ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/8/13:: 7:18 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
به استقبال از مسابقه داستان کوتاه فتنه:
فاضلاب
در میان شلوغی پیرمردی واکسی لب جوی چهارراه ولیعصر بساط پهن کرده بود. پسر و دختری که مچ بند های سبز بسته بودند، به سمت جوی می رفتند.
پیرمرد گفت:
دخترم! پسرم! مواظب باشین! این فاضلاب بالا شهره که میاد. آلوده نشین که نماز نداره!
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/8/10:: 7:18 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
چند وقت پیش یکی از دوستان گفت سریال قهوه تلخ رو نمی خوای ببینی؟ گفتم نه بابا! حساب کرده ام تا آخر سریال باید حدود 70 هزار تومان بدهم، چه کاریه خوب همین سریال های رایگان تلویزیون رو می بینم اگه پاش خوابم نبره!
گفت: مجانیشم نمی خوای؟
گفتم: نه آخه مدیری گفته راضی نیست که سی دی هاشو به دیگران بدن، گفته اگه کسی ازتون خواست بگین برو از سرکوچه از بقالی بگیر!
چیزی نگفت. ولی خودم تو فکر رفتم که یه راه حل شرعی پیدا کنم!!! که یک مرتبه فکری به ذهنم رسید. حالا براتون می گم که شما هم حجت شرعی و عقلی برای قرض گرفتن قهوه تلخ از دور وبری هاتون داشته باشین!
دیدم آخه ما کتاب رو که می خریم حق کپی کردن و دادن به دیگران رو نداریم ولی حق داریم برای مطالعه به این و اون بدیم. یعنی ما که کتابی رو می خریم مالک اون جلد کتابیم و می تونیم اونونو ببخشیم قرض بدیم و... . مگه فیلم غیر از اینه؟ ما طبیعیه که مالک اون حلقه از فیلم هستیم که خریدیم و بنابراین حق واگذاری مالکیت مون رو داریم!
دیدین؟ این هم حجت شرعی و عقلی
حالا با خیال راحت برین از دوستاتون و خواهر برادرتون قهوه تلخ رو قرض بگیرین و ببینین!
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/8/4:: 12:59 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
مسابقه داستان نویسی فتنه برگزار می شود. مهلت تا آخر همین ماه( آبان 89)
ارسال آثار از طریق سایت مردانِ درد
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/28:: 10:52 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب زیر را جایی دیدم و آنقدر به نظرم آنقدر خوب آمد که عینا اینجا کپی پیست می کنم بخوانید جالب است:
سیاست پیچیده بازیگران پیچیده ای لازم دارد و وضعیت پیچیده عملیات پیچیده ای هم طلب می کند. عیب بزرگ سیاست در کشور ما این است که با همه پیچیدگی هایش درگیر آدمهای ساده شده. بیشتر شخصیت های سیاسی با همه سابقه و افتخاراتی که برای خودشان رقم زده اند ساده و تک بعدی هستند و با شناختن «یک عامل» می توان همه رفتارهایشان را تحلیل و حتی پیش بینی کرد. بازیگران ساده در وضعیت پیچیده دچار سردرگمی می شوند، آشفتگی و درهم ریختگی و تناقض های آشکاری که اخیرا بیش از حد به چشم می آیند بی ارتباط به همین موضوع نیست. جهانی پر از پیچیدگی به دست عواملی ساده افتاده، مردم هم از سیاست انتظار نابجای سادگی و روشنی دارند.
احمدی نژاد مثال خوبی برای صحبت کردن درباره این موضوع است. احمدی نژاد برخلاف ظاهرش بازیگر پیچیده ای است، برای بازی هایش هم عملیات پیچیده ای را پیش می گیرد. قبل از او چنین وضعیتی نبوده و همه چیز در کمال سادگی پیش می رفت؛ اصلاح طلبانی بودند که قسمی تندرو و قسمی متعادل، و اصولگرایانی که همگی منتقد و مخالف. دسته بندی ها تقریبا مشخص و بازی های سیاسی تا حد زیادی «رو» بود، اما احمدی نژاد این بازی را بهم زد. از زمان آمدن او سیاست دچار بهم ریختگی و پیچیدگی بی سابقه ای شد و چون ظرفیت این پیچیدگی وجود نداشت احمدی نژاد برای آنهایی که شخصیت و تمایلات ساده تری دارند به «معضل» تبدیل شد.
