سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قوم یوسف در برزخ

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/5/6:: 1:11 عصر
قوم یوسف در برزخ

گروه فرهنگی- علیرضا سمیعی: نکته ای که در زمینه واقعه مبارک ظهور مطرح است نقش وجود مقدس آقا امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) در تحولات عصر ظهور است. می‏دانیم که ظهور بالاترین مرحله کمال انسان و جهان است، اما سؤال اساسی این است که میان این تحول - که نقطه کمال انسان و جهان است - و شخصیت آقا امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) چه نسبتی وجود دارد؟ چرا بدون وجود آن حضرت، این تحول در جهان رخ نخواهد داد و جهان باید منتظر بماند تا ایشان بیایند؟

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: فکر می‏کنم سؤال بسیار خوبی است. چون بعضی اندیشه‏های فلسفه تاریخی حضور انسان در تحولات تاریخی و اینکه خداوند متعال به انسان نقش اعطاء کرده را درست معنا نکرده و خیال کرده‏اند که همین انسان متعارف، محور تکامل تاریخ است. این تلقی، غلط است. در واقع به تبع عبادت ولی خدا و سجود او در مقابل خداوند است که همه عبودیتها و نعمتها محقق می‏شود.

بنابراین محور تحقق بندگی در عصر ظهور، بندگی ولی‏اللّه‏الاعظم است که قرنهاست در غیبت و ابتلاء به سر می‏برند. آن حضرت، «عروةالوثقی» هستند. در روایات ما «عروةالوثقی» در آیه «و من یکفر بالطاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی»  به شخص شخیص نبی‏اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) ایشان تفسیر می‏شود؛ یعنی محکمی همه عالم در بندگی خدا، به وجود آنهاست و استحکام عبودیت بندگان به آنها برمی‏گردد. بنابراین، حقیقت عصر ظهور مرتبه‏ای از عبادت حضرت حجت(عج الله تعالی فرجه الشریف) است که اثرش تحقق جامعه توحیدی است.

از منظر دیگر در درگیری ابلیس و ائمه جور با نبی‏اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام)، عبادت نبی‏اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) بر شیطنت آنها غلبه می‏کند. اگر آن عبادتهای عظیم نبود، که ظلمات آنها همه ما را فرا می‏گرفت، لذا در این آیه که می‏فرماید: «أوکظلمات فی بحر لجّی یغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض إذا أخرج یده لم یکد یراها و من لم یجعل اللّه له نورا فماله من نور» ، ظلمات را به ائمه جور تفسیر می‏کنند، تا برسد به بنی‏امیه که «ظلمات بعضهم فوق بعض». می‏فرماید ظلمت اولیاء باطل آنقدر زیاد است که «إذا أخرج المؤمن یده فی ظلمة فتنهم لم یکد یراها» ؛ مؤمن در این دوران چنان غرق در ظلمت می‏شود که نزدیک‏ترین قوای خودش را نمی‏بیند، خودش را فراموش می‏کند، اما این ظلمت جز با نور امامی از اولاد فاطمه(سلام الله علیها) برداشته نمیشود.

چنانکه در تفسیر این قسمت از آیه که می‏فرماید: «و من لم یجعل اللّه له نورا فماله من نور»، می‏فرمایند: «و من لم یجعل اللّه له اماما من ولد فاطمة».  کسی که از این نور برخوردار نشود نه فقط در دنیا غرق در ظلمت است «فماله من نور فی یوم القیامه»؛ یعنی ظلمت در قیامت هم او را غرق می‏کند.
 
بنابراین، آن نوراست که می‏تواند جریان ظلمت را بردارد. آن هدایتی که ضلال را نابود می‏کند نور و هدایت حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) است. آن حیات که موت و مردگی را می‏برد؛ یعنی حیات طیبه، حیات آن حضرت است؛ از این رو حضرت مأذون به تجلی آن ولایت و رحمتهای الهی می‏شوند، و سپس رحمتها ظهور پیدا می‏کنند. ما باید نگاهمان را اصلاح کنیم و خودمان را همسنگ با ولی خدا ندانیم. البته همه قلوب این معارف را تحمل نمی کند؛ حتی گاهی شیعیان عادی هم این ظرفیت از تحمل را ندارند؛ اشکالی هم ندارد، نباید همه معارف را به آنها گفت؛ چون تحمل نمی‏کنند و شکسته می‏شوند.

در روایت هم آمده است که درجات مؤمنین را مراعات کنید و حرفی که به درجات بالاتر می گویید را به درجات پائین‏تر نگویید، تحمیل بر او نکنید که او می‏شکند و مسئولیت به عهده شما می‏آید! خلاصه اینکه محور همه تحولات عصر ظهور، ولی خداست و تجلی ولایت آنهاست که بقیه را می‏گیرد و بقیه، شعاع وجود آنها هستند. پس، معنای ظهور چیزی جز ظهور ولایت نیست. وقتی ولایت ولی‏اللّه در جلوه‏های مختلف خودش ظهور می‏کند، حیات، نور، رحمت، علم، حکمت و عدل می‏آید. همه اینها آثار ولی‏اللّه است. این موضوع را به صورت دیگری همه قبول دارند و هیچ موحدی آن را انکار نمی‏کند.

