سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای میر بی حسین!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/2/6:: 6:37 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هر روز خودت را بیشتر از پیش گول می زنی

حتی اگر جد تو و پیامبر یکی باشد

باز می توانی به روی پیامبر شمشیر بکشی.

حتی اگر یار غار امام هم باشی

می شود که

کمر به تخریب بنای یادگار امام ببندی.

عجیب است

نظامی که تو می پسندی را

آمریکا و همه شیاطین می پسندند

و نظامی را که تو قائلی از آرمانهای امام فاصله گرفته است

با تمام جهان خواران فاصله دارد؛

و تو با جهانخواران هیچ فاصله نداری!

از امام می گویی

از دوران طلایی جنگ و جهاد

از مردم

ودر همان حال تیشه گرفته ای که ریشه آرزوهای امام و امت را بزنی!

ما عمر و عاص را در تاریخ خوانده ایم

اشک های معاویه را در رثای پیامبر خوانده ایم

ما بی کسی علی (ع) و حجم عظیم تبلیغات علیه حکومت نازنین او را در تاریخ خوانده ایم.

برای مان از علی (ع) نگو، که علی را در زمان خودش تاب آوردن هنر است

و گرنه گفته اند:

معاویه هم بعد از علی  دوست داشت وصف علی بگوید و وصف علی بشنود!

از خطا های اقتصادی دولت اسلامی برای خودت دستاویز مساز

که ما

با شکم گرسنه هم خواهیم گفت:

یا علی سید علی

و

خدا قوت حاج محمود!

 


حس بد قدم (شعر)

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/2/5:: 6:51 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

هُرم جهنم است که می سوزم از درون

من را بسوز -مرا و این بخت سرنگون-

آتش بزن براین حس شاعرانه ام 

این حس بد قدم و بد یمن و بد شگون


لذت انقلابی بودن

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/2/1:: 1:29 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

لذت انقلابی بودن

نزدیکی مفهوم انقلاب و جهاد

در آیات کریمة قرآن دربارة انقلابی بودن مفهوم خاصی استفاده می‌شود. این مفهوم که در قرآن کریم مکرر هم مورد تأکید قرار گرفته است، مفهوم جهاد است. خداوند متعال در قرآن کریم حتی در شرایطی هم که جنگ نباشد، دستور «جاهِدوا» صادر می‌کند. اگر شرایط بحرانی خاصی هم نباشد، می‌فرماید «فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا». آنهایی که در راه خدا مجاهده می‌کنند، همیشه تحسین می‌شوند، و برتر قرار می‌گیرند.

جهاد در قرآن به جنگ مسلحانه و مواجهه رو‏در‏رو محدود نمی‌شود و معنای وسیع‌تری دارد. جهاد معنایش در قرآن کریم معلوم است. اصلاً‌ جهاد در یک زندگی آرام و بی‌دغدغه که «آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه» تحقق پیدا نمی‌کند. البته آرام، نه به معنای آرامش روحی، بلکه به این معنا که انسان نسبت به بسیاری از حق‌ها و باطل‌هایی که در اطرافش هست، معترض و تحول‌خواه نباشد. با چنین رویه‌ای مفهوم جهاد تحقق پیدا نمی‌کند. مفهوم جهاد خیلی به مفهوم انقلابی بودن نزدیک است.

انقلابی بودن یعنی درماندن از انقلابی بودن

این آیه از قرآن در توصیف روحی? جهادی و انقلابی آی? زیبایی است:«جاهدوا فی الله حقّ جهاده». اوائل انقلاب، جمعی از نوجوانان تهرانی، آرم گروه انقلابی محل? خودشان را همین آیه قرآن قرار داده بودند. الله‌اش را هم به آرم جمهوری اسلامی تبدیل کرده بودند، و این آرم چندتا معنا پیدا کرده بود. غرض اینکه این آیه، بیانگر شعار و حس یک انقلابی است. خدا در اینجا کمر انسان را شکسته است. آیا کسی می‌تواند حق جهاد خدا را به جا بیاورد؟

انقلابی بودن یعنی درماندن از انقلابی بودن. انقلابی بودن یعنی درنظر گرفتن آستانه‌ای که از پیش معلوم است که نمی‌توانیم آنقدر خوب باشیم. این آیه حدّ انقلابی بودن را «شایستگی خداوند متعال» ذکر کرده. چه کسی می‌تواند به این حد برسد؟ خدا با این آیه، آتش مداومی از روحی? جهاد را در دل انسان می‌اندازد. آتشی که می‌توان از آن به «روحیه جهادی» یا «روحیه انقلابی» تعبیر کرد.

لذت انقلابی بودن

خداوند در سراسر دین خودش لذت‌هایی قرار داده است، که اگر انسان خودش را از آن لذت‌های پاک و اصیل و عمیق سیراب کند، دیگر دنبال لذت‌های اندک و مبتذل نمی‌رود. یکی از این لذت‌ها، عضو یک گروهی بودن است. بیایید عضو یک گروهی شویم. این خودش لذتی دارد. چه برسد به اینکه آن گروه، گروه ممتازی هم باشد.

گروه انقلابیون گروه خاصی نیست. باند خاصی هم ندارد. اتفاقاً انقلابی در هیچ باند و حزبی قرار نمی‌گیرد. انقلابی در هر حزبی هم قرار بگیرد همه می‌دانند که لزوما به حزب مقید نخواهد ماند، به مقیدات خودش مقید است و به آسانی می‌تواند فراتر از حزب عمل کند و پا بر روی باندبازی‌هایی که در هر جایی ممکن است به سهولت پدید بیاید، بگذارد. و به سهولت وفادار است به رفقای انقلابی خودش، در هر باند و هر گروه و هر صنفی باشند.

بیایید یک هویتی را، یک حیثیتی را به خودمان اضافه کنیم و آن را در خودمان بیابیم و بار بیاوریم. بیایید خودمان را به یک صفت متفاوتی متصف کنیم. بیایید متفاوت شویم. روز قیامت اگر گفتند انقلابیون بیایند این طرف بایستند ما هم جزو آنها برویم آن طرف. بیایید این حس را بگیریم.

از خودمان سؤال کنیم که ما بناست چگونه آدمی باشیم؟ مهمترین وصفی که هر کسی وقتی نام ما را به یاد می‌آورد، به سرعت به ذهنش می‌رسد چه وصفی باشد؟ «او یک انسان انقلابی است.» انقلابی ازدواج می‌کند، انقلابی خانه می‌خرد، انقلابی مستأجر می‌شود، انقلابی مستأجر می‌آورد، انقلابی درس می‌خواند، انقلابی شغل انتخاب می‌کند، انقلابی موضوع انتخاب می‌کند برای کار خودش. او یک آدم انقلابی است. او انقلابی نماز می‌خواند، عافیت طلبانه نماز نمی‌خواند، مصلحت‌جویانه و عافیت‌طلبانه از حق سخن نمی‌گوید.

بیایید عضو چنین گروهی شویم. هر چند خیلی از رفقایمان را از دست بدهیم، ولی رفقای تازه‌ای پیدا خواهیم کرد. طراوت و شیرینی بیشتری دارد آن‌گونه زندگی کردن. زندگی معنا پیدا می‌کند. و الا آدم باید بنشیند پای فیلم، و آنهایی که زندگی‌شان به دلیلی معنا پیدا کرده، زندگی آنها را تماشا کند و حسرت آنها را بخورد. آنها کیف کنند، و تو کیف کنی از کیف کردن آنها.

