سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اس ام اس جدید نوروز 89

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/3:: 9:4 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این پیامک را دوستی برایم فرستاد:

ما پیام عید رهبر را مصحف می کنیم

مثل دستورالعمل همواره مصرف می کنیم

کوری چشم سران فتنه و بیگانگان

چشم آقا! کار و همت را مضاعف می کنیم

***************

این یکی هم از تولید به مصرف:

ببری که آمده؛ بهر تو رام باد

ایام شادمانی ات، مدام باد

سال نو مبارک

*****************

 

 

پسر عمه را ما بوس می کنیم و...

اره بانو!

پسر یک وزیر سابق!


اس ام اس های نوروز 89

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/2:: 7:15 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دوازده منزل آغاز می شود

دوازده دروازه باز می شود

بخت سعید، عمر دراز، نام برفراز

گردش چرخ با تو ساز می شود

مبارک بادت این سال نکو

****************

دوازده کیسه زر

دوازده راه بی خطر

هزار آرزوی دست یافته

دوازده بخت پرثمر

تقدیم تان در این سال سعد

********************

هدیه خدایمان به ما:

365 بخت تازه است

روزهای سال جدید

 

مبارک مبارک مبارک!

*******************

یک سال به غیبت تو افزوده شد

یک سال به بی لیاقتی ما

امسال مان را به ظهورت مبارک کن

سال نو مبارک

******************

گل که چشم باز می کند

خلقتی دوباره است

باورت می شود؟ در آغاز خلقت ایستاده ای؟

خجسته بادت این فال سعد

*****************

دوباره چشم باز می کنیم

بیدار می شویم باز

فصل تازه ای است

تکرار می شویم باز؟

سال نو مبارک!

*******************


اولین روز به آر

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/1:: 8:14 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

بهار یعنی به آر = آورنده بهی. امیدوارم بهار برایتان بهی فزاینده بیاورد و در تمام سال جاری مستدام باشد.

سه روز اول سال را شیفت ام. برای همین شش و نیم صبح از منزل زدم بیرون تا به سرویس برسم. گمان نمی کردم هوا اینقدر خنک باشه و با یک تا پیراهن حسابی سردم شد وقتی دور میدان هلال احمر نارمک منتظر سرویس بودم. قبلش هم که آمدم آشغالهارو بگذارم بیرون سطل زباله شهرداری دور میدون پر شده بود و تا یکی دومتر اطراف اون هم زباله پراکنده شده بود!  یا سطل هارو شهرداری تخلیه نکرده بود یا اینکه مردم شب سال تحویل حسابی آشغال درست کرده بودند!

سرویس مون هم جا نداشت و سرپا ایستادم در حالی که سقف مینی بوس کوتاه بود و سرم را مجبور بودم در تمام مسیر خم نگه دارم. اونقدر هم آهسته حرکت می کرد سرویس مون که می شد مورچه ها رو کف آسفالت شمرد.

خلاصه این اول سالی اینجوری شروع شد.


هبوط آدم، طوفان نوح، نوروز!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/26:: 12:31 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

نوروز، یعنى روز نو! در روایات ما - بخصوص همان روایت معروف معلّى‏بن‏خنیس - به این نکته توجه شده است. معلّى‏بن‏خنیس که یکى از رُوات برجسته‏ى اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهاى برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر است. در کنار امام صادق (علیه‏الصّلاةوالسّلام) زندگى خود را گذرانده؛ بعد هم به شهادت رسیده است. این معلّى‏بن‏خنیس با این خصوصیات، خدمت حضرت مى‏رود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است، حضرت به او مى‏فرمایند: آیا مى‏دانى نوروز چیست؟
بعضى خیال مى‏کنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است - که در این روز، هبوط آدم اتفاق افتاد، قضیه‏ى نوح اتفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) اتفاق افتاد و چه و چه - برداشت من از این روایت، این نیست. من این‏طور مى‏فهمم که حضرت، دارد «روز نو» را معنا مى‏کند؛ منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» نام گذاشته‏اند، یعنى روزِ نو، روز نو یعنى چه؟ همه‏ى روزهاى خدا مثل هم است؛ کدام روز مى‏تواند «نو» باشد؟ شرط دارد؛ آن روزى که در آن، اتفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. آن روزى که شما در آن بتوانید اتفاق بزرگى را محقَق کنید، نوروز است. بعد خود حضرت مثال مى‏زنند؛ مى‏فرمایند: آن روزى که جناب آدم و حوا، پا بر روى زمین گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى‏آدم و نوع بشر، روز نویى بود. آن روزى که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتى خود را به ساحل نجات رساند، نوروز است؛ روز نویى است و داستان تازه‏یى در زندگى بشر آغاز شده است. آن روزى که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویى براى بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزى که قرآن براى بشر نازل مى‏شود، مقطعى در تاریخ است که براى انسانها روز نو است - آن روزى هم که امیرالمؤمنین به ولایت انتخاب شد، روز نو است.
اینها همه، نوروز است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسى، با اول ماه «حَمَل» مطابق باشد، یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اول «حَمَل» - روز اول فروردین - اتفاق افتاده است؛ نخیر، بحث این است که هر روزى که این‏طور خصوصیاتى در آن اتفاق بیفتد، روز نو و نوروز است؛ چه اول فروردین، چه هر روز دیگرى از اوقات سال باشد.
خوب، من حالا به شما عرض مى‏کنم، روزى که انقلاب پیروز شد، نوروز است؛ روز نویى بود. روزى که امام وارد این کشور شد، براى ما نوروز بود. روز فتوحات عظیم و پیروزى جوانان مؤمن و ایثارگران ما در جبهه‏هاى نبرد - علیه نظامیانى که از «ناتو» و «ورشو» و امریکا و شوروى و خیلى از مراکز دیگر قدرت تغذیه مى‏شدند - نوروز و روز نو است.

بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مدیران بنیاد شهید انقلاب اسلامى 21/12/1374


داستانک: چهارشنبه سوری

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/24:: 2:43 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

همه جا دود بود

همه جا صدا بود

همه جا جیغ بود

به دنبال هرچیزی بود که درون آتش بیندازد آتشی که شعله هایش تا چند قد آدم بالا رفته بود. کاغذ زرد مچاله ای را یافت؛ قبل از آنکه در آتش بیندازد از روی عادت صافش کرد و خواند:

دنیا آتشِ بزک کرده است، جهنم آرایش کرده است؛ از آن جوری بگذر که به دامنت و جانت نگیرد.

کاغذ را درون آتش انداخت و از روی آتش پرید.


زندگی آفتاب 2

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/23:: 5:32 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

زمانی که با مقام معظم رهبری در تبعید بودیم برای ایشان هدیه می‌آوردند و آقا نمی‌پذیرفتند. یکبار به ایشان گفتم با این نپذیرفتن‌ها باعث می‌شوید که ما هم به خاطر شما بسوزیم.در قبل از تبعید این گونه بودند، الان هم همین گونه‌اند. ایشان از سهم امام، خمس و ... استفاده نمی‌کنند. تمام ما‌یملک این مرد یک خانه گلی در مشهد بود و بعد آن را فروخت و با کمی قرض خانه‌ای در خیابان ایران خرید. پاسدارانی که خانه ندارند، برای مدتی در آن زندگی می‌کنند.
 * تمام چیزهایی که به مقام معظم رهبری هدیه داده‌اند، ایشان به موزه حضرت رضا (ع) تقدیم کرده‌اند. هیچ چیزی برای خودشان نگه نمی‌دارند.چندی قبل به همراه یکی از فرزندان آقا به مراسمی در کیش دعوت شدیم. در برگشت چند دست سرویس کامل ظروف به ما هدیه دادند. بعد از چند روز وقتی به دیدن آقا رفتم ایشان در مورد هدیه گفتند: "نه به درد ما می‌خورد نه به درد مهمان‌های ما " و بعد قرار شد آن را بفروشند و پولش را به فقیران بدهند.
*یکبار در مراسمی چند خانواده، به محضر رهبری آمده بودند و با ایشان دیدار داشتند و ما هم حضور داشتیم. حاج ناصر، چایی برای مهمانان آورد. به من که رسید، گفتم قند برایم ضرر دارد، اگر امکان دارد خرما بیاور. او در نعلبکی خرما گذاشت و برایم آورد. وقتی خرما را به پسر آقا تعارف کردم، پسر حضرت آقا گفتند: من خرما نمی‌خورم؛ خرما برای مهمان آقا است. معلوم نیست جایز باشد من هم از آنها بخورم.
* یکبار خانم آقا به کربلا رفته بود، دختران من وقتی به حضور ایشان رسیدند، خانم آقا گفته بود: من از سن سیزده سالگی خرج سفر کربلا را کنار گذاشتم تا اینکه حالا توانستم یکبار کربلا بروم.
* آقای رفیق‌دوست در کنار مصلی یک عمارتی به عنوان مقر رهبری ساخت، آقا از آنجا بازدید کردند ولی نرفتند.
یکی از آنها به من گفت: به آقا بگو هوای آنجا بهتره و چند دلیل دیگر. وقتی من به حضرت آقا گفتم، آقا فرمود: من یازده سال است اینجا هستم و در این مدت اصلاً احساس هوای بد نکردم، من با بقیه مردم هیچ تفاوتی ندارم من هم مثل بقیه.
 حجت‌الاسلام و‌المسلمین راشد یزدی استاد حوزه و دانشگاه در همایش "در سایه سار آفتاب " که با موضوع تبیین شخصیت مقام معظم رهبری در هشتمین دوره اردوی آموزشی تشکیلاتی جهاد اکبر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل درشنبه ?? بهمن ????   مشهد مقدس برگزار شد، به بیان خاطرات فوق از مقام معظم رهبری پرداخت