آیا اگر بگوییم همه آنچه در عصر ظهور محقق می‏شود نازله رحمت خداست، هیچ موحدی آن را انکار می‏کند؟! انسانها را که شریک خدا قرار نمی‏دهیم. ما شریک ولی خدا هم نیستیم. اراده‏های ما در طول ولایت آنهاست. اصلاحمان هم در طول ولایت آنهاست. اگر حضرت دست به اصلاح نزند ظلمت ائمه جور و ابلیس، احدی را رها نمی‏کند. فتن جبهه باطل آنقدر ظلمانی است که مؤمن خودش را فراموش می‏کند. نوری که انسان را از این عالم تا همه عوالم، از آن ظلمت نجات می‏دهد نور ولی خداست. ظهور، عصر تجلی ولی خدا در همه عرصه‏های حیات اجتماعی است.
 
رجانیوز: آیا می‏توان گفت که حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) در جریان ظهور فقط نقش رهبر را برعهده دارند و تنها وجود مادی ایشان است که این حرکت را ایجاد می‏کند؟
 
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: ولایت باطنی ایشان، اصل اساسی ظهور است. این مطلب را من در پاسخ یکی از سؤالها عرض کردم. درگیری‏ای که در عالم هست در واقع، درگیری در باطن بین ابلیس و ائمه جور از یک سو و حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) از سوی دیگر است و آن حضرت از اعلاترین مراتب واسطه فیض حقند. چنانکه در مورد ایشان می‏گوییم: «أین السبب المتصل بین الارض والسماء»  یا «بیمنه رزق الوری»؛  به سجود ایشان است که خدا صلوات می‏فرستد و طفیل این صلوات، همه روی زمین می‏مانند. شاید نکته اینکه می‏گویند قبل از دعا صلوات بفرستید همین است. هیچ رحمتی بر شما نازل نمی‏شود مگر اینکه صلوات بر آن حضرت نازل بشود.
 
ایشان که یک فرد نیست. ایشان وارث همه انبیا و اوصیا است. در زیارت آن حضرت می‏خوانیم: «السلام علی وارث الانبیاء و خاتم الاوصیاء، ... المنتهی إلیه مواریث الانبیاء و لدیه موجود آثار الاصفیاء»،  همه رحمت و کمالی که خدا بر خواصش نازل کرد در حال حاضر در دست ایشان است. می‏فرمایند وقتی حضرت ظهور می‏کنند به کعبه تکیه می‏دهند، همه انبیای اولوالعزم(علیهم-السلام) تا نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و همه ائمه هداه معصومین(علیهم-السلام) را نام می‏برند و می‏گویند هر که می‏خواهد اینها را ببیند، بیاید من را ببیند.

رجانیوز: پس کمالات وجودی آن حضرت است که همه تغییرات را به‏وجود می‏آورد؟

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: نازله کمالات وجودی ایشان است. اتفاقی که در عصر ظهور می‏افتد، این است که ولایت، اذن به ظهور پیدا می‏کند. نازله ظهور او همین برکات عصر ظهور است. مگر غیر از این است که بندگان خدا می‏خواهند به مقام عبودیت برسند و رحمت را در مرتبه عبودیت، درک و دریافت کنند؛ نه در مرتبه شیطنت، که به تعبیری فقط ظرفیت درک و دریافت رحمت عامه خدا را دارند، و رحمت رحیمیه خدا را نمی‏توانند درک و دریافت کنند.

مگر غیر از این است که عصر ظهور، عصر درک و دریافت رحمت رحیمیه در جلوات مختلفش است. واسطه این رحمتها نسبت به همه عوالم، ولی خداست. اگر ما بگوییم خود خداوند متعال است هیچ کس اشکال نمی‏کند، اگر بگوییم جبرئیل و ملائکه هستند کسی اشکال نمی‏کند، اگر گفتیم امیر ملائکه، و امیر ملکوت یعنی ولی‏اللّه الاعظم است که این‏کار را انجام می‏دهد برای برخی قابل تحمل نیست!
 
رجانیوز: در واقع همان تعبیر «و أشرقت الأرض بنور ربّها» محقق می‏شود.

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: بله. اصلا خصیصه ظهور این است که جهان حیات مجدد پیدا می‏کند چنانکه در تفسیر این آیه قرآن که می‏فرماید: «إعلموا أنّ اللّه یحیی الارض بعد موتها»  روایات می‏فرمایند با ظهور حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) اهل ارض به حیات می‏رسند. حضرت فرمود: «والکافر میتٌ» ؛ در واقع، بساط کفر جمع می‏شود و همه مؤمن می‏شوند. وقتی مؤمن شدند و به حیات رسیدند، این انسان زنده می‏تواند رحمت را درک و دریافت کند، می‏تواند کلام حق را بشنود، متعظ بشود، راه بیفتد و درک از نعمتها پیدا کند والاّ پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) همه از درجات رحمت خدا و از درجات بهشت می‏گفتند اما مشرکان چون مردگان از شنیدن عاجز بودند.

