بمب می ترکانند که تو نیایی!
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/3/24:: 5:4 صبحبسمه تعالی
بمب می ترکانند که تو نیایی!
فکر می کنند تو هنوز هم در آن سرداب مقدسی!
فکر می کنند با انفجار آنجا شاید بشود جلوی آمدنت را گرفت!
فکر می کنند سامرا را خالی نگهدارند و نا امن و هر روز انفجاری؛ تو بی یاور می مانی!
فکر می کنند عراق را در مشت شان و بمب به دست هایِ آمادهِ انفجارشان بگیرند؛ شاید تو نیایی! شاید دیر تر بیایی!
شاید آنها هم نبض زمین را گرفته اند که چه تند می زند در «آستانه آمدنت».
همه مکانهای نشانه گذاری شده را پر کرده اند از بمب! از وحشت! از کشتار!، هرجا در آستانه آمدنت نشانه ای داشته است: لبنان، فلسطین، عراق، یمن!
آه! که می آیند وقایع! چه پر شتاب و چه در روندی «معمولی و طبیعی»، حتی خیلی از «مقدس هایمان» هم شاید حواسشان نباشد!
آه ای زمستان سرد! من در لابلای هجوم تو سراغ بهار را می گیرم، می دانم این اوجِ نمایش تو نشان از آمدن بهار دارد!
قطعنامه های مسخره شورای ضد امنیت! ، گروه دزدِ G8، آمریکای خونخوار پنجه انداخته در جان مسلمانان، ناله های زنان فرزند و شوهر و پدر مرده فلسطینی و عراقی و یمنی و سومالیایی و ...، انفجار های حرم های مقدس و مساجد و بازارها و خانه ها، عربده های سران مست و غیر مست قدرت های جهانخوار، حجابِ من نخواهند شد!
در میان این همه غلغله من صدای پای تو را خواهم شنید. من طپش قلب زمین را خواهم شنید. من صیحه آسمانی را خواهم شنید. من گوشهایم را همیشه «آزاد» نگه خواهم داشت.
من هر روز با امید بیدار خواهم شد و با امید به خواب خواهم رفت.
غم های من در فجایع غم بار در اظطرابم برای شنیدن فریاد رهایی بخش تو گم شده است. من تمام خشمم را، اندوهم را نگه داشته ام، من دست هایم را بالا برده ام، اما در این مصیبت بر سینه خویش نخواهم کوفت، بالا نگه داشته ام می دانم زمان آن رسیده است تا بر سر ِ هزاران سال «مانعِ ظهورت» بکوبم.
شاید من لایق آنچه گفتم و می اندیشم نباشم اما چه باک! می دانم زمان آن رسیده که لایقان، همه آنچه را که باید خواهند کرد و من اگر حتی گردی باشم در زیر پای آن لایقان، خرسند خواهم بود.