسارت و اینکه علیرغم اسارت زنده است و یه جور مقاومت در برابر مردگی است  مردگی روحی که زندان بانان می خواهند، اما در طی داستان متوجه می شویم که « من زنده ام » نامه کوتاه خبر سلامتی راوی برای خانواده اش است که طی جنگ هر وقت بتواند به مزل شان که حالا خالی مانده است می رود و می گذارد تا برادران اش خاطر جمع شوند.

راوی،  قصه ی غصه های اسارت را به خوبی و به قول مقام معظم رهبری (طی تقریظ بر این کتاب) با هنرمندی تصویر می کند و در مسیر داستان انسان را دچار اشک و گاه لبخند می کند. یک نمونه از این تصویر سازی های زیبا هنگام تعریف حالات پس از اعتصاب غذاست: « پی در پی صدای ضربه های همسایه ها را بر دیوار سلول می شنیدم (که با ضربه های مورس ابداعی) می پرسیدند: چرا جواب نمی دهید؟ می خواستم بگویم سرمان شلوغ است و و سرگرم مردنمان هستیم.»

اسارت سخت است و فیلم ها و غصه های زیادی درباره آن ساخته و نوشته شده است اما جنس داستانهای اسارت در ایران فرقش این است که حقیقت است و تخیل نیست. رنج ها و درد ها و در کنارشان مقاومت ها و همبستگی ها اتفاق  افتاده است. اسارت برای مردان جبهه و جنگ که طبیعتا صبر و تهور و شجاعت اولین خصیصه شان است نیز طاقت فرساست چه برسد به این چهار دختر غیر نظامی و کم سن و سال و همین دلیل است که علیرغم اینکه راوی می نویسد که در طی اسارت شکنجه بدنی نشده است و غیر از یکی دوبار در طی چهار سال و زندانهای مختلفی که منتقل شده است کتک نخورده است؛ سیر روایت به تمامی  تلخ  است و حتی از اینکه در طی این مدت قصد سوءی به جان آنها نشده است روایت روشنانه ای دیده نمی شود.

این کتاب بخاطر همراه داشتن مسابقه و تبلیغات خوب خوانندگانش هم زیاد بوده اند. من هم که معمولا تحت تاثیر تبلیغات نشده چیزی بخرم این کتاب را ضمن هدیه فرهنگی فرهنگ سرای عطار دریافت کردم! پس از مطالعه آن راضی بودم از خواندنش

 

 

 





بازدید امروز: 255 ، بازدید دیروز: 31 ، کل بازدیدها: 949303
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