چنانکه قرآن کریم می‏فرماید: «فإنّک لاتسمع الموتی»،  و یا «و ما أنت بمسمع من فی‏القبور»،  کسی که گور خودش را با خودش حمل می‏کند که نمی‏تواند معنی بهشت و درجات بهشت را بفهمد. او بیش از مقبره خودش جایی را نمی‏بیند، اما این حجاب وقتی که با نور ولی‏اللّه برداشته شد، در قلوب، درجات رحمت و نعمت و کمالات، قابل درک و دریافت است.
 
همه چیز به ولی خدا برمی‏گردد؛ چون آنها خلیفه مطلق خدا هستند و ولایت آنها طریق وصول رحمت خداوند متعال حتی بر انبیای اولوالعزم علیهم-السلام است، لذا میثاق ولایت آنها براساس روایات متعددی از انبیای اولوالعزم (علیهم السلام) هم گرفته شده است و اصلا درجات این انبیا به خاطر آن است که در میثاق ولایت، صاحب عزم بودند؛ میثاق داده‏اند، پای آن ایستاده‏اند، در دنیا هم عمل کرده‏اند و امّت خودشان را زیر پرچم امیرالمؤمنین(علیه السلام) حاضر کرده‏اند. اصل همه حقایق از آن طرف نازل می‏شود. گاهی استکبار ما ولو استکبار خفی، اجازه نمی‏دهد که این منزلتها را درک کنیم و می‏خواهیم خودمان را کنار دست وجود مقدس امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بنشانیم. این استکبار نفس است، آنها هم تحمل می‏کنند و چیزی هم به ما نمی‏گویند. برادران جناب یوسف گفتند: «و نحن عصبة إنّ أبانا لفی ضلال مبین»، جناب یوسف هم با آنها درگیر نشد و بلای آنها را کشید و البته تدریجاً هدایتشان کرد. حتی روزی که آمدند و از او گندم خواستند به آنها رحم کرد و گندم را در اختیارشان گذاشت و از اینکه روزی او را در چاه انداخته بودند چیزی نگفت. خودش را هم به زودی معرفی نکرد چون هنوز هم نمی‏توانستند یوسف را بشناسند و درک کنند. اما وقتی به نقطه اضطرار رسیدند که دیگر می‏توانستند یوسف را بشناسند و درک کنند، حضرت خودش را معرفی کرد اینجا بود که آنها گفتند: «تاللّه لقد اثرک اللّه علینا و إن کنّا لخاطئین»؛  ما اشتباه می‏کردیم، تو کجا! ما کجا! ما به خطا تو را بالاتر از خودمان می‏دیدیم و تو را در چاه انداختیم، تو که از ما بالاتر بودی از ته چاه به ما نفرین نکردی، باز هم که به ریاست رسیدی جز رحمت چیزی از تو به من نرسید.. اینها کی فهمیدند؟ وقتی که هم مشکل برای ولی خدا درست کردند و هم خودشان محروم شدند، مدتهای طولانی، بیشتر عمرشان را بدون یوسف از دست دادند، در کنار یوسف چقدر می‏توانستند به خدا نزدیک شوند. ولی آخر کار مضطر شدند و با این اضطرار خدا آنها را به در خانه یوسف آورد.

ما هم گاهی اینگونه هستیم، گاهی خودمان را همسنگ ولی خدا می‏نشانیم، گاهی در باطن خودمان، گمان می‏کنیم از ولی خدا هم برتریم. این چه مقایسه‏ای است؟! فی‏المثل ما حتی سلولهای عالم هم نیستیم ولی آن حضرت روح کل هستی است. شما اگر مثلا به سلولی که در یکی از اعضای بدنتان زندگی می‏کند بگوئید تو و میلیاردها امثال تو یک پیکره از یک جسمی را تشکیل می‏دهید که کل این جسم را خدا برای روح خلق کرده است، برای آن سلول قابل تحمل و تصور نیست ولی این امر یک واقعیت است. از بالا که نگاه می‏کنیم می‏بینیم، میلیاردها سلول که تلاش می‏کنند، زاد و ولد می‏کنند، می‏جنگند، لشکرکشی می‏کنند، نظم دارند، قاعده دارند و... همه‏شان در پیکره‏ای هستند که برای روح ما خلق شده‏اند و با رخت بستن این روح، همه آنها متلاشی می‏شوند. ولی خدا هم همین نقش را دارند «بیمنه رزق‏الوری و بوجوده ثبتت الارض والسماء»؛  اگر کسی چنین تلقی از ولی خدا داشت، در می‏یابد که عصر ظهور، عصر ظهور ولایت است، و همه تنعمات تجلّی ولایت اوست. همچنانکه تنعمات بهشت هم همینگونه است و اساساً درجات بهشت هم، درجات معرفت به آنهاست.