بیایید تماشاگر نباشیم، بازیگر صحنة جهانی باشیم. بازیگران صحنة جهان، امروز انقلابیون هستند. بقیه مثل بقیه هستند. مثل بقیه بودن و متفاوت نبودن خودش یک ننگ بزرگ است برای انسان امروز. چون انقلابیون همیشه قلیل هستند. انقلابیون نه تنها بازیگران صحنة جامعه هستند، بلکه بازی را از دست بازیگردانانی که همه را دارند بازی می‌دهند در می‌آورند.

قدرت حقیقی در قلب یک انسان انقلابی است

انقلابی در خودش قدرت احساس می‌کند. وقتی کسی در خودش قدرت احساس کرد، دیگر برای بدست آوردن قدرت گناه نمی‌کند. دیگر با حُبّ مقام و حُبّ مال به دنبال کسب قدرت نمی‌رود. با زورگویی و با تکبّر دنبال قدرت نمی‌رود. ادامه مطلب...

من همیشه از احمدی نژاد حمایت می کنم

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/31:: 7:51 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

دینداری یعنی چه؟ آیا دینداری عمل به شریعت است؟ بله این حتماً بخشی از دین است، ولی دین ظاهر و باطن دارد؛ باطن آن دفاع از ولایت حقه و استقامت پای این ولایت و توحید است؛ شریعت ظاهر دین است و قیمت دارد، ولی قیمت آن به اندازه‌ی قیمت باطن دین نیست، که سر آن در توحید است.

دینداری اگر با مقیاس خُرد سنجیده شود، یک تحلیل از جامعه به دست می‏آید و اگر با مقیاس کلان، نتیجه دیگری دارد؛ مثلا ملت شجاع و متدین ایران، در دوره‌ی لیبرال دموکراسی و به قول آنها پایان تاریخ و پایان انواع حکومت و رسیدن به بهترین نوع حکومت یعنی سرمایه‏داری، انقلاب کرده و یک مدل جدید حکومت در جهان به وجود آورده است؛ این مدل به تدریج از مرزها عبور کرده و به یک موج جهانی تبدیل شده و موازنة جهانی را تغییر داده است؛ دشمنان اول خیال می‌کردند می‌توانند از طریق عوامل داخلی آن را کنترل کنند، اما انقلاب مقاومت کرد؛ بعد به شورشهای طایفه‌ای تحریک کردند، بعد هم جنگ‌های مسلحانه داخلی و بعد هم جنگ هشت ساله، و توطئه‏های دیگر، اما انقلاب از همه اینها به سلامت عبور کرده و در نهایت به یک نقطه‌ای رسید که یکی از دو قطب قدرت در جهان که قطب کمونیسم بود را شکست داد. قابل اثبات است که شکست مارکسیسم بیش از آنکه مستند به 40 سال جنگ سرد باشد، مستند به انقلاب اسلامی است. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در کشورهای فراوانی مقابل امریکا و دولت‌های وابسته به امریکا جنبش‌های کمونیستی به وجود می‏آمد. کوبا در هفده یا هجده کشور امریکایی لشکر داشت و از مبارزات مارکسیستی دفاع می‌کرد؛ اما در سال 58 و بعد از اشغال لانه‌ی جاسوسی یک مبارزه کمونیستی بنام در جهان به وجود نیامده است، معنایش این است که انقلاب اسلامی پرچم عدالتخواهی را به دست گرفته است؛ و مبارزات زیر چتر اسلام و یا حداقل فرهنگ بومی اتفاق می‌افتد که این عامل اصلی از بین رفتن قدرت سیاسی شوروی و فروپاشی آن است.

نظریه برخورد تمدن‌ها تقریباً همزمان با فروپاشی شوروی ارائه شد، زیرا آنها متوجه شدند هدف بعدی این موج، نظام سرمایه‏داری است؛ این است که هانتینگتون سال 2000 را به عنوان برخورد تمدن‌ها معیّن و این نظریه را در جهان منتشر کرد؛ همان سال از طریق یک خودزنی (ماجرای برج‏های دوقلو) جنگ راه انداختند و به دنیای اسلام حمله کردند. از اول گفتند ایران مرکز شیطان یا شرارت است، سال 2001 افغانستان، 2003 عراق و 2005 ایران، الآن پنج سال می‌گذرد نصف ناتو را آورده‏اند، کمربندشان را دور ایران چیده‏اند، اما جرأت نمی‌کنند ماشه را بکشند، چه کسی این را نگه داشته است؟ دست الهی ولایت امام زمان (عج) و همه اینها محترم و اصل است، اما بار مبارزه روی دوش همین ملت است؛ این ملت سختی کشیدند، جنگ و فقر تحمل کردند، اما خسته نشدند؛ پرچم حکومت دینی را در مقابل لیبرال دموکراسی در قرن 21 روی دوش نگه داشتند احسان نراقی جامعه شناس دربار فرح و مدیر جشن هنر او سه چهار سال قبل گفت هزینه‌ای که غرب در طول این ربع قرن بر علیه جمهوری اسلامی ایران کرد بیش از هزینه‌ای است که در چهل سال جنگ سرد بر علیه کل بلوک شوروی و سوسیالیسم کرده است!

چه کسی جز همین ملت مقاومت کرده است، اگر این دین‏داری نیست پس چیست؟ چرا بعضی دین‏داری را غلط معنا می‌کنند؟ شیعه و سنی نقل کرده‏اند، که نبی اکرم(ص) فرموده‏اند که اگر کسی بین رکن و مقام به اندازه‌ی عمر حضرت نوح (ع) عبادت کند بدون ولایت تو یا علی، او در جهنم است؛ این اهمیت ولایت است؛ چون ولایت اساس دین است. این روایت نبوی است که شیعه و سنی به تعابیری نقل کرده‏اند که «بُنی الاسلام علی خمس: صلاه و زکات و حج و جهاد و ولایه ...» ولایت عمود خیمه است؛ پس سر پا نگه داشتن پرچم حکومت دینی و یا پرچم اسلام بالاترین عبادت است. این ملت پای افراد نایستاده، پای حکومت و اصل دین ایستاده است، این اگر دینداری نیست پس چیست؟ با کدام ترازو می‏کشند آنها که می‌گویند اینها اسم‌شان مسلمان است، اما رسمشان نیست؟

مناسبات، خُرد، کلان و توسعه دارد. چطور می‌توان گفت جوانان ایرانی بی‌دین هستند؟ اگر فقط نمازخواندن معیار است امیرالمؤمنین علیه السلام نشان می‏دهند؛ ابلیس 6 هزار سال نماز خوانده «لقد عبد الله سته آلاف سنه لا یدری عن من سنه الدنیا ...» اما به خاطر یک تکبر و زیر بار خلیفه الله نرفتن، خدای متعال او را از بهشت بیرون کرد.