منبع: زندگی زیبای رهبری


زندگی آفتاب

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/23:: 5:26 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مروی در همایش علمی کاربردی تبلیغ ویژه اعزام مبلغین دهه فجر و دهه آخر صفر که در مرکز همایش‌های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد با بیان برخی از خاطرات ناگفته‌ای از زندگی رهبر معظم انقلاب گفت: چند سال پیش پوتین رئیس جمهور وقت روسیه برای نخستین بار در طول 30 سال انقلاب به ایران سفر کرد و کسانی که وی را می‌شناسند می‌دانند که بسیار چارچوب‌مند و منضبط بر اصول دیپلماسی است اما با این حال چند بار پرسیده بود که دیدار با رهبر جمهوری اسلامی آیا انجام می‌شود یا نه.

وی ادامه داد: در این دیدار رهبری به نکاتی از تاریخ شوروی و قبل از آن اشاره می‌کنند که برای رئیس جمهور وقت روسیه جدید بوده است، پس از دیدار مسئولین دستگاه دیپلماسی می‌گفتند رفتار وی تغییر کرده بود و شخصا و نه از طریق وزیر خارجه خود به وزیر خارجه وقت کشورمان گفته بود که شما حتما سفری به روسیه داشته باشید تا با هم گفتگو کنیم.

معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری اضافه کرد: در برگشت به کشور روسیه خبرنگاری از وی درباره نظرش راجع به رهبری ایران می‌پرسد و وی در پاسخ می‌گوید «من مسیح را ندیده‌ام اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خوانده‌ام، من مسیح را در رهبری ایران دیدم».

وی با نقل خاطره‌ای دیگر از رهبر معظم انقلاب گفت: ما قبل از انقلاب به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم، منزل آقا پاتوق بسیاری از طلاب و دانشجویان بود و ما هم زیاد آنجا می‌رفتیم، من می‌توانم شهادت بدهم منزل ایشان هیچ تفاوتی با قبل از انقلاب نکرده است.

مروی گفت: خود آقا تعریف می‌کردند که خانواده ما یک وقت رفته بودند منزل برخی از مسئولین دیده بودند دور تا دور اتاق پشتی قالیچه‌ای گذاشته‌اند و بعد می‌فرمودند واقعا چه لزومی دارد که خانه پشتی قالیچه‌ای داشته باشد، آیا نمی‌شود با پشتی معمولی زندگی کرد.

وی در نقل خاطره‌ای دیگر از رهبر معظم انقلاب خاطرنشان کرد: 13 یا 14 سال قبل یکی از مسئولین که می‌خواست آپارتمانی به قیمت 20 میلیون تومان در تهران بخرد و نامه‌ای به من داد که به دست رهبری برسانم، نامه را که به آقا دادم نگاهی کردند و گفتند واقعا نمی‌شود این خانه را ارزان‌تر بخرد، اصلا چه لزومی دارد منزل 20 میلیون تمانی بگیرد، بعد به من گفتند «می‌ترسم در حکومت و جامعه ما طبقه جدیدی از مرفهین ایجاد شود که به بیت‌المال هم دست اندازی کنند».

معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری در ادامه گفت: خود آقا می‌گفتند ما در کل خانه تنها یک فرش دستباف داریم که جهیزیه همسرم بوده که نگه داشته‌ایم و بقیه خانه موکت است.

وی اضافه کرد: قبل‌تر دفتر کار رهبری بالا بود و منزلشان طبقه پایین، ایشان تعریف می‌کردند «گاهی من ظهر‌ها پایین می‌رفتم تا یک یا دو ساعتی پیش خانواده باشم و کار را هم انجام دهم به خاطر کمردردی که دارم گفتم یه مبل دو نفره خریدند و آن را بردند منزل شب که رفتم خانه دیدم خانواده مبل را دم در گذاشته‌اند گفتم برای چی این را گذاشتید دم در، خانمم گفت که آقا زندگی ما تا حالا طلبگی بوده این هم به زندگی ما نمی‌خورد، توضیح دادم که این مبل برای کار است که وقتی خانه هستم بتوانم هم کنار شما باشم هم بتوانم به کارها برسم که با کلی اصرار خانواده پذیرفتند ولی گفتند فقط همین یکی را تحمل می کنیم نه بیشتر».