اولین حرکت احمدی نژاد «نمایش فراجناحی» بود. او و اطرافیانش بارها گفتند که احمدی نژاد متعلق به جناح های شناخته شده نیست، نه اصلاح طلب و نه اصولگرا. احمدی نژاد با هوشمندی اجازه نمی دهد هیچ انگ سیاسی به او بسته شود تا از وابستگی احتراز کند و فضا و ابهام لازم برای عملیاتش را از دست ندهد، اگر این ابهام زایل شود دیگر نمی تواند به میزان لازم در رفتار و گفتارش پیچیدگی به خرج بدهد. نقطه مقابل این پیچیدگی نافیانه در احمدی نژاد سادگی اثباتی در قالیباف است. او می خواهد به همان نتیجه احمدی نژاد برسد (یعنی تابلویی دست بگیرد که در عمل مبسوط الید باشد) اما با روشی ساده! روش او جمع کردن اصلاح طلبی و اصولگرایی در عنوان «اصولگرایان اصلاح طلب» بود تا با راهبرد «هردوانه» محبوبیت و اختیار بیشتری کسب کند.
با عملیات احمدی نژاد بخشی از اصولگرایان که نمی توانستند بازی پیچیده او را درک کنند دچار سردرگمی شده و به منتقدان و مخالفان او تبدیل شدند. بعد از پنج سال اکنون اصولگرایانی هستند که از سر دشمنی با او اطوار اصلاح طلب های دو آتشه را در می آورند، نوع ایرادگیری ها و بهانه جویی آنها تنه به تنه بحران سازی های هشت ساله اصلاحات می زند. مثال بارز آنها علی مطهری است که نتوانست پیچیدگی احمدی نژاد را درک کند و از هر فرصت و امکانی برای مخالفت با او استفاده کرد. او در مجلس و در مخالفت با کابینه احمدی نژاد مدعی شده بود که سیاست فرهنگی احمدی نژاد لیبرال است! می توان حدس زد که نگاه تک عاملی و تکیه کردن به مسائلی مثل اجازه ورود زنان به ورزشگاه ها یا حرکت های مشابه باعث چنین برداشت ساده لوحانه ای شده است.
احمدی نژاد اهل بازی کردن با چند دست است، او یک زمین، یک مخاطب و یک زبان را انتخاب نمی کند، برعکس تلاش می کند با همه گروه هایی که می تواند از راه خودش وارد شود و در صورت امکان آنها را وارد بازی خودش کند. مشایی شاید روشن ترین ابزار این بازی احمدی نژاد باشد. او از ابتدا «آدم خاص» دولت بود و از همان سال 84 مهمترین عامل تردید برانگیز برای اقبال مذهبی ها به احمدی نژاد، اما مشایی برای عموم مردم شناخته شده نبود. توفیق نیافتن در این بازی برای احمدی نژاد گران تمام شد و چیزی که بسیاری از طرفدارانش را دلسرد کرده همین باز گذاشتن دست مشایی بوده است. طرفدارانی که فهم پیچیده تری از احمدی نژاد داشتند مواضع شان را «تفکیک» کردند، درباره مشایی صددر صد مخالفت کردند اما این مخالفت را به همه احمدی نژاد سرایت ندادند. سیاست تفکیک، راهکاری است که می تواند فهم پیچیدگی و برخورد با آن را آسان کند.
اقبال و ادبار برخی اصولگرایان به احمدی نژاد به شدت دچار نوسان بوده و این نیز به فهم ساده آنها از پدیده ای پیچیده مربوط می شود. بسیاری از اصولگرایان در سیاست داخلی و مسائل اقتصادی با تندی به احمدی نژاد حمله کرده و ظرفیت دوستی خود را به طور کلی از بین برده اند. مثلا احمد توکلی صراحتا در صدا و سیما به دولت حمله می کرد و شخص رئیس جمهور را مثالی برای تحلیل ها و اندرزهای اخلاقگرایانه اش می گرفت! توکلی در مخالفت صریح و ساده لوحانه با احمدی نژاد چند بار به خبر اول بی بی سی فارسی تبدیل شد و یک بار هم از سر عصبانیت نطق تندی ایراد کرد و حرف از توان مجلس برای استیضاح رئیس جمهور زد. اما پس از مسافرت احمدی نژاد به سازمان ملل و بعد از سفر به بیروت همان توکلی با لحنی کاملا متضاد به «تجلیل» از سیاست و درایت احمدی نژاد پرداخت! این «شدت نوسان» و نفی و تأییدهای شدید با فاصله اندک، نتیجه التقای سادگی و پیچیدگی است.