عارف بزرگ مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی به شاگردانشان می‏گفتند شما همین جایی که هستید، اگر بایستید خیلی آدم خوبی هستید، گفته بودند چرا؟ گفته بود که من جوان بودم رفتم در فرات شنا کنم، خیلی هم توانا بودم، یک ساعت و نیم بر خلاف جریان آب شنا کردم آمدم بیرون دیدم کنار لباسهایم هستم؛ وقتی موج و فشار آن طرف تند است شما سر جای خودت هم بایستی آدم خیلی خوبی هستی. سال 56 در ایران چند شبکه محدود رادیویی بود باضافه‌ی یک شبکه تلویزیونی که چند ساعت کار می‌کرد، اما اکنون در کشور چند شبکه ماهواره‏ای، شبکه تلویزیونی و سایت و غیره وجود دارد؟ چقدر آنها فشار می‌آورند که ملت ما را فاسد کنند؟ فاسد کنند یعنی در نظام لیبرال دموکراسی منحل کنند، فقط بحث فیلم‌های پرنو نیست، اخبار بی‌بی‌سی از فیلم‌های پرنو مضرتر است! اخبار الآن اطلاع رسانی نیست، مثل روزنامه‌های یک قرن گذشته نیست؛ مدیریت خبر است، از طریق تنظیم خبر اوضاع روانی جهانی را به هم می‌زنند، حادثه ایجاد می‏کنند! طوری خبر می‌دهند که اتفاق بیفتد، نه اینکه فقط از آنچه که اتفاق افتاده خبر بدهند، منویات خودشان را با سیاست خبری به واقعه تبدیل می‌کنند؛ مصداق این آیه ما نیستیم «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» انسان عبادالله بشود، فرقان پیدا بکند، هر حرفی که می‏خواهد گوش کند؛ اگر کسی جزء عباد الله نیست، آیه‌اش این است «فلینظر الانسان إلی طعام» ببینید علم‌تان را از کجا و چه کسی می‌گیرید؟ آن کسی که اول دشمن ملّت ایران و اول دشمن حکومت اسلام است، یعنی امریکا،اسرائیل و انگلیس حتماً برای منافع اسلام کار نمی‌کند؛ با این همه هجمه فرهنگی این جوانی که هنوز می‌ایستد نماز شب می‌خواند چقدر قیمت دارد، این جوانی که در این فضا به جمکران می‌آید چقدر قیمت دارد؟ ما قبل از انقلاب چقدر جوان اینطوری داشتیم؟

فقط این را نبینید، مساجد را هم ببینید، حرم امام رضا (ع) را هم ببینید، حرم حضرت معصومه (س) را هم ببینید، خلوت‌های خانه‌شان را که دعا می‌خوانند را هم ببینید، هیئت‌های عاشورا و محرم، اعتکاف و راهیان نور را هم ببینید آن وقت وضع دینداری معلوم می‌شود. اصل دینداری تولی به ولایت ولی الله است، آیا عزاداری امام حسین در عاشورا رونق گرفته است؟ آیا توجه و توسل به حضرت حجت (عج) افزایش یافته است؟ این معیار دینداری است. در یک فضای آرام نیستیم! دشمن می‌خواهد اخلاق مادی و تفکر مادی خود را تزریق کند، در جنگ که نمی‌شود به دشمن بگوئیم که تو نزن تا من بزنم! تو می‌زنی او هم می‌زند، شما در غرب نفوذ می‌کنیم، نهضت حرکت معنوی راه می‌اندازیم و هویت غرب را تهدید می‌کنیم، آنها هم حمله می‏کنند. ‌الآن مسلمان‌ها در اروپا و ... برای فرصت به حساب می‌آیند، آنها هم در داخل کشور ما عوامل دارند! در این جنگ دو طرفه این جوانی که مقاومت می‌کند خیلی قیمت دارد، همین جوانی که نماز می‌خواند! الآن دانشجوهای به ظاهر سکولار از خیلی از متدینین قبل بهتر هستند. نه اینکه همه بهتر شده‏اند، اما با بدبینی هم نگاه نکنیم، شاخصه‌هایمان را شاخصه‌های خُرد نگیریم؛

یک نفر به امام موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد که آقاجان بعضی از دوستان شما فلان گناه را (یک گناه زشت را نام برد) انجام می‌دهند، از آنها تبری بجوئیم؟ حضرت فرمود از خودشان نه، از عملشان چرا، عملشان از ما نیست ولی خودشان از ما هستند؛ گفت آقا بگویم فاسقند؟ فرمود نه فاسق العمل هستند. چرا بگویم این جوان فاسق است، می‌گویم فاسق العمل است! تلاش می‌کنیم اصلاحش کنیم، ولی آن آدمی که ادعای اسلام‏شناسی دارد و زیر پرچم امریکا می‏رود، از کافر بدتر است؛ امریکایی که در طول شش سال در عراق یک میلیون و دویست هزار آدم کشته است، سالی دویست هزار تا و روزی 700 تا، اگر اینقدر گنجشک در آمریکا کشته می‌شد بیداد می‌کردند، یک میلیون و دویست هزار نفر کشته شده‏اند، صدای کسی در نیامده است؛ آن به ظاهر مسلمانی که زیر پرچم آنهاست و به حکومت دینی ناسزا می‏گوید از کافر بدتر است؛ چهل کتاب مولوی و امثال آن را حفظ باشد این ملاک نیست! چرا آن را دیندار می‌دانند و این جوان را بد؟ ما از عیب هیچ وقت دفاع نمی‌کنیم، ما وظیفه نداریم که حتی از عیب حکومت دینی دفاع کنیم، عیب عیب است و دفاع ندارد، اما اگر یک آدمی خودش خوب است اما عملش بد است، باید گفت که خودش خوب است و عملش بد است، یک آدمی خودش بد است اما نماز می‌خواند، بگوییم خودش بد است و نمازش خوب است.

عده‌ای معتقدند برای پرهیز از آسیب رسیدن به چهره‌ی دین و بدبین نشدن مردم به دین باید دین از سیاست جدا شود؛ این از حقه‏های قدرتهای جهان است، می‌گوید سیاست بد است، دین بدنام می‌شود، اگر این حرف درست است پیامبری که مؤسس بود چرا دخالت کرد؟ همین پیامبر معصوم 80 تا جنگ کرد، همین امیر المؤمنین (ع) چهار هزار نفر از خوارج را در یک روز از دم تیغ گذراند؛ اگر اینها آن زمان هم بودند می‏گفتند دین را با سیاست آلوده نکنید، بد می‌شود! این مثل آن است که می‌گفت اسب چموش لگدزن مال من و این گربه‌ی ملوس میومیو کن مال تو؟ آیا اگر دین درویشی شد خیلی مقدس می‌‌شود؟ آن وقت هم می‌گویند دین افیون ملتهاست، آن وقت می‌گویند دین ناشی از جهالت است، می‌گویند دین ناشی از عقده‌های روانی است، بعد به جای آن روان‏شناسی می‌آورند؛ اینهایی که امروز می‌گویند دین را با سیاست قاطی نکن بد می‌شود، چون از حضور دین در سیاست ضربه خورده‏اند چنین می‏گویند؛ ‌اگر دینداران به میدان بیایند و بر علیه ظلم بجنگند، می‌گویند دین با سیاست آلوده شد، اگر کنار بروند می‌گویند دین افیون ملتهاست، اهل مبارزه نیست که دعوت به درویشی می‌کند.