منبع:

گفتگوی رجانیوز با حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی میرباقری درباره عصر ظهور


ظهور سفیانی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/3/26:: 1:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقاله ای دیدم در مورد تغییر بسیار شدید سیاست های ترکیه و نقش احتمالی این کشور و کشور اردن در تحولات آینده خاورمیانه و ارتباط این موضوع ها با نقش پر رنگ شخصیت هایی چون سید حسن نصرالله و دکتر احمدی نژاد در دنیای اسلام.

نویسنده عقدیده دارد که احتمال دارد از طرف کشور هایی چون عربستان و آمریکا و اسرائیل ماموریت خاصی به ترکیه و اردن داده شود تا نقش عبدالناصر های  جدید را در دنیای اهل سنت بازی کنند و یک سوزن به اسرائیل بزنند و یک جوالدوز به اتحاد دنیای مقاومت اسلام.

متن مقاله:

http://apocalypse.ir/post-271.aspx


2012 پروژه یا پروسه؟

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/3/1:: 5:21 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

2012 پروژه یا پروسه؟

پنجشنبه گذشته جلسه سخنرانی موسسه موعود رفتم.

 موضوع جلسه پروژه 2012 و واقعه شریف ظهور بود.

سخنران آقای صلواتیان که جوانی بود، می گفت از سالهای 2000 به بعد ( انجمن مخفی یهود) شروع کرده مطلبی را در ذهن مردم جهان جا انداختن که قرار است در سال 2012 اتفاق خاصی بیفتد. این کار را با پیدا شدن پیش گویی های فردی بنام نوستراداموس شروع کردند تا مردم را به وجود پیش گویی باورمند کنند بعد با استفاده از پروژه هایی مثل هری پاتر و راز داوینچی و ... مردم را به وجود مراکز مخفی و پیش گویی و راز و رمز عادت دهند تا کتاب دوم نوستراداموس در سال 2007 پیدا شود که حاوی نقاشی هایی است که رمز هایی از ان استخراج می شود که نشان می دهد سال 2012 اتفاقی خاص روی می دهد مانند قیامت.

از سال 2009 این گونه تبلیغات بسیار فشرده تر شده به نحوی که به صورت ماهانه و هفتگی کتاب و فیلم و سریال باموضوع 2012 به خورد مردم داده می شود. اما قضیه چیست؟

گویا انجمن های سری یهود (فراماسونری) قصد دارند در سال 2012 کار مهمی صورت دهند مانند علنی کردن حکومت جهانی یهود و این را با واقعه ای بسیار چشمگیر مثل انفجاری اتمی همزمان خواهند کرد و شاید انفجار اتمی در المپیک 2012 لندن (که صهیونیستی ترین المپیک تاریخ لقب گرفته و حتی لوگوی آن به وضوح واژه zion را می سازد) .

صلواتیان می گفت که ما باید هوشیار باشیم وارد بازی آنها نشویم و مردم دنیا و اطرافیانمان را نسبت به نقشه آنها آگاه کنیم.

دکتر شفیعی هم می گفت که انجمن های سری یهود مثل بنیاد سوروس (همانگونه که جورج سوروس یک ماه پیش گفته : ارز جایگزین دلار را تعیین کرده ایم و اگر آمریکا در مقابل کاهش ارزش دلار مقاومت کند دلار را نابود خواهیم کرد) مسئولیت فراهم کردن مقدمات حکومت جهانی یهود را از امریکا گرفته اند و به چین داده اند و همانطور که در فیلم 2012 می بینیم کشتی های نجات را چین می سازد نه امریکا و حکومت جهانی یهود حکومتی سوسیالیستی و فاشیستی است نه لیبرالیستی.

در تحولات سال 2012 یک پای ثابت قضیه هم ایران است چون تنها نقطه ای از جهان است که مقاومت می کند.

 


سمند سورن، نبرد حران، سرزمین انجیل Bible land

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/2/8:: 5:19 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سمند سورن، نبرد حران، سرزمین انجیل Bible land

 

شناسایی و تحلیل دقیق و همه جانبة وقایع اجتماعی و سیاسی امروز، در گرو شناسایی رخدادهای گذشته و ردیابی تغییرات و تحوّلات تأثیرات آن وقایع تا زمان حال است. آنچه امروز مشاهده می‌شود، ما را شاد یا غمناک می‌سازد، تنها بخش بیرونی و آشکار کوه بزرگی از یخ است که از دل اقیانوس زندگی بیرون زده است. بخش بزرگتر این کوه زیر آب قرار دارد که بدون ملاحظة آن بن و دامنه و عظمت کوه معلوم نمی‌شود.

تصمیم‌گیری دربارة آن بخش بیرونی نیز در گرو این شناسایی است ورنه، ناامیدی و شکست، رفیق دائمی ما خواهد بود.