در میان طرفداران احمدی نژاد نیز چنین نوسان مشابهی دیده می شود، آنها گاهی با عصبانیت از پشت کردن او به وعده هایش سخن می گویند و گاهی با تأیید محض درباره افتخارات او شعار می دهند. «سارا شورد» نمونه خوبی برای مشاهده این نوسان است. برخی هنوز نفهمیده اند که آزادی شورد مقدمه سفر به نیویورک بوده (چون احمدی نژاد به یک اقدام عملی و یک «حربه حسن نیت» نیاز داشت تا هم جواب سوالهای پیش بینی شده را بدهد و هم برای آزادی ایرانیان دربند آمریکا تلاش کند). قبل از سفر نیویورک به خاطر آزادی یک متهم به جاسوسی، و البته ناهماهنگی با قوه قضائیه، حمله های تند و احساسی ای به احمدی نژاد شد، بدون اینکه احتمالی از یک بازی پیچیده در نظر گرفته شود. اما بعد از سفر و در هیجان تشویق های همگانی هیچ توجهی به نقش این بازی پیش دستانه نشد.
در میان مخالفان وضع به مراتب بدتر است. تک عاملی که می تواند تمام رفتارهای آنها را توضیح بدهد «نفی احمدی نژاد» است. آنها فقط به نفی او فکر می کنند؛ اگر دستور به «الف» بدهد اشتباه و خیانت کرده و اگر دستور به «ناالف» بدهد باز هم اشتباه و خیانت کرده و دلیل همه اینکه او احمدی نژاد است! این ادامه همان سیاست لو رفته (سگ بیاید، احمدی نژاد نیاید) است که از پیش از انتخابات باقی مانده و تغییر نکرده است. آنها نمی خواهند از آن نقطه صدی که در اوج هیجان به آن رسیده اند عقب نشینی کنند و به جای موضع گیری های کینه توزانه رفتار پیچیده تر و موثرتری نشان بدهند. بنابراین برای مخالفت همه جانبه با او به «استدلال سازی» روی می آورند که در بیانیه های کذا هم بسیار اتفاق افتاده. ادامه این سیاست ساده موجب کهنگی، افسردگی و دلسردی می شود چرا که دستوری است و از مقتضیات موجود فاصله دارد.
نکته بسیار مهم اینکه احمدی نژاد به هیچ وجه ادای پیچیدگی در نمی آورد، برعکس! به نظر می رسد عمدا دست به کارهایی می زند که او را آدمی عادی و عامی در نظر بیاورند، که آنقدر ساده است که از روی تمایلاتش تصمیم می گیرد نه از روی پیش بینی، چه رسد به طرح و نقشه قبلی. بنابراین بسیاری از روی رفتارهای ظاهری و لحن زبانی او تصور می کنند احمدی نژاد ساده لوحی است که هر آنچه فکر می کند و می خواهد را به زبان می آورد. این تصور در میان مخالفان به «غافلگیری» منجر می شود که بارها هم اتفاق افتاده است. «توهم توطئه» انگاره ای است که آدمهای ساده در مواقع غافلگیری از برخورد با پدیده ای پیچیده فورا به سراغ آن می روند، وقتی می خواهند نمایش بدهند که آچمز نشده اند و سیاست پیچیده را می فهمند به توهم توطئه دچار می شوند، این روزها این توهم در مورد احمدی نژاد و کل نظام به حد وسیعی و به هر بهانه ای منتشر می شود.
تتمه: پیش تر به شوخی و جدی گفته بودم که احمدی نژاد بعد از ریاست جمهوری باید کرسی جنگ روانی داشته باشد، نمی دانم طراحی بازیهای پیچیده کار خود اوست یا ابتکار اطرافیانش؟ به هر حال چیزی در این گروه کوچک و پر حرف و حاشیه هست که آنها را نسبت به باقی اهالی سیاست یک قدم جلو می اندازد و گاهی هم از سر زرنگی زیادی کارهایی می کنند که واقعا کودکانه و مضحک است | البته حواسم هست که اینها به پائین تر از حفظ ریاست جمهوری آینده رضایت نمی دهند! | اینکه خیلی ها در آستانه انتخابات و بعد از آن دیوانه شدند به نظرم علتش همین التقای سادگی و پیچیدگی است، شخصیت های پوشالی علیرغم ژست های آنچنانی شان آدمهای ساده ای بودند که سیاست را با چند انگ و نقاب ساده بازی می کردند و وقتی وضعیت اندکی پیچیده و درهم ریخته شد مغز نداشته شان هم از کار افتاد.