ثانیاً چرا اگر دین با سیاست باشد بدنام می‌شود! امروز اسلام در جهان از اسلام سی سال قبل خوشنام‏تر است؛ الآن اسلام نظام استکباری را بیشتر تحت فشار قرار داده است بنابراین آنها برخورد تمدنی می‌کنند، حتی دموکراسی را در منطقه سر می‌برند، جنگ نظامی و اردوکشی نظامی راه می‏اندازند؛ دو قرن بعد از مرگ استعمار کهنه، به استعمار فرامُدرن رسیده‏اند، این سربریدن دموکراسی است، چرا دموکراسی را سر می‌برند، چون از اسلام شکست خورده‏اند، حتماً اسلام با حضورش در سیاست در مقیاس جهانی عزیزتر شده است.

ممکن است بگویند بعضی جاها مسئولین ما خطا کرده‏اند، این درست است ولی این خلط کردن مسئله است، زیرا همیشه یک نقطه‌ی استراتژیک در جنگ وجود دارد که باید پای آن ایستاد تا نتیجه گرفت؛ نقطه‌ی استراتژیک، درگیری اسلام و کفر است؛ انقلاب اسلامی مطالبات اسلام را علیه کفر در کل جهان به فعلیت رساند؛ نباید همه چیز را همسنگ کرد، مثل اینکه شما پولهایتان را خرج می‌کنید اما نظام تخصیص دارید. در نظام هم همینطور است. نقطه استراتژیک درگیری تقابل اسلام با کفر (امریکا و اسرائیل) است؛ چطور وقتی یک نفر را با توطئه‌ی خودشان در ایران می‌کشند (ندا آقاسلطان) آن قدر رویش سرمایه‌گذاری می‌کنند! اما همان‌ها وقتی یک میلیون و دویست هزار نفر در عراق کشته شد، یک خط ننوشتند. آیا باید در مبارزه کتک خورد و صبر کرد، یا در آنجایی که با انسان می‌جنگند او نجنگد و برود جای دیگری بجنگد؟ این تحلیل غلط است، ‌در جنگ باید یک مرکزیت استراتژیک انتخاب کرد که در حال حاضر امریکاست، نظام استکبار محور دارد، امریکا را بیندازیم، چین هم می‌افتد، آلمان و فرانسه هم می‌افتند. امام با امریکا می‌جنگید، طرفداران امریکا در ایران و یا لیبرالیست‌های به ظاهر مسلمان می‏گفتند با شوروی بجنگید، چون کمونیست هستند، اینها نمی‌فهمیدند که دو تا محور که نمی‌شود انتخاب کرد؛ امام دقیقاً درست انتخاب کرد؛ اما استکبار همین را می‌خواست که امام با شوروی بجنگد و بعد آنها بگویند دیدید ما گفتیم دین افیون ملت‌هاست! دین با عدالت (به تعریف آنها نظام کمونیسیتی) مبارزه می‌کند؟ در نتیجه آنها دوباره پرچم را به دست بگیرند. امام با آمریکا به اسم دین جنگید، اما پرچم عدالتخواهی را از شوروی گرفت، راه ساقط کردن شوروی جنگ با شوروی نبود بلکه جنگ با امریکا بود، الآن هم راه ساقط کردن همه مستکبران جنگ با امریکاست. غلط است که ما در جنگ برنامه استراتژیک نداشته باشیم و بخواهیم نیروهای خودمان را به صورت برابر تقسیم کنیم، حتماً باید در همه‌ی جبهه‌ها بجنگیم، ولی با یک استراتژی و برنامه‌؛

اما این نکته را قبول دارم که در مدل‏های کلان اجتماعی ما هنوز مدل مدیریت اسلامی را تولید نکرده‏ایم. اما این به عهده‌ی چه کسی است؟ به عهده‌ی کل روشنفکران دنیای اسلام اعم از دانشگاه و حوزه است؛ داخل ایران هم فقط نیست! جنگ اسلام و مادی‏گرائی است، جنگ ایران و تجدد که نیست! همه‌مان باید تلاش کنیم تا تولید کنیم؛ تا تولید نکنیم یکی که بزنیم دو تا می‌خوریم؛ من همیشه از آقای احمدی نژاد دفاع می‌کنم چون می‌خواهد عدالت دینی را عمل کند؛ اما او هم مدل کامل ندارد، خوب می‌فهمد که نظام سرمایه‌داری اسلامی نیست، نظام تمرکز سرمایه است، نظام قربانی کردن انسان به نفع سرمایه است؛ در این نظام ثروت و دارایی انسان، کرامت و اخلاقش، عواطف انسانی او مثل سوخت فصیلی خرج توسعه می‌شود؛ نظام سرمایه‌داری اسلامی نیست، باید از بین برود، اما چگونه؟ رئیس جمهور تلاش می‏کند اما این برنامه را ندارد، شما اگر دارید به او بدهید، چرا با او در می‌افتید؟ روشنفکرها به رئیس جمهور می‌گویند غیر سرمایه‏داری راهی نداریم توهم بیا همین نظام سرمایه‌داری را عمل کن، شما خیال می‌کنید این الگوهای اقتصادی و غیراقتصادی که در مناظره با ایشان می‌دادند، چیز جدیدی بود؟ من به یکی از آنها پیغام دادم که آقاجان تو که استادهایت الآن زنده‌اند، آیا می‌خواهی حرف آنها را بزنی یا حرف جدیدی داری، حرف آنها کهنه شده است.

ما می‌خواهیم راه جدیدی برویم اما مدلش را نداریم، من قبول دارم که در کلان فاقد مدلیم! اما در جهت توسعه ایمان تلاش کرده‏ایم و جهت‌مان را در این سی سال اشتباه نکرده‏ایم، در زیرمجموعه گاهی اشتباه کرده‏ایم اما تلاش می‏کنیم و خدا انشاء الله راه را به ما نشان می‏دهد، کمک می‏کند تا خودمان تولید کنیم، هیچ وقت از دانشگاه‌های دنیا مدل اقتصاد اسلامی یا تنظیمات اجتماعی دینی بیرون نمی‏آید. آنها را برای این درست نکرده‏اند. معنای بومی سازی و علم دینی همین است که این کار روشنفکران دنیای اسلام است، کسی از بیرون نمی‌آید تولید کند، الگوبرداری از ژاپن یا جای دیگر مشکل ما را حل نمی‌کند، عده‏ای هر کسی حرف جدیدی بزند می‌گویند غیر علمی است. این حرفهای علمی که می‌گویند مال آنها نیست، تولید کنندگانش به اسمشان ثبت شده است. این حرف‏ها به درد کشور ما نمی‌خورد، اگر برای کشور خودشان هم درست باشد، برای ما مفید نیست. اصلاً نقطه مختصات ما با آنها دو تاست. باید در آن تغییرات ایجاد کنیم و بومی‏سازی کنیم.