وی اضافه کرد: خانواده ما تعریف می‌کردند در مهمانی‌هایی که گاهی خانواده آقا هم حضور دارند خانواده رهبری ساده‌ترین لباس‌ها را به تن دارند و ساده‌ترین لباس را همسر آقا می‌پوشند، خود حضرت آقا هم همواره ساده‌ترین لباس‌ها را به تن می‌کنند و سعی می‌کنند لباس‌ها با کمترین قیمت تهیه شود.

مروی یادآور شد: آیت‌الله خامنه‌ای به برخی مسئولین تاکید می‌کردند که هدایایی که از خارجی‌ها می‌گیرید و گران قیمت است مال بیت‌المال است نه مال خودتان؛ برای مثال به یکی از معاونین وزرا یک بنز گران قیمت هدیه داده شده بود که آقا گفته بود اینها در برابر هدایایی است که از بیت المال می‌برید پس مال بیت‌المال است، هدایایی هم که به خودشان داده می‌شود را یا به آستان قدس می‌دهند یا پخش می‌کنند.

وی در ادامه با ذکر خاطره‌ای از مقام معظم رهبری گفت: یک بار یکی از سران عرب چهار یا پنج عبای گران قیمت به آقا داده بود و آقا عباها را به من داده و گفتند این را ببر قم بفروش از پولش 14 و یا 15 عبا بخر بده به طلاب.

معاون ارتباطات حوزوی دفتر مقام معظم رهبری اضافه کرد: چند سال قبل شب عید فطر دفتر بودیم برای استهلال و کار‌های آن، نماز را به امامت ایشان خواندیم بعد از نماز گفتند افطار را برویم منزل ما و ما تعارف کردیم که نه اگرچه تمایل داشتیم که برویم ایشان اصرار کردند که نه بیایید منزل ما، ما هم رفتیم، سر سفره چای بود و نان و پنیر و ظرفی حلوا، ما با این غذا‌ها خودمان را سیر نکردیم که برای غذای اصلی جا داشته باشیم، به اشاره از خادم آقا که پیرمردی است پرسیدیم خبری است گفت نه همین غذاست.

وی گفت: وقتی آقا رفتند این خادم گفت خانواده آقا رفته‌اند مشهد و برای خانه یک ظرف بزرگ حلوا درست کرده‌اند افطار همین را هر شب می‌خوریم، درباره سحری پرسیدیم گفت «هر شب من یک آبگوشتی برای سحر بار می‌گذارم و سحر با آقا می‌خوریم.»

مروی با اشاره به دیگر خصوصیات زندگی ساده مقام معظم رهبری تصریح کرد: مسئول حوزه هنری سازمان تبلیغات یک بار تعریف می‌کرد حدود 20 تا 30 جلد کتاب از مجموعه‌هایی که جدید منتشر شده را برای آقا فرستاده است و ایشان بعد از چند ماه کتاب‌ها را در حالی که برای همه آنها حاشیه نوشته بودند، پس فرستادند.

وی گفت: درس خارج از ایشان خیلی کار می‌برد به انصاف از درس‌های بسیار خوب حوزه هم است، یک بار به آقا عرض کردم آقا دوستان رادیو مایلند درس شما را پخش کنند و درس برخی از مراجع قم را هم پخش می‌کنند، پرسیدند آیا درس همه پخش می‌شود و این امکان برای همه است، گفتم نه مگر رادیو چه‌قدر ظرفیت دارد، بعد گفتند پس من هم نمی‌خواهم پخش شود.

منبع: جهان نیوز


خانواده آفتاب

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/23:: 5:25 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

رهبر بزرگوار و عالیقدر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله سید على خامنه اى"دام الله ظله علی رئوس المسلمین" فرزند مرحوم آیت الله حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى(ره) در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس، چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند.

معظم له اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام خانوادگی همسر  ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال  در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.

فرزندان رهبری
در این تصویر قدیمی فرزندان رهبر به ترتیب از بزرگ به کوچک سید مصطفی، سید مجتبی، سید محسن(مسعود) و سید میثم می‌باشند

یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاههای کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند  و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از علمای تهران است. سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچکترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. مقام معظم رهبری همچون امام راحل فرزندان خود را از فعالیت های سیاسی و اقتصادی مبرا داشته و به ایشان توصیه کرده اند که در کارهای اقتصادی وارد نشوند. حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مروی "دامت برکاته" در این رابطه چنین بیان داشتند:

"ایشان چهار فرزند پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است.

فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند

این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمی‌بینیم. نه خودشان، نه خانواده‌شان!

قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌یشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند. خود اینها هم، هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.

فرزندان رهبری
از سمت راست : حجج اسلام سید میثم و سید مصطفی، آیت الله مجتهدی و حجج اسلام سید مجتبی و سید مسعود

سید مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان که طلبه‌ قم بودند،‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب کردم که آیا این خانه، خانه‌ یک تازه‌داماد است؟ حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه‌ یک تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یک خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازه‌داماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌کردم. حواسم بود و تا آنجا که می‌توانستم، رصد می‌کردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی. زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.

آقازاده‌ها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والان هیچ کدام از آقازاده‌ها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس می‌خوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کرده‌اند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس می‌کنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس می‌کنند."

حجه الاسلام سید مصطفی خامنه ای
حجه الاسلام سید مصطفی خامنه ای
سید میثم خامنه ای
حجه الاسلام سید میثم خامنه ای در کنار پدر همسرش آقای لولاچیان
حجه الاسلام سید مسعود خامنه ای
حجه الاسلام سید مسعود خامنه ای در کنار پدر همسرش حضرت  آیت الله خرازی
فرزندان رهبری
کوه آبیدر ـ سید مسعود و سید میثم در کنار پدر در سفر امسال مقام معظم رهبری به استان کردستان
منبع:تبیان

درباره خورشید بیشتر بدانیم

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/23:: 7:55 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

علاقه‌مند بودیم درباره زندگی مقام معظم رهبری بیشتر بدانیم. پیگیری‌ها ما را به حجت‌الاسلام والمسلمین علی شیرازی، نویسنده کتاب «پرتوی از خورشید» رساند؛ کتابی درباره زندگی شخصی مقام معظم رهبری که هم‌‌اکنون به چاپ نوزدهم رسیده است. علی شیرازی، برادر سردار شیرازی مسوول دفتر نظامی مقام معظم رهبری است که هم‌اکنون مسوولیت نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه را به عهده دارد. مصاحبه ما را با وی درباره زندگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای می‌خوانید.

ابتدا درباره این‌که چگونه به فکر نوشتن چنین کتابی افتادید، صحبت کنید و توضیح دهید هدف از نوشتن آن چه بوده است؟

در ارتباط با مقام معظم رهبری و زندگی ایشان خلأیی در جامعه احساس می‌شد و وقتی این موضوع را خودم دنبال کردم به این نتیجه رسیدم که مطالب اندکی در این مورد چاپ شده که البته بسیار ناقص بودند.

گردآوری این کتاب را از سال 78 - 77 آغاز کردیم. ابتدا با شخصیت‌هایی که با مقام معظم رهبری آشنایی داشتند، صحبت کردیم.

آن زمان من در سپاه نبودم،‌ بنابراین فرصت داشتم به بعضی از شهرها مثل مشهد مسافرت کنم. من آن زمان ساکن قم بودم و وقتی به مکه رفتم در آنجا راحت‌تر با آقایان ملاقات و مصاحبه کردم و از مطبوعات و کتاب‌های دیگر که در این زمینه چاپ شده بود، استفاده کردم و بهره بردم و این مجموعه را گردآوری کردم و به رشته تحریر درآوردم. وقتی شروع به نگارش این کتاب کردم، تصمیم گرفتم از حالت نوشتاری طولانی پرهیز کنم و بیشتر به صورت داستان و خاطره کوتاه بنویسم و هر قطعه که به صورت کوتاه آماده می‌شد آن را چاپ می‌کردم.

آن موقع در بازار کتاب، بعضی از افراد همین مجموعه را با چهار تا کم و زیاد کردن به صورت کتاب کوچک چاپ می‌کردند. الان سه چهار کتاب در صفحات 50 تا 60 صفحه‌ای به‌صورت کوچک در بازار موجود است.

تقریبا هفت هشت سال پیش کتاب را به چاپ رساندم و از آن زمان تاکنون که چاپ نوزدهم است، این کار ادامه دارد.

آیا شما با مقام معظم رهبری ارتباط نزدیک داشتید یا نه؟ اگر داشتید این ارتباط چگونه شکل گرفته بود؟

سابقه آشنایی ابوی و اخوی ما که هر دو شهید شدند با مقام معظم رهبری برمی‌گردد به قبل از انقلاب اسلامی که اخوی بنده شیخ‌ آقا‌عباس شیرازی، قائم‌مقام سازمان تبلیغات و فرمانده تبلیغات جبهه و جنگ بود که سال 64 به درجه رفیع شهادت نائل شدند.