از همین کیبور(بجای قلم!) بخوانید:
فرق آدمهای مبهم و آدمهای صریح (جستاری پیرامون پاتک اوباما و تک حاج محمود)
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/28:: 10:47 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
چرا طلاب جوان مثل دانشجویان، با ولیّ امرشان جلسه ندارند؟ آری! سکوت مولا علی از سر سکون و بیمایگی نبود؛ دانشجویان عزیز میتوانند در برابر تهوّر تجمع کنند اما ما کجا در برابر تحجر، تجمع کنیم؟
جلوی بیت آنانکه نماز شبشان ترک نمیشود؟
...ادامه مطلب
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/26:: 7:42 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها .
آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان ؟
آیت الله بهجت فرمودند : " اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست " .
منبع:
rajanews.com/detail.asp?id=66012
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/20:: 6:38 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
سریال مختارنامه را می بینید یا نه؟
قصدم صحبت درباره این سریال نیست. در این دو قسمت نشان داده است که مختار علیرغم شیعه دانستن خود؛ حتی در پاسخ به اصرار عمو و دوستش کیان، جهاد امام وقت –امام حسن علیه السلام- را اشتباه و «از پیش باخته» می نامد و از یاری امام امتناع می کند. به این بهانه می خواستم مطلبی را که قبلا با یکی از دوستان فوق لیسانس تاریخ تشیع در موردش زیاد صحبت کرده ایم بگویم:
معاصران ائمه علیهم السلام –اگرچه شیعه- اکثرا خود را از لحاظ فهم و درک اجتماعی و سیاسی هم شأن و هم رتبه امام می دانستند و ائمه را بیشتر به عنوان رهبران سیاسی قبول داشتند. شأن ائمه رفته رفته در پی مجاهدت های خود ائمه علیهم السلام و نیز بزرگان و مجاهدان شیعه به مردم شناسانده شد، البته همراه با هوشمندی و طمأنینه خاصی که از درافتادن مردم به حیطه غلو و افراط گرایی هم جلوگیری شود.
ائمه هر عصری آنقدر عادی و معمولی رفتار می کردند و بودند که مردمان آن عصر در آنچه در بالا به آن اشاره شد معتقد می شدند. بعید نیست که امام زمان هم دچار چنین مشکلی گردد. ما اکنون اگرچه شأن ائمه را تا حدود زیادی دریافته ایم اما بسیاری از ما از ائمه تصورات مافوق طبیعی دارند. مثلا ائمه را زیبا رو و نورانی – خارج از حالت عادی- تصور می کنند و اگر روزی مواجه با چیزی خارج این تصورات شوند؛ شاید دچار وازدگی اعتقادی گردند و انکار کنند. امام زمان مسلما وقتی انشاءالله- بزودی- ظهور کنند بسیار عادی رفتار خواهند کرد و قیامشان بسیار عادی پیش خواهد رفت و بسیار عادی از وسایل و امکانات مادی همین عصر که در اختیار همه –از جمله جباران- هست استفاده خواهند کرد و شاید این قضیه را عده ای از ما شیعیان تاب نتوانیم آورد. تجربه یهودیان نشان داده است که آنها تاب عیسایی که بسیار –معمولی- بود و محمدی -صل الله علی و آله- که مال همه بود را نداشتند.
امام زمان هم که انشاءالله ظهور کنند شاید بشود که برخی کارهایشان از همان ابتدا مورد شک و تردید برخی از ما شیعیان قرار گیرد و اظهار فضل کنیم که: چگونه است که امام به این واضحی این قضیه را اشتباه می کنند؟!
ما معصوم بودن را هم شاید در حیطه دانش و فهم و کمال خویش بسنجیم و خود را ملاک کارهای معصومانه حضرتش قرار دهیم.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/10:: 5:57 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
خبر تو درمیان اخبار اقتصادی
در میان اخبار سیاسی
در میان اخبار،
نبود
در جستجوی خبر« پیش گفته»
هر روز
خبر های جنگ ها را
خبر های صلح ها را
خبر های توافق ها و تقسیمات منطقه ای را
پی می گیرم.
گوش تیز کرده ام
چشم تیز کرده ام
از میان حوادث
از میان واقعه ها
از میان آمد وشد ها
اثری از آنچه دلم را به تپش واداشته بیابم.
هر روز
به هزار وبلاگ سرگشته مثل خودم سر می زنم
تا شاید
آنها چیزی شکار کرده باشند
تا شاید
آنها مژده ای داده باشند.