آن تئوری‌ای که در ژاپن جواب می‌دهد در ترکیه جواب نمی‌دهد، چون نقطه‌ی مختصاتش فرق دارد، آنکه در ترکیه جواب می‌دهد در کویت جواب نمی‌دهد، اینطور نیست که ما خیال کنیم که این مدل‏ها را همه جا می‌شود برد، خودمان باید بر اساس فرهنگ اسلامی خودمان بومی‌سازی کنیم، این کار چه کسی است؟ این وظیفه همه است، اقتصاد اسلامی فقط مکتب و تئوری و معارف اسلام نیست، بخشی از اقتصاد اسلامی از دین باید استنباط بشود، این کار فقیهان است، بخشی از آن باید به صورت کارشناسی و علمی در حوزه‌ی تجربه و میدان نظریه‏پردازی درست شود، این وظیفه دانشگاه است. ترکیبی از تفقه و روش‌های علمی، مدل دینی تولید می‌کند، نمی‌شود گفت فقیهان مدل اقتصاد دینی تولید می‌کنند، همان گونه که نمی‌شود گفت کارشناسان به تنهایی تولید می‌کنند. این قلمروها باید در یک جا با هم ترکیب شوند، اگر ترکیب نشوند، هیچ وقت مدل دینی به دست نمی‏آید، ترکیب هم به معنای الصاق و سنجاق کردن نیست، از الصاق ترکیب بیرون نمی‌آید. چگونه باید اینها را ترکیب کرد؟ دین چه چیزی را می‌دهد و عقلانیت چه چیزی را؟ مدل ترکیبی چیست؟ من سؤالم همین است که پیامبر(ص) برای امروز ما چه داده‏اند؟ آن چیزی که پیامبر(ص) داده‏اند را در عقلانیت اصل کنیم، ترکیب کنیم، مدل جدید بسازیم، مدل‏های عقلانیت موجود، عقلانیت سکولار و برآمده از رنسانس است، اگر در جامعه‌ی دینی به کار گرفته شود جواب نمی‌دهد، ‌اگر هم جواب بدهد جامعه را در جامعه‌ی آنها منحل می‌کند. دانشگاهیان به جای اینکه جدال سیاسی کنند، در دانشگاه مناظره علمی کنند؛ دعوا کنند اما دعوای علمی و منطقی، از این دعوا محصول بیرون می‌آید. آزادانه با اخلاق و منطق این سه شرط بحث علمی است.

«والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته»
حجه الاسلام میرباقری به نقل از رجا نیوز


نقد پوپک ومش ماشاالله :فیلمی از تاریکخانه ارتجاع روشنفکری

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/30:: 2:22 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

ارتجاع روشنفکری ...یعنی برگشتن به دوران بیماری روشنفکری... برگشتن به دوران بی اعتنایی دستگاه روشنفکری و جریان روشنفکری به همه سنت های اصیل و بومی و تاریخ و فرهنگ این ملت. امروز هرکس این پرچم را بلند کند مرتجع است ولو اسمش روشنفکر و شاعر و نویسنده و محقق و منتقد باشد. مقام معظم رهبری

 

فیلمی از درون ارتجاع روشنفکری

هفته گذشته رفتیم و با خانواده فیلم پوپک و مش ماشااله را دیدیم.

فرزاد مؤتمن می گوید مشکل من آن است که(بعد از ساخت فیلم هایی چون شبهای روشن و صدا ها) کسی باور نمی کند من روشنفکر نیستم و یکی از دلایل ساخت پوپک و مش ماشاالله را علاوه بر جستجوی فروش بیشتر اثبات روشن فکر نبودن خود می داند.

 اما «حرف» اصلی فیلم پوپک و مش ماشاله از جنس خزعبلات ارتجاع روشنفکری در تقبیح فرهنگ و  سنت های ملی و مذهبی ما از جمله قومیت ها و حجاب و ظوابط در روابط جنسیت ها و غیرت و تعصب دینی و ناموسی است.

اگر فزراد موتمن روشنفکر نیست و یا مرتجع نیست و باور کنیم فقط چشم به گیشه داشته است باید بپذیریم که این نگاه به گیشه ایشان را در دیدن دقیق فیلمنامه مرتجعانه سروش صحت نابینا کرده است.

فیلم به شکل دوران اصلاحات بطور ضمنی روابط «بوی فرند – گیرل فرندی» را و کشف حجاب را در مقابل سنت های ما در جایگاه برتر می نشاند و نشانه ترقی.

 فیلم مذهبی های متعصب را که ماشااله و محسن اند را برخلاف ظاهر پرخاشگرانه شان بسیار زبون و ضعیف نشان می دهد که از رقبایشان براحتی کتک می خورند و با کوچکترین ضربه حریف گریه و فریادشان بلند می شود و میدان را خالی می کنند و «بوی فرند» پولدار با کلاس علاوه بر خویشتنداری و روشنفکری در مقابل رفتار های «آزاد» «گیرل فرندش» در مقابل ماشااله متعصب و محسن پرخاشگر با اشاره دستی پیروز می شود و کمر بند مشکی دارد!

و اگر چنین فیلم هایی از این کارگردان تکرار شود (که ظاهرا خواهد شد) باید گفت که فرزاد مؤتمن نه یک روشنفکر که یه روشنفکر مرتجع است.

 

 


اسم ام اس تبریک روز ارتش

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/29:: 1:18 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

این اسم ام اس را به مناسبت روز ارتش تقدیم دلیرمردان ارتشی می کنم:

چونان کوه البرز پیمان من

چو دریای توفنده ایمان من

منم ارتشی، -تحت فرمان آقا-

تمام جهان تحت فرمان من

روز ارتش مبارک باد


انقلابی بودن

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/25:: 3:21 عصر

بسم الله الرجمن الرحیم

جلسات هفتگی  هیئت دانشجویان و فارغ التحصیلان هنر، هر چهارشنبه بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء، با سخنرانی حجت‌الاسلام پناهیان آغاز می‌شود. محل برگزاری جلسات، خ طالقانی، نرسیده به میدان سپاه، کوچه مفیدی، پ2، دفتر هنر و ادبیات دانشجویی، می‌باشد.

پناهیان، در اولین جلسه موضوع مباحث خود در این جلسه را «مفهوم انقلابی بودن» معرفی کرد و در اولین جلسه، به علت انتخاب این موضوع، و سپس به «شیرینی انقلابی بودن» و برخی آثار و زیبایی‌های انقلابی بودن پرداخت، که گزیده‌هایی از این سخنرانی در ادامه می‌آید.

...

حرفهای خوب، به ظاهر بی‌زمان و بی‌مکان هستند و نسبت به همه کس رابطه مساوی دارند. اما همیشه اینطور نیست. بعضی از حرفهای خوب زمان دارند، و در آن زمان بهتر شنیده می‌شوند و بهتر درک می‌شوند. چون نیاز آن زمانه هستند و وقتی سخنی مورد نیاز یک زمان باشد، مصرفش در آن زمان بیشتر خواهد شد و اکثر مردم با آن ارتباط برقرار کرده و دلها برای درک و دریافت آن حرف آماده تر خواهد بود.

زمان بعضی از حرفهای خوب که قبلا زده شده امروز رسیده است. مفهوم «انقلابی بودن» با اینکه مصداقش قبلا رخ داده، و حتی حضرت امام زیاد از آن صحبت کرده‌اند، اما امروز زمانش رسیده است. پس از گذشت سی سال از انقلاب، مفهوم انقلاب و انقلابی بودن، مفهومی است که امروز بهتر فهمیده می‌شود، بهتر می‌شود به آن عمل کرد، بیشتر می‌شود قدرش را دانست، و امروز جوان‌ها به دلیل نیاز مبرمی که به این مفهوم احساس می‌کنند، بیشتر با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

از زیر مجموعه های مفهوم انقلاب، امروز می‌توان از مفهوم «انقلابی بودن» به عنوان یک مفهوم تازه، بکر، ضروری، مهم و مفهومی که زمینه پذیرش آن بصورت فراگیری بسیار بالا است، سخن گفت. مفهومی که هم نیاز داریم به آن عمل کنیم و زندگیمان را مطابق آن سامان دهیم، و هم به آن نیاز داریم تا نه فقط با آن زندگی کنیم، بلکه با آن زنده باشیم، جان پیدا کنیم، و از آن لذت ببریم.