متأسّفانه گاه ساکنان شرق به دلیل ولع نابخردانه برای دسترسی به مدرنیته و به قول معروف قافلة تمدّن نه تنها تمامی آثار فرهنگی و تمدّنی خود را ویران می‌سازند بلکه همة سوابق، رویارویی‌ها، تعامل و بنیادهای دشمنی و دوستی دیرین با سایر سرزمین‌ها و اقوام را هم از خاطر می‌برند و دربارة آنها صحبت نمی‌کنند. چنانکه، منابع تاریخی آموزشی و مدرسه‌ای آنها به دفتر ثبت گورستان بیشتر شباهت دارد تا منبعی برای توانمند ساختن جوانان برای دیدار امروز، برانگیزانندة آنها برای تولّی جستن و تبرّی یافتن در شرایط امروز و بالأخره کشف نمونه‌ها و اسوه‌ها برای دست یازیدن به دامان آنها و برخاستن دیگر بار پس از تجربة هر شکست و ناکامی. بگذریم!

از گذشته‌های دور واقعة تصلیب حضرت عیسی(ع) در زمرة مهمترین نقطة عطف در تاریخ حیات مسیحیان و رابطة آنان با بنی‌اسرائیل بود. مسیحیان انگشت اتّهام به سوی بنی‌اسرائیل دراز می‌کردند و آنان را به جرم آزار و اذیّت حضرت عیسی بن مریم(ع) و به صلیب کشیده شدن ایشان به دست رومیان محکوم می‌کردند.

نیاز به تکرار این امر واضح نیست که حضرت هیچ گاه به صلیب کشیده نشد، بلکه به امر خداوند، ایشان به آسمان عروج کردند و رومیان به اشتباه مرد دیگری را به صلیب کشیدند.

به هر حال واقعة تصلیب شکاف عمیقی میان پیروان صلیب و صهیون به وجود آورد.

از آن زمان بنی‌اسرائیل در کار توطئه وارد شد تا این شکاف پوشیده شود، چه این کین کشی نه تنها برای همیشه بنی‌اسرائیل را در تمامی سرزمین‌های مسیحی‌نشین در انزوا فرو می‌برد و ناامنی را بر ایشان در پی داشت، بلکه مانع از پیشبرد اهداف بنی‌اسرائیل نیز می‌شد و موضوع منجی و مسیح را چنان تمام شده معرّفی می‌کرد که بنی‌اسرائیل دیگر بهانه‌ای برای استمرار دروغین دوران فاعلیت یهود نداشت. در حالی که، همة حیات شیطانی بنی‌اسرائیل در گرو «جعل انتظار عیسی» بود.

اگرچه جبران این فاجعه و جنایت سخت می‌نمود، امّا دو نقطة عطف مهمّ دیگر یکی از آستین بیرون آوردن پولُس قدّیس در قرن اوّل میلادی و در اوّلین دهه‌های نخست مسیحیت و دیگر ظهور مارتین لوتر آلمانی در قرن شانزدهم تا حدّ زیادی نه تنها آن شکاف ژرف را برای بنی‌اسرائیل پر کرد بلکه به تدریج مسیحیّت و مسیحیان را در زیر نگین قدرت بنی‌اسرائیل آورد.

پولُس قدّیس، هرگز مسیح را قبل از ماجرای تصلیب ملاقات نکرده بود و به رغم آنکه یهودی بود و در آزار و اذیّت مسیحیان نخستین در حدّی افراطی پیش رفته بود و به عنوان یکی از اصلی‌ترین عامل سیاست و تسلیم مسیحیان به رومیان شناخته می‌شد، به ناگاه خود را صاحب مقام ارتباط مستقیم با مسیح اعلام کرد و مدّعی تجربة ملاقاتی ویژه با حضرت در مسیر دمشق شد. با این ادّعا، به تدریج به عنوان صاحب سرّ و راز، تعالیم اوّلیه و سادة مسیحیّت را به انحراف کشید و مسیحیت پطرسی را که نمایندة واقعی حضرت عیسی(ع) بود، رها کرد. پولس آموزه‌های خود را بر اساس سنّت یهودی بیان کرد. اگرچه کین پولس دربارة پطرس برای همگان از میان مسیحیان آشکار است، لیکن از آن زمان به بعد تمامی تشکیلات مذهبی کلیسای مسیحی زیر سلطة نگاه و نگرش پولس رفت.

آموزه‌های شرک‌آلود تثلیث و تزریق روحیة تسلیم‌پذیری از فرمانروایان و بسیاری دیگر از آموزه‌های مورد تأیید کلیسای مسیحی منبعث از کلام و تئولوژی پولس رسول است.

در کنار این همه، با دستکاری مسیحیّت اوّلیه، پروژة «صهیونیسم مسیحی» از عهد و عصر او متولّد شد.

نفی ضرورت عمل و تکلیف در مقابل ایمان صرف، بطلان تمامی اناجیل الّا انجیل پولس، اعطای جنبة اولوهی به حضرت مسیح(ع) یعنی اعلام تجسّم خدا در مسیح در زمرة دستاوردهای این قدّیس بنی‌اسرائیلی بود.

سرانجام پولس به دست رومیان زندانی و کشته شد. این واقعه خلال سال‌های 54 ـ 68 میلادی اتّفاق افتاد. یکی دو سال بعد هم یعنی در سال 70 میلادی معبد و هیکل بنی‌اسرائیل منهدم و معدوم شد.