مقام معظم رهبری دورانی قبل از انقلاب در روستایی در رفسنجان می‌‌آمدند و سخنرانی می‌کردند و محل استقرار ایشان منزل ابوی بنده بود. هر?روحانی که به منزل ما می‌آمد در آنجا مستقر می‌شد از قبیل شهید کامیاب، شهید هاشمی‌نژاد، ‌آیت‌الله جنتی، آقای ناطق نوری، آقای دکتر حسن روحانی و بعضی از بزرگان دیگر.

آیا از آن زمان چیزی به یاد دارید؟

نه. از آن زمان چیزی به یاد ندارم. فقط این که ابوی و اخوی ما در دوران تبعید به سیستان و بلوچستان رفتند. پس از انقلاب هم بالطبع همه وارد نظام شدند و اخوی با صلاحدید شهید بهشتی وارد قوه‌قضاییه شد. یکی از اخوان بنده به مقام‌معظم رهبری در اول انقلاب معرفی شد و رهبر انقلاب آن زمان نماینده شورای عالی دفاع بودند و به واسطه آشنایی با شیخ آقا‌عباس، اخوی را وارد مجموعه کردند.

آن زمان آقای طباطبایی مسوول تشکیلات خودکفایی بود، پس از ایشان اخوی من جانشین وی در آن مرکز با معرفی مقام معظم رهبری شد. من در سپاه مدتی هم جانشین نمایندگی بودم و بالطبع ارتباط بنده با دفتر رهبری بیشتر شد و زمانی هم با دفتر همکاری داشتم که آشنایی با مقام معظم رهبری مضاعف‌تر شد.

ایشان پیش از انقلاب چه شرایطی داشتند و پس از انقلاب چه شرایطی؟ ایشان منصب‌های مختلفی را گذراندند تا به رهبری انقلاب اسلامی رسیدند. لطفا در این مورد توضیح دهید؟

خاطره‌‌ای را برای شما تعریف می‌کنم که در کتاب آن را ذکر کردم. این خاطره برمی‌گردد به اوایل انقلاب. از این بابت می‌گویم تا قضیه روشن‌تر شود کسی که در این کشور 8 سال رئیس‌جمهور بوده و بعد آمده و رهبر شده، هیچ‌گونه تغییری در رفتار و اخلاقشان نداشته‌اند، در صورتی که اگر کسی پله‌پله هم بیاید بالا، زندگی و اخلاقش تغییر می‌کند. ایشان اوایل رهبریشان روزهای دوشنبه ملاقات عمومی می‌گذاشتند.

یکی از دوشنبه‌ها که من خدمت مقام معظم رهبری بودم و در اتاق ملاقات نشسته بودم، دیدم پیرمردی روستایی با شلوار سیاه گشاد کنار من نشست و گفت حاج‌علی کی می‌آید. من فکر کردم منظورش یکی از اعضای دفتر است. گفتم منظورت کیست؟ گفت حاج‌علی را می‌گویم.

گفتم منظورت مقام معظم رهبری است؟ گفت بله. گفتم بنشین تشریف می‌‌آورند. من در همین افکار بودم که برخورد مقام معظم رهبری با این شخص چگونه است که مقام معظم رهبری تشریف آوردند و خیلی گرم و جدی با او صحبت کردند و بعد احوال بچه‌ها و نوه‌هایش را پرسیدند و از وضع زندگیش‌ جویا شد.

آن هنگام فهمیدم مشهدی است و مقام معظم رهبری قبل از انقلاب وقتی در مشهد سخنرانی داشته‌اند با ایشان آشنا بودند. همان ارتباطی که قبل از انقلاب به عنوان یک روحانی با مردم داشتند، زمان رهبری هم می‌بینید.

در جلسه‌های دوشنبه هر کسی وارد می‌شد،‌ ایشان به احترام می‌ایستادند. این خیلی مهم است. حالا هر کی می‌خواهد باشد. خیلی از افرادی که روزهای دوشنبه می‌آیند عادی‌اند و خیلی‌ها حتی آقا را نمی‌شناسند یا برای اولین بار است می‌آیند خدمت آقا، ولی مقام معظم رهبری راست قامت می‌ایستند.

اینها حالت‌های معنوی است که در آقا وجود دارد. من معتقدم آن معنویتی که در درون آقا هست و انسان آن را می‌بیند آن صداقتی که می‌بینید ظاهر و باطنی که در وجود آقاست، باعث می‌شود انسان خود به خود اشک بریزد.