گرچه انقلاب سی سال پیش رخ داد، و سخنان انقلابی حضرت امام، این انقلاب را جان داد، ولی آن زمان، هیجانی از انقلاب بود که جلوه‌ای از انقلابی بودن را به نمایش گذاشت. امروز بعد از سی سال بیشتر از گذشته می‌شود عمق این رخداد بزرگ و عمق این مفهوم عمیق را فهمید و از آن لذت برد. انقلاب 57 در واقع پیش‌درآمد و مقدم? مفهوم انقلاب و انقلابی بودن بود. حتی دوران دفاع مقدس هم، پیش‌درآمد مفاهیم و حقایق و اتفاقات بسیار بزرگتری است که در آینده رخ خواهد داد.

برخی از کلماتی که در مقطع انقلاب صادر شدند، مستقیماً در زمان خوشان مصرف نداشتند و عمیق درک نمی‌شدند. باید یک نسل و یک زمانی از آنها می‌گذشت، تا آن کلمات از آن اوج فرود بیایند و موقع عملشان بشود.

در تمام این مدت خیلی‌ها سعی داشتند «انقلابی بودن» را در تاریخ دفن کنند
در تمام این مدت خیلی‌ها سعی داشتند «انقلابی بودن» را در تاریخ دفن کنند. بعضی‌ها فکر می‌کردند که این مفهوم خودبه‌خود در حال دفن شدن است و برای از بین رفتنش جشن می‌گرفتند. خیلی‌ها برای از بین بردنش تئوری‌ها و توجیه‌های مختلفی بیان می کردند.

یکی از توجیهای خیلی رایج این بود که انقلابی بودن، اقتضای آن زمانه بوده و الان دیگر می‌خواهیم در یک وضعیت با ثبات زندگی کنیم، بنابراین بهتر است که هیچکس انقلابی نباشد. انگار انقلابی بودن با زندگی کردن منافات دارد! انگار انقلابی بودن در شرایط به‌ظاهر عادی معنا و لزومی ندارد و جرم تلقی می‌شود! انگار انقلابی بودن با قانونمند بودن منافات دارد! انگار زندگی تعریف تثبیت شده‌ای دارد که در آن تعریف، انقلابی بودن یک مزاحم و یک خار به نظر می‌رسد.

فقط یک نوع زندگی است که ذاتاً با انقلابی بودن مغایرت دارد
در حالی که فقط یک نوع زندگی است که ذاتاً با انقلابی بودن مغایرت دارد. آن هم زندگی گوسفندوار یا به تعبیری گرگ‌وار است. و گرچه این دو برای ما فرق می‌کنند و دو سر یک طیف ممکن است باشند، ولی برای خدا فرق نمی‌کند. خدا هردو را با هم به جهنم می‌ریزد. آنجا گوسفندصفتان ناله می‌زنند که «این گرگها به ما ظلم کردند، لااقل اینها را دو برابر عذاب کنید.» خدا به آنها پاسخ می‌دهد: «هر دو گروه، دو برابر عذاب می‌شوند. گروه اول چون هم خودشان بد بودند و هم به شما ظلم کردند. و شما هم به دلیل اینکه به ظلم آنها میدان دادید، و جدا از اینکه خودتان نخواستید آدمهای خوبی باشید، راضی شدید گرگهایی شما را بدرند و به واسط? رضایت شما، میدان و قدرت بیشتری برای ظلم پیدا کنند.(1)

انقلابی نه گرگ است نه گوسفند. انقلابی نسبت به گرگها انقلابی می‌شود و از حالت گوسفندوار زندگی کردن نجات پیدا می‌کند. هر کسی، یا انقلابی است یا گرگ یا گوسفند. در این میان، صورت دیگری برای زندگی انسان نمی‌شود تصور کرد. انقلابی کیست؟ کسی که مقابل گرگ‌ها مقاومت می‌کند و گوسفندوار زندگی نمی‌کند.

«انقلابی بودنِ» جامعه در دوران آرامش، خیلی زیبا و لذت‌بخش است
چقدر لذت‌بخش است که امروز مفهوم انقلاب بهتر درک می‌شود و ضرورت انقلابی بودن بیشتر در جانها موج می‌زند. چون خیلی لذتبخش است که انسان در جامعه‌ای زندگی کند که بدون اینکه مقدمات و شرایط پیچیده و بحرانی در خارج از وجود انسان، او را وادار به انقلابی بودن کند، و در شرایطی که انسان‌ها می‌توانند گوسفندوار زندگی کنند، نیاز به انقلابی بودن را احساس کنند..

در شرایطی که گرگها کمی فاصله گرفته‌اند و انسان می‌تواند احساس کاذب امنیت داشته باشد، احساس انقلابی بودن خیلی ارزشمندتر از زمانی است که گرگها به تو نزدیک هستند و دارند پیراهن تو را پاره می‌کنند. الان که دیگران همه تو را به زندگی بره‌وارانه دعوت می کنند، انقلابی بودن زیباست. الان اگر انقلابی باشی معلوم می‌شود که چشم و دلت بیناتر، قدت بلندتر و کشیده‌تر، و برای دیدن آن نقاط دوردست از همیشه بیشتر آمادگی پیدا کرده‌ای.

جامعه‌ای که در دوران آرامش، بدون اینکه حادثه خاصی بصورت مستقیم او را تحت فشار قرار داده باشد، احساس نیاز و عطش به انقلابی بودن بکند، جامعه‌ای است که زندگی در آن لذت‌بخش و افتخارآمیز است.

در مورد انقلابی بودن، سوالات فراوانی وجود دارد
در شرایطی که جامعه به ظاهر آرامش دارد، در زمانی که گرگها نزدیک نیستند، در زمانی که نه کسی ما را از چریدن منع می‌کند، و نه کسی ما را مذمت می‌کند، چه ضرورتی دارد ما یک دفعه انقلابی شویم؟ آنگاه اگر انقلابی شویم چه کار خواهیم کرد؟ آیا اوضاع را بهم می‌ریزیم؟ آیا غیرضابطه‌مند عمل خواهیم کرد؟ خشونت خواهیم داشت؟ عوارض انقلابی بودن در زمان ما چگونه خواهد بود؟ اساساً یک انقلابی، چگونه انسانی است؟ ویژگیهای انقلابی بودن چیست؟ اینها سوالات فراوانی است که باید به پاسخش پرداخت.

شیرینی و جذابیت مفهوم انقلابی بودن، برای جوانان
در این 25 سال گفتگو با مردم، خاطراتی فراوانی را می‌توان مرور کرد، از اینکه اگر کسی بالای منبر و یا در جمعی می‌خواست در مورد انقلاب صحبت کند، چقدر صحبتش دموده و بی‌مزه می‌شد، و چقدرصحبتش پرت وغیر جذاب تلقی می‌شد. حتی در میان کسانی که به سخنرانی معنوی علاقه داشتند هم، استقبال نمی‌شد. ولی امروز اصلاً اینجوری نیست.