در نقطة عطف دوم، مارتین لوتر که خود یهودی زاده بود، علیه کلیسای کاتولیک شورش کرد و با سر دادن اعتراض مبدع و مؤسّس کلیسای اعتراضی پروتستان‌های اروپا شد. لوتر در حرکت‌های اعتراضی خود، با تکیه بر آموزه‌های بنی‌اسرائیلی، به ستایش یهودیان پرداخت و موضوع برگزیده بودن قوم بنی‌اسرائیل را دیگر بار مطرح کرد. مارتین لوتر، با تکیه بر عهد عتیق، تغییرات مهمّی را در معرفت دینی مسیحیّت باعث شد.

او به پیشگویی‌های تورات پیرامون نجات تمام بنی‌اسرائیل به عنوان یک امّت اعتقاد داشت. همّت اصلی لوتر مصروف یهودی کردن مسیحیان شد تا آنجا که از مسیحیان به عنوان سگ پای سفرة بنی‌اسرائیل یاد کرد.

پس از قرن‌ها تلاش آنچه بنی‌اسرائیل در پی آن بود، حاصل آمد.

نه تنها پس از لوتر و انشعاب پروتستان‌ها دیگر از کینة مسیحیان علیه بنی‌اسرائیل خبری نبود، بلکه مسیحیان در هیئت خادمان و خدمتگزاران بنی‌اسرائیل در آمدند.

نهضت مارتین لوتر در قرن 16 به نهضت اصلاح دینی معروف شد و پس از این واقعه، در میان مسیحیان پروتستان، عهد عتیق یا همان تورات مبدّل به مرجع اصلی شد، برگزیدگی بنی‌اسرائیل پذیرفته شد، دین از حوزة‌ مسئولیّت اجتماعی خارج و مسیحیت به تمام معنی سکولار شد و بالأخره تعلّق سرزمین‌های مقدّس به یهود به عنوان هدیة خداوند به بنی‌اسرائیل اعلام شد. انعقاد نطفة صهیونیسم سیاسی را باید مرهون مارتین لوتر آلمانی دانست و همو بود که ربا را حلال اعلام کرد و موجد تولّد سرمایه‌داری جدید اروپایی شد.

بد نیست بدانید که جمعیت حدّاکثری انگلستان را پروتستان‌ها تشکیل می‌دهند و جمعیّت 70 میلیونی پروتستان ایالات متّحده نقش عمده‌ای را در حیات فرهنگی و سیاسی و حتّی سیاست خارجی آمریکا ایفا می‌کنند.

در واقع تقدیس بنی‌اسرائیل و یهودیّت در ایالات متّحده به عنوان یک امر ضروری دینی مسیحی شناخته شده است و نمی‌توان به آن به عنوان یک موضوع صرفاً سیاسی نگاه کرد. مبلّغان یهودی زادة پروتستان آمریکایی و انگلیسی را با عنوان اوانجلیست‌ها می‌شناسند. خدمات پولس و مارتین لوتر، کینة مسیحیان علیه یهودیان را تبدیل به کینة مشترک «اتّفاق صلیب و صهیون» علیه مسلمانان ساخت.

نکتة مهم و جالب توجّه در این اتّفاق صلیبی و صهیونی، سر بر آوردن پروژة آخرالزّمانی بازگشت دوم مسیح پس از واقعة آرمگدون برای بنی‌اسرائیل و به خاطر بنی‌اسرائیل، تجدید بنای هیکل سلیمان و تأسیس حکومت جهانی بنی‌اسرائیل با مرکزیّت بیت المقدّس است.

چنان که می‌دانید، اتّفاق صلیب و صهیون همة همّت خودش را صرف زمینه‌سازی برای تخریب مسجد الاقصی طیّ ماه‌های آینده کرده است.

چندی پیش، یکی از اسقف‌های اوانجلیک وابسته به کلیسای جهانی پروتستان مسلمان شد. ایلکر چینار، اسقف سابق کلیسای جهانی پروتستان تارسوس ترکیه، پس از اسلام آوردن پرده از برخی حقایق و فعّالیت‌های تبشیری اوانجلیک‌ها برداشت.1

اگرچه بارها از جانب محافل صلیبی و صهیونی مورد تهدید به مرگ و آزار و اذیّت قرار گرفته، از اغراض و پروژه‌های خطرناک اتّفاق صلیب و صهیون برای اسلام ستیزی، اشغال سرزمین‌های اسلامی و اعاده به اصطلاح سرزمین انجیل یعنی خاورمیانه، آناتولی و بین النّهرین به عنوان سرزمین مقدّس پرده برداشته است.