من هیچ تفاوتی در زندگی ایشان نمی‌بینم. هیچ تغییر رفتار چه در دوران ریاست‌جمهوری چه در این دوران. در دوران ریاست‌جمهوری ایشان در سال 67 اواخر جنگ بود که تشریف آوردند به جبهه. آن روز توی لشکر ثارالله من مسوول تبلیغات بودم. کارتی را برای روحانیون درست کردیم و دادیم به دست آنها و گفتیم با این کارت بیایید خدمت آقای خامنه‌ای. حفاظت با بعضی افراد برخورد کرد یا گفتند کارتتان با ما هماهنگ نشده یا مباحث دیگر که اکنون یادم نیست.

وقتی بعضی از آقایان را راه ندادند آنها رفتند و من چون مسوول تبلیغات بودم خیلی خوشم نیامد. هنگامی که جلسه تمام شد و آقا تشریف بردند به یک سوله و آنجا سفره شام پهن شد، ‌سر سفره شام با خودم کلنجار می‌رفتم که این موضوع را بگویم یا نه، چون از کار حفاظت عصبانی بودم. پس از شام وقتی در جلسه خدمت ایشان بودم این موضوع را عرض کردم که حفاظت با بعضی از این آقایان چنین رفتار کرده است.

اگرچه بخواهیم درست قضاوت کنیم می‌بینیم حفاظت در جبهه به‌خاطر رئیس‌جمهور کشور حق داشت کنترل کند، ولی تا آقا این موضوع را ‌فهمیدند فرمودند از قول من از تک تک افراد عذرخواهی کنید.

در مورد خانواده ایشان صحبت کنید. آیا آقازاده‌هایشان در سطح مدیریتی مسوولیت دارند یا این‌که منع شده‌اند؟

یکی از نکاتی که می‌خواستم بگویم، همین است. تاکنون هیچ تخلفی در زندگی فرزندان مقام معظم رهبری دیده نشده است بخصوص در دوران رهبری. در دوران ریاست‌جمهوری من خیلی با ایشان مراوده نداشتم و فرزندانشان را نمی‌شناختم، ولی از دوران رهبری، فرزندان ایشان را می‌شناسم و هیچ تغییر رفتاری در زندگی هیچ کدامشان نمی‌بینم.

در ارتباط با کتاب خودم جلسه‌ای با یکی از فرزندان ایشان داشتم. می‌خواستم وارد دفتر شوم که ایشان همان موقع رسیدند.

همان نظمی که مقام معظم رهبری دارند بچه‌هایشان هم دارند، همچنین دیدم در خیابان پیاده می‌آیند و خیلی معمولی. اگر الان بچه‌های مقام معظم رهبری بروند در خیابان خیلی از مردم آنها را نمی‌شناسند، ولی گاهی فرزندان بعضی مسوولان، مشهورتر از خودشان می‌شوند.

 

مقام معظم رهبری چند فرزند دارند؟

6 فرزند دارند 2 تا دختر و 4 تا پسر که پسرها همه روحانی‌اند.

چرا آیت‌الله بهاءالدینی در مقابل رهبر معظم خاضع است؟

وقتی مقام معظم رهبری منزل ایشان رفتند آیت‌الله بهاءالدینی می‌گویند: تو گویی دیشب خورشید آمده بود. کسانی به آقای بهجت گفتند شما جایگاهی دارید. ایشان ایستادند و خطاب کردند بروید پی‌کارتان. شما نمی‌فهمید ایشان (آقای خامنه‌ای) کی هستند. من گاهی اوقات شوخی می‌کنم و می‌گویم ما توجه نمی‌کنیم وقتی می‌گوییم جانشین امام زمان(عج) این جانشین امام زمان خصوصیاتی دارند که ازخیلی‌ها هم بالاترند.

آقای آیت‌الله اراکی با آن مقام بالای معنوی دست روی سینه می‌گذارد و در مقابل امام می‌گوید السلام علیک یا‌بن‌رسول‌الله می‌خواهم بگویم در تبین زندگی باید دقت کنیم. این خصوصیات، خصوصیات ویژه آقا هستند.

می‌گویم آقا ساده زندگی می‌کنند. می‌گویند خیلی‌ها توی کشور ساده زیستند. اما می‌گویم آقا عارف است.

آیا از نظرمدیریتی کسی مثل آقا پیدا می‌شود؟ ما از اول انقلاب که نگاه می‌کنیم چه در دوران امام چه در امروز، همه این ویژگی‌ها در رهبری نظام وجود داشته است. برازندگی امام در این بود که توانست یک جنگ 8?ساله را به‌گونه‌ای اداره کند که حتی یک وجب از خاک کشور از دست نرود. اوست که می‌تواند تصمیم بگیرد و غائله بنی‌صدر را خاتمه دهد. هیچ قدرتی و هیچ فردی به غیر از امام در آن زمان نمی‌توانست غائله بنی‌صدر را خاتمه دهد.