من نسبت به زمان? خودمان بسیار خوشبین هستم. فکر می‌کنم که این زمان، زمانی است که مفهوم انقلابی بودن مفهوم بسیار جذابی است. امروز جانها و جوانهای ما به شدت به این مفهوم علاقمند هستند، گرچه ممکن است خودشان دلیلش را ندانند. اما وقتی معنای انقلابی بودن را برایشان توضیح می‌دهی، احساس می‌کنند گمشده‌شان را پیدا کردند. درست است که امروز جوانهای ما به زندگی گوسفندوارانه و به گرگ بودن دعوت و تحریک می‌شوند، ولی با طبع‌شان ناسازگار است. امروز، جوانها تشنه انقلابی بودن هستند.

آنهایی که می‌گفتند بعد از سی سال جوانها از دست رفتند، و از انقلاب فاصله گرفتند، بیایند امروز جامعه را ببینند. البته آنها باید خیلی درشت‌تر واقعیتها را ببینند تا حقایق را درک کنند، لذا آنها صبر کنند فردا جامعه را ببینند. اما آنهایی که می‌توانند، همین امروز را ببینند.

آثار انقلابی بودن
پیش از پرداختن به معنای انقلابی بودن، کمی با آثار آن آشنا شویم، تا بتوانیم کمی از این مفهوم لذت ببریم، وقتی لمسش کردیم و از آن لذت بردیم، بهتر معنایش را می‌فهمیم.

1. انقلابی بودن، مهمترین انگیز? خودسازی معنوی

انقلابی بودن مهمترین انگیز? خودسازی معنوی است. هیچ انگیزه ای مثل انقلابی بودن نمی‌تواند انسان را بسوی زندگی عارفانه، و به سوی قله های کمال و معنویت سوق بدهد. در دفاع مقدس بود که بعضی‌ها یک شبه راه صد ساله را طی می‌کردند. دفاع مقدس از حاج احمد متوسلیان یک انسان بزرگ ساخت. دفاع مقدس جلوه‌‌ای از جلوات انقلابی‌گری بود.

انقلابی‌گری معنویت انسان را رشد می‌دهد. اگرانقلابی نشدید، از خودتان انتظار نداشته باشید عارف بشوید. برای سیر و سلوک الی الله، و برای رسیدن به نقطه کمال چرا خودت را خسته می کنی؟ شدنی نیست. اوحدی از مردم استثنائاتی هستند که بشوند کسانی مثل آقای بهجت. او که از 14سالگی می‌گفت من چیزهایی سرنماز می‌دیدم، فکر می‌کردم همه اینها را می‌بینند.

امام به خوبها و عرفا فرمود: «این وصیتنامه‏هایى که این عزیزان مى‏نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیتنامه‏ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.»(2) ، اینها یک شبه ره صد ساله را طی کردند.(3) واقعاً امام(ره) سخن به گزافه نمی‌گفت. این حرف را با اعتقاد می‌زد، واقعاً می‌گفت اینها ره صد ساله را یک شبه طی کردند.

در انقلابی‌گری می‌شود ره صد ساله را یک شبه طی کرد، و الا ببین کی به مقصد می‌رسی؟ از کجا می‌توان فهمید زمانه، زمانه انقلابی‌گری است؟ از اقبال روزافزون به معنویت. از میزان حضور جوانان در تشییع آقای بهجت. جوانهایی که یکبار ایشان را ندیدند، و فقط چند خاطره مختصر شنیده‌بودند. طبیعت نورانی‌شان دارد می‌شکفد. این عشق به معنویت نتیجه اش چه خواهد شد؟ این عشق بالاخره بیرون می‌زند و سر به انقلابیگری خواهد زد. فقط کافی است اینها بفهمند برای عارف شدن، باید انقلابی بود.

الان پرحمعیت‌ترین همایشهایی که در دانشگاه‌ها گرفته می‌شود، همایشهایی است که از شخصیت‌های عرفانی سخن به میان می‌آید. شما فکر می‌کنید تا کی این عطش پشت پرده خواهد ماند و رو به سرچشمه معنویت و عرفان نخواهد برد؟

2. انقلابی، فوق‌العاده مهربان می‌شود

یکی از آثار انقلابیگری این است که انسان عارف میشود. یکی از آثار دیگر انقلابیگری این است که انسان پس از اینکه انقلابی شد به‌شدت مهربان می‌شود. چون اگر ویژگیهای انقلابی را مرور کنیم، یکی از ویژگی‌هایش این است که از خودگذشته است. یک موجود انقلابی، فوق‌العاده مهربان می‌شود. چون انقلابی‌گری خودخواهی‌ها را می‌کشد.

انقلابی برایش زشت است که برای موفقیت خودش کار کند. یک انسان انقلابی اگر بخواهد برای موفقیت خودش تلاش کند، احساس می‌کند وجودش بوی بد گرفته است. من نمی‌دانم در خاطرات دفاع مقدس، چرا نمی‌گویند اینها انقلابی بودند؟ خوب بودن خیلی کلی است. سراغ شاخص‌های مشخص‌تر بروید.

انقلابی، برای موفقیت خودش درس نمی‌خواند، انقلابی، برای موفقیت خودش تلاش نمی‌کند. اگر شهید آوینی را در یک کلمه بخواهم توصیف کنم، می‌گویم یک آدم انقلابی. شهید مطهری هم همینطور. شهید مطهری وقتی که می‌خواست کتاب «داستان راستان» را بنویسد یک لحظه فکر نمی‌کرد که در نگاه دیگران، برای استادی که در دانشگاه تهران فلسفه درس می‌دهد، نوشتن کتاب داستان برای کودکان چقدر زشت است. او زشت و زیبایی را برای خودش اصلاً نگاه نمی کرد. انقلابی بود.

انقلابی تپش قلبش و ضربان قلبش برای جامعه است
انقلابی، تپش و ضربان قلبش برای جامعه است. انقلابی، چون خودخواه نیست، مهربان می‌شود. کسانی که در فیلم‌ها و فیلم‌نامه‌ها دنبال کاراکترهای قدرتمند و مهربان می‌گردند، در واقع دنبال یک انسان انقلابی می‌گردند.

در این برنامه‌ها و کتابهای نیمه پنهان ماه، که بر اساس خاطرات همسران شهدای نام‌آور تهیه شده، این وصف مشترکشان است: یک مهربانی ویژه که بدون هیچ ادا و اطفاری با یک نگاه، سیلی از محبت را سرازیر می‌کردند به خانواده‌شان، در حدی که این سیل آنها را تا ابد می‌برد، و هنوز دارد می‌برد. بدون خیلی از لوس‌بازیها و اداهای بیخودی که ما فکر می‌کنیم.

امروز انسان‌ها، به دنبال مهربانی هستند
آن وقت مردم ما امروز چقدر به مهربانی و مهربان بودن نیاز دارند. دلیل من هم? علاقه‌ها و عطش‌هایی است که مردم به فیلمهای عشقی دارند. دنبال مهربانی می‌گردند. نه دنبال بی دینی. مردم که اینقدر بی‌دین نیستند.