در واقع، مسلمانان، از یک سو در معرض خطر پروژة از نیل تا فرات صهیونیست‌ها و از دیگر سو، در معرض طمع صلیبیّون انجیلی برای تصاحب به قول خودشان «سرزمین انجیل» هستند. حتّی نقشة این سرزمین مورد ادّعا منتشر شده است. شایان ذکر است «ارض موعود» مورد نظر صهیونیست‌ها در شکم «سرزمین انجیل» مورد ادّعای اوانجلیست‌ها قرار دارد. از اینجا می‌توان راز حضور اشغالگران انگلیسی و آمریکایی در بین النّهرین را کشف کرد. این اسقف که تا چندی پیش هم‌کیش جرج دبلیو بوش بود دربارة وی می‌گوید:

بوش با سروجان خود در حال ترویج و توسعة بشارت خونین در سرزمین‌های اسلامی است. در واقع، طرح خاورمیانة بزرگ، به دست آورن «سرزمین انجیل» است که این مبلّغان با شدّت و بی هر گونه انعطاف آن را دنبال می‌کنند. او آنها را به عنوان سربازان جنگ صلیبی معرّفی می‌کند که در حال تدارک جنگ جدید صلیبی علیه مسلمانان هستند.

این میسیونرها در میان کردها و علویان ترکیه فعّالیت گسترده‌ای دارند. به اتّکای اعتراف این اسقف انجیلی، این تبشیری‌ها سعی در پوسیده معرّفی کردن اسلام دارند و با نزدیک شدن به دانشگاهیان، مردم کوچه و بازار خود را افرادی آکنده از عشق و محبّت می‌نمایانند و با توزیع پول و کمک خیریّه سعی در جلب مردم ساده دل و گمراه نمودن آنها می‌کنند.

آنها، ترکیه و عراق را جزو سرزمین انجیل Bible Land می‌شناسند و حتّی آمریکایی‌ها در منطقة‌ حرّان، 48 هزار کیلومتر زمین خریداری کرده‌اند.

حرّان منطقه‌ای مهم و استراتژیک در شمال بین النّهرین است که این همان منطقه‌ای است که در 16/2/53 پیش از میلاد رومی‌ها از سپاهیان ایرانی شکستی سخت خوردند.

کراسوس رومی در برابر سپاه سورنا سردار اشکانی شکست سختی خورد. کراسوس داعیة سلطه بر مشرق زمین را داشت. با جنگ‌های داخلی روم با اسپارتاکوس در جنوب شبه جزیرة ایتالیا و پیروزی بر بردگان شورشی به املاک و طلاهای بسیاری دست یافته بود.

جالب است که بدانید سورنای سی ساله و ایرانی در منطقة حرّان با کراسوس رو به رو شد و ابتدا با ارسال سفیری به او امکان برگشت به سلامت داد وقتی گستاخی کراسوس را دید سفیر ایرانی با لبخندی کف دست خود را به کراسوس نشان داد و گفت اگر کف دست من مویی یافتید، سلوکیه، پایتخت ایران را هم خواهد دید.

رومی‌ها با فرماندهی پابلیوس کراسوس با لژیون‌ها مرکّب از 60 هزار نظامی مجهّز به میدان آمدند در حالی که سپاه ایران تنها یک هزار سواره نظام سنگین و نه هزار سواره نظام سبک به میدان آورده بود. با این همه، رومی‌ها شکست سنگینی متحمّل شدند و با بیست هزار کشته و 20 هزار اسیر جنگ را واگذارده و روی به هزیمت گذاشتند. در این جنگ کراسوس کشته شد. سر او به نیزه رفت و بدین سان تاوان گستاخی و تجاوز خود را پس داد.

پلوتارک، مورّخ مشهور یونانی در این باره می‌نویسد:

هنگامی که پابلیوس (کراسوس) اصرار کرد تا لژیونرها به سواره نظام دشمن [ایرانی‌ها] حمله برند. دید که دستان آنها به سپرهایشان چسبیده است و پاهایشان چون میخ در زمین محکم شده به گونه‌ای که توان جنگیدن یا دفاع از خود را نداشتند. اگرچه سال‌ها بعد «سورنا» به خاطر حسد ورزیدن سرداران کشته شد، امّا نام او، شکست کراسوس و منطقة حرّان در تاریخ بلند ایران و رویارویی آنها با غربیان (روم) ماند. امروز، درست از همین نقطه یعنی حرّان هم استراتژیک متفقین صلیبی و صهیونی قصد شرق اسلامی کرده‌اند. در منطقة مرزی عراق (بین النهرین)، ترکیه و سوریه، نزدیک منطقة مرزی ایران، هزاران هکتار زمین را تصاحب کرده‌اند و با ساخت شهرک‌های مسکونی و کارخانه‌های اسلحه‌سازی سعی در ایجاد اسرائیلی نو در این نقطة مهم دارند.

آنها به قصد سلطة تمام عیار بر شرق بزرگ و تأسیس جهان تک حکومتی قصد بیت المقدّس، بین النّهرین، ترکیه و به زبان خودشان «سرزمین انجیل» کرده‌اند.

باید متذکّر این همه شد و با بازخوانی گذشته استراتژی غرب در رویارویی با شرق را شناخت. این بر عهدة دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که هوشیارانه حرکت‌های منطقه‌ای را رصد کرده و با شناسایی وقایع، امکان تصمیم‌گیری به موقع را فراهم آورد. هیهات که نام جهان پهلوانانی چون «سورن» را از یاد برده‌ایم و تنها بی‌هیچ مقدّمه و ذکر پیشینه بر این نام سوار می‌شویم...

تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

والسّلام

 اسماعیل شفیعی سروستانی – 20-1-89

پی‌نوشت:

1. برای مطالعة کامل سخنان این اسقف به مصاحبة انجام شده با ایشان که در سایت موعود درج شده، مراجعه کنید.


پایان دنیا 1 دی 1391

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/7/20:: 3:32 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

In this photo taken Oct. 3, 2009, Guatemalan Mayan Indian elder Apolinario Chile

ایمیلم رو تو یاهو چک می کردم که ببینم آقا علی رضا (ی پدر) چیزی برام فرستاده یا نه و وقتی دیم نفرستاده، خارج شدم؛ توی صفحه اصلی یاهو یک مقاله از اسوشیتد پرس بود راجع به پایان تقویم مایاها و اینکه احتمالا این تاریخ پایان جهان یا حداقل پایان این دوره از تاریخ جهان است.

توی گوگل فارسی سرچ کردم و نتیجه این شد:

پایان دنیا! سال 2012! پیشگویی مایا!

 کافیه تو گوگل یه سرچ از “Maya Prediction” انجام بدید! یعنی پیشگویی مایا!

مایاها قومی بودند که چند هزار سال پیش تو مناطق آمریکای مرکزی زندگی می کردند، البته الان هم از قوم اونها بازماندگانی وجود دارن. حتما معبد زیر رو که متعلق به مایا هست رو دیدید:

قبل از اینکه وارد مقوله پیش گویی اصلی مایا بشم باید توضیحاتی راجع به قدرت و تمدن این قوم براتون بنویسم. مایا! قومی که هزاران سال پیش معبد و هرمی که در بالا مشاهده می کنید رو با 365 پله ساخته! به تعداد روزهای سال. مایا تمامی خسوف ها و کسوف ها را دقیقا تا سال 2012 ثبت کرده و همشون طبق برنامه دارن اتفاق می افتن، مایا چندین هزار سال پیش عدد یک میلیون رو کشف کرده بود، مایا هزاران سال پش تو معابدش تصاویری از سفینه ها و فضانوردان رو روی  سنگ ثبت کردن! (این رو خودم به چشم دیدم!). مایا آن زمان حتی تعداد روزهای هر سال ماه رو که گمونم 279 روز هست محاسبه کرده بود. مایا ها از اورانوس و نپتون اطلاع داشتند، تقویم مایا برای 400 میلیون سال استخراج شده است، سال خورشید و زهره را تا چهار رقم اعشار محاسبه کرده اند.

حالا بریم سر اصل مطلب، پیشگویی!

پیشگویی می گه: تو 21 دسامبر سال 2012 این زندگی روی کره زمین به اتمام می رسه و یک دوره جدید زندگی روی زمین شروع می شه. تو چند تا سایت خوندم که این دوره جدید پر از صلح و عشق و آرامش و پیشرفت هست. (مصداق حرف یکی از سیاستمداران آمریکایی که پایان بحران مالی آمریکا رو صلح و آرامش تو دنیا می دونست). حالا چند تا نظریه دیگه هم هستند که به تفضیل روشون بحث می کنم. استاد کلاس #C هم اطلاعاتی در این مورد داشت، جالبه که گفت ما به ناسا یه ایمیل فرستادیم و پرسیدیم که آیا سال 2012 اتفاقی تو کهکشان خواهد افتاد؟ ناسا پاسخ داده بود که نارسایی هایی مشاهده می شن ولی نمی تونیم تائید کنیم که این اختلالات آسیبی به زمین می رسونن یا نه!
مایاها معتقد بودند که زمین از 5 دوره تشکیل شده، پایان هر دوره یه اتفاق خیلی بد می افته و دوره جدید شروع می شه. جالب اینجاست که 2012 پایان دوره پنجم هست! و ما وارد دوره ششم خواهیم شد، گفته می شه تمدن حاضر از بین خواهد رفت تا دوره ششم شروع بشه! (تو ویدئو اشاره شده به زمین لرزه های بزرگ) .
البته نگاههای خیلی مثبتی هم به قضیه شده و بعضی هم اصلا این گفته رو کاملا رد می کنند. و منم با این پست منظورم این نیست که شما رو از زندگی ناامید کنم یا صحت این بحث رو اثبات کرده باشم. من دارم نتیجه تحقیقم رو تو اینترنت و از حرفهایی که شنیدم و چیزهایی که دیدم بیان می کنم و خیلی امکان داره که چون مثلا روی یک نظریه نادرست پی ریزی شده کلا نادرست باشه ولی به هر حال شواهد و مدارک موجود انسان رو از ساده از کنار این قضیه گذشتن منع می کنه.

By امیر حمیدی

توجه! این پست مربوط به 3 سال قبل است. ورژن جدید این پست را هم بخوانید اینجا





بازدید امروز: 52 ، بازدید دیروز: 31 ، کل بازدیدها: 949100
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