درباره بحث مدیریتی رهبری بیشتر توضیح دهید؟

گاهی افرادی که خودشان را از یک بعد به آقا نزدیک می‌دانند در بعد دیگر مقابل آقا می‌ایستند. در اینجا آقا باید به‌گونه‌ای رفتار کنند که دشمنان سوءاستفاده نکنند. مقام معظم رهبری می‌فرمایند من وقتی می‌خواهم برای سخنرانی بیایم اشک می‌ریزم، متوسل می‌شوم که مبادا چیزی بر زبان جاری کنم که کسی از آن سوءاستفاده کند. من در این سال‌ها موردی ندیدم که آقا تصمیمی بگیرند و دیگران ازآن سوءاستفاده کنند.

شما نگاه کنید دکتر بازرگان در یک سخنرانی می‌گوید ملت ایران خسرت الدنیا فی‌الاخرت هستند. این مطلب را در سال 72 گفته بود. ملت ایران کیست؟ به ملت ایران توهین شده و باید رهبر از آن دفاع کند.

مردم توقع دارند مقام معظم رهبری این اهانت را پاسخ دهند. حال زمانی که بازرگان از دنیا می‌رود موضعگیری مقام رهبر را می‌بینید. ایشان پیام می‌دهند وجلوی بعضی فتنه‌ها را می‌گیرد.

آقای منتظری از دنیا می‌رود. اطلاعیه آقا را ببینید.

ایشان طوری وارد ماجرا می‌شوند که جلوی همه بهانه‌ها گرفته می‌شود و اهل بیت آقای منتظری می‌فهمند که نزدیک‌تر از آقا به آنها کسی نیست. برخورد بعضی از آقایان را در کشور با مقام معظم رهبری ببینید و رفتار پدرانه ایشان را هم ببینید.

فتنه پس از انتخابات هم برای آقا روشن بود. امروز سخنرانی‌های ایشان را کنار هم بگذارید مشخص است ایشان پیش از انتخابات فرمودند مواظب باشید اغتشاش نشود.

پس از پیروزی آقای احمدی‌نژاد، آنها که رای نیاوردند مردم را به خیابان‌ها کشاندند و مقام معظم رهبری آقای موسوی را می‌خوانند و با او صحبت می‌کنند و می‌‌فرمایند جنس تو با بقیه فرق می‌کند. ما بودیم چه کار می‌کردیم؟

همین‌ها علیه مقام معظم رهبری موضع می‌گیرند. کسی می‌آید پشت صحنه و اهانت هم می‌کند، اما مقام معظم رهبری چه پشت صحنه و چه روی صحنه به این زیبایی با او برخورد می‌کنند. شما 23 خرداد را نگاه کنید.

بیایید جلوتر 13 آبان را نگاه کنید. بیایید جلوتر 16 آذر را نگاه کنید. بیایید بعد از عاشورا بیایید 9 دی و بیایید 22 بهمن.

این همه شانتاژبازی علیه انقلاب، این همه جنگ روانی و این همه سرمایه‌گذاری کردند. دنیا را به کار انداختند. در درون و خارج از کشور در اینترنت و تلویزیون و روزنامه و همه سایت‌ها را وارد گود کردند، اما روز به روز کشش به سمت مقام معظم رهبری بیشتر شد.

در کشوری بحرانی ایجاد می‌شود، یک عده می‌برند اما در کشور ما نه تنها بریده نشدند بلکه بریده‌ها هم وصل و همه یک کاسه شدند.

من در این مدت بیشتر سخنرانی‌های ‌مقام معظم رهبری را گوش دادم بخصوص در دوران اصلاحات به این سو مطالعه کردم و گاهی اوقات مقاله نوشتم.

شما چه کسی را سراغ دارید 20 سال سخنرانی کند و آن هم تکراری نباشد.

من دعاهای ایشان را چک کردم. دعاها هم متفاوت بودند. بجز مقام معظم رهبری کسی را ندیدم که وقتی سخنرانی می‌کنند، هنگام پیاده کردن مطلب به ویرایش نیاز نداشته باشند. من ندیدم کسی سخنرانی کند و هر بار واژه نو داشته باشد. شما سخنرانی مقام معظم رهبری را گوش کنید. دائم واژه نو دارند، تدبیر نو، نکته نو، حرف نو.

منبع:

رجانیوز


نامرد

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 88/12/20:: 7:19 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

دستی که دستم انداخته سرد نبود

دردی که به جانم افتاد درد نبود

یک عمر به مردی تکیه کردم که حیف

هرچه بگویی بود ولی مرد نبود


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >



بازدید امروز: 287 ، بازدید دیروز: 19 ، کل بازدیدها: 952209
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