چرا در اوج داستانها یک پیوند را قرار می‌دهند؟ مردم در ارتباط زن و مرد در داستانها دنبال چی می‌گردند؟ دنبال آن لحظه‌ای که این دو مهربانی کردن به یکدیگر را آغاز می‌کنند. آن وقتی که این دو دلشان برای هم نرم می‌شود.

و مردم، بیچار? مهربانی هستند. الانسان عبید الاحسان. انسان نوکر مهربانی است. و تا یک ذره نیازهای اولیه و حیاتی او، و امنیت او، تامین شود، در به در دنبال مهربانی می‌گردد. هرکسی دنبال مهربانی نگردد گرگ می‌شود، او به جای مهربانی، باید با منفعت خودش را سرگرم کند. همه کسانی که از محبت رویگردان شده‌اند و به منفعت روی کرده‌اند، همه از خود پشیمان و ناراحت هستند. می‌گوید: در زندگی بدی افتاده‌ام. افتاده‌ام در کاسبی. حالم بده. می‌گویم: کاسبی خوبه. می‌گوید: نه. دوران جوانی من دوران با طراوتی بود. دیگر بیشتر نمی‌تواند توضیح دهد. چرا؟ چون دوران جوانی بیشتر دنبال محبت بوده.

مردم کمی آرامش پیدا بکنند، یکی از نیازهای حیاتی‌شان می‌شود مهربانی. و این یعنی امروز مردم آماده‌اند انقلابی شوند. آماده‌اند انقلابی بودن را تحسین کنند.

3. انقلابی، فوق العاده فعال و پرتلاش می‌شود

یک موجود انقلابی فوق العاده فرز و فعال می‌شود. مقام معظم رهبری امسال از کار مضاعف و همت مضاعف صحبت کردند. کار و همت مضاعف، یکی از اوصاف انقلابیگری است. و یکی از دلایل ما برای اینکه سخن از انقلابی بودن، سخن زمانه است، همین نام امسال است. انسان انقلابی، جدی، پرتلاش و بلندهمت است.

الان زمانی است که مردم جدی بودن و جمع شدن و به تعبیری، انقلابی بودن را دوست دارند. خلأش را احساس می‌کنند. ذهن بیدار و دل هوشیار این را احساس می‌کند. انقلابیگری آدم را جمع می‌کند و فرز و تیز می‌کند.

آدم اینگونه از زندگی‌اش لذت می‌برد. مردم تفریحاتشان را کرده‌اند، هیجاناتشان را گذرانده‌اند، نمایندگانی از ما در ایام تعطیلات نوروز به کشورهای اطراف رفته‌اند، و بازی‌های آبی، خاکی، قواصی، موسیقی های تند، و ... را تجربه کرده اند و برگشته اند و خسته به دنبال هیجانات بیشتر می‌گردند. و هیچ چیز مانند انقلابی بودن، یک هیجان دائمی و اصیل که خسته کننده نیست، در وجود انسان ایجاد نمی‌کند.

در حدی که تو می‌توانی بگویی اصلاً انقلابی زنده است، بقیه مرده‌اند و درحال تشییع جنازه خوشان هستند. جنازه خودشان را روی دو پا راه می‌برند، بدون اینکه ذکر لااله الاالله بگویند. جنازه‌هایی که دو تا تشییع‌کننده دارند؛ یکی پای راست و یکی پای چپ، اما هیچ دستی به سر پای این جنازه نمی کوبد، دستها هم آویزان است و حال ندارند بکوبند،مدام به همه می‌گویند «نگو لااله الا الله».

انقلابی بودن لذتبخش است. انقلابی مهربان است و به فکر دیگران. انقلابی راحت حاضر است در این راه بمیرد، هیچ وقت به ذهنش خطور نمی‌کند که چرا من؟ چرا دیگری نمیرد و چرا من بمیرم؟ انقلابی گلیم خودش را از زیر پای جامعه نمی‌کشد، خودش را گلیم می‌کند و زیر پای جامعه می‌اندازد. او از زندگیش لذت می‌برد. او یک آدم بزرگ است، و یک فامیل بزرگ دارد. او بخاطر انقلابی‌گری تمام زندگیش را تعریف می‌کند. او بخاطر انقلابیگری و آرمان‌های انقلابیش ازدواج می‌کند، بخاطر انقلابیگری بچه‌دارمی‌شود، بخاطر انقلابیگری نام برای بچه اش می‌گذارد، بخاطر انقلابیگری شغل انتخاب میکند، بخاطر انقلابیگری در شغلش موفق می‌شود.

زیرا هرکسی با هر استعدادی که دارد، اگر به خاطر انقلابیگری و با روحیه انقلابی، در شغل خودش تلاش کند، حتی استعدادهایش افزایش پیدا می‌کند، چه برسد به تلاش‌ها و موفقیت‌های مضاعف.

چگونه لحظه‌های زیبای انقلابی بودن را تجربه کنیم؟
از آثار انقلابیگری هرچی بگوییم کم گفتیم. از آسمان تا زمین همه چیز برای انقلابیون است. و اما انقلابی به چه کسی می‌گویند؟ و ویژگیهای یک انقلابی چیست؟ و سوال‌های فراوان دیگر بماند برای یک جلسه دیگر.

ما تا زمان ظهور باید انقلابی باقی بمانیم. و بعد از ظهور نوع دیگری از انقلابی بودن در وجود ما شعله خواهد کشید که دیدن دارد. اصلاً بعد از ظهور ما دیگر انقلابی نیستیم. ما خودمان انقلاب هستیم.

ولی لحظه‌های انقلابی بودن هم لحظه های خیلی قشنگی است، هر کسی در لحظ? روضه قرار بگیرد، می‌تواند لحظ? انقلابی بودن را یک ذره تجربه کند. یک دفعه یک شورش و تحرکی در دلها رخ می‌دهد. برای کسانی که می‌خواهند به فضا بروند، اتاق‌هایی را درست می‌کنند که در آن اتاق‌ها بی‌وزنی را تجربه کنند و برای قرار گرفتن در فضا، آمادگی پیدا کنند. اینجا هم هر کس که هنوز روحش در متن انقلاب و اوج انقلابیگری قرار نگرفته، و می‌خواهد آن فضا را حس کند، برود مجلس روضه. روضه، هدیه و لطف خداوند به ما است. روضه آن لحظه را برای انسان قابل تجربه می‌کند، آن شوری که به دلها می افتد.... آن صحنه خداحافظی، صحنه قابل تحملی نیست، و این انقلاب دائمی حسین است در دلهای ما.

منبع:

http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=48081


شعر آیینه

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/24:: 5:10 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آینه حق با تو بود! ناراستم من

آینه! باور کن اما خواستم من

جاذبه من را زمین زد آینه!

مثل یک کودک ولی برخاستم من


اتوی مرگ (شعر)

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/18:: 10:15 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مرا به درد طبیبا مداوا کن

به قیچی ات گره مرا وا کن

چروک چروکم اتو نکشیده

اتوی مرگ بکش و مرا تا کن


شعر غزه

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/1/16:: 7:21 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سه سال از محاصره غزه گذشت!

تو آبروی جهان را برده ای غزه!

از دید جهانخواران تو مرده ای غزه

حق تورا هرکسی سکوت کند خورده

لگد حتی برادر خورده ای غزه


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >



بازدید امروز: 297 ، بازدید دیروز: 19 ، کل بازدیدها: 952219
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