هر روز
به هزار سایت منکرین راه خودم سر می زنم
تا شاید
آنها کسی را انکار کرده باشند
تا شاید
آنها خبری را تکذیب کرده باشند.
هر روز به دنبال دوستانش
آن آدمهای «قدیمی»
در میان آدمهای جدید دور و برم می گردم
هر روز به دنبال دشمنانش
آن آدمهای «قدیمی»
در میان آدمهای جدید دور و برم می گردم
و
هر روز مرا به این خاطر مسخره می کنند
امروز شعیب بن صالح را یافتم
وآنها مثل همیشه مسخره ام کردند
شاید فردا سفیانی را بیابم
و
آنها باز هم مسخره ام خواهد کرد.
چه باک!
مهم آن است که خبری در این «راه» بیابم.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/7:: 5:30 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
موقعیت یمن
یمن، در ضلع جنوبی عربستان سعودی قرار دارد، جمعیت این سرزمین بهاندازه ی تمام کشورهای حاشیه ی خلیج فارس است. از حدود 20 – 25 میلیون جمعیت یمن، حدود 10- 12 میلیون آنها سنی شافعی، تعداد اندکی یهودی و ما بقی شیعه ی زیدیه هستند.
یمن به لحاظ اقتصادی کشوری فقیر و ضعیف است.
این کشور دارای کوه های بلند، زمینهایی حاصلخیز و دشتهای بی آب و علف است. به دلیل تنوع سرزمینی، نزدیک به دریای سرخ و تنگة باب المندب از موقعیّتی ویژه و ژئوپولتیک برخوردار است. علاوه بر آن نزدیکی یمن به سرزمین ظهور، عربستان نیز بر اهمیت آن افزوده است.
ویژگی های یمنی ها
الف) مردم یمن مردمی با صفت و بی شائبهاند، انسانهایی بی غل و غش و ساده زیست هستند و از پیچیدگی های انسان عصر تکنولوژی به دور اند.
ب) رشادت و دلیری مردمان یمن بسیار زبان زد است. بر خلاف نوعی تنبلی و دوری از خصال دلیری که در میان سرزمین های عربی وجود دارد، مردم یمن مردمی رشید و پرتلاش اند.
ج) وفاداری و یک رنگی و قدرشناسی از دیگر ویژگی های این مردم است.
*جالب است بدانید که شخصیت های محبوبی چون «عمار یاسر»، «مالک اشتر» و «اویس قرنی» که از یاران وفادار پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) بودند یمنی تبارند.
شیعیان زیدیه
بعد از واقعه ی کربلا و قیام عاشورا، این اشتباه و توهم در میان برخی از مردم به وجود آمد که امام الزاماً باید فردی باشد که دست به قیام بزند و خود را به هر قیمت در کارهای سیاسی وارد کند. از آنجایی که هر کدام از ائمه ی اطهار (علیهم السلام) بنا به تشخیص الهی و مصلحت مسلمین روشی را در پیش می گرفتند، همه ی این روشها مورد تایید برخی از مردم واقع نشد. وقتی که پس از قیام عاشورا، امام علی بن حسین (ع) روش دعا و عبادت و اشک را پیش گرفتند برخی از مردم سراغ محمد بن حنفیه آمدند و او را امام خود خواندند. تا جایی که مختار که به دنبال قیام و انتقام گیری از دشمنان امام حسین (ع) بود، محمّد بن حنفیه را مهدی موعود خواند و از این طریق نخستین فرقه با نگرش قیام محوری ایجاد شد با نام «فرقهة کیسانیه»
پس از شهادت امام باقر (ع)، زید برادر آن حضرت دست به قیام زد و خواهان بازگشت جایگاه امامان شدند. زید بن علی بن حسین در این راه به شهادت رسید ولی فرقه ای پس از او ایجاد شد که معتقد بودند، امام کسی است که از سادات باشد، عالم، مجتهد و شجاع باشد و مهمتر از همه اهل قیام باشد.
از این به بعد زیدیان امامان متعددی برای خودشان انتخاب کردند که این امامان غالباً از بزرگان عصر خودشان و از سادات بودند. زیدیان حدود 60 امام تا به امروز داشتهاند.
از میان قیام هایی که زیدیان انجام دادند چهار مورد آن به ثمر نشست:
1. ادریسیان در مغرب؛
2. علویان طبرستان؛
3. علویان دیلم و گیلان؛
4. حکومت زیدیه در یمن.
این حکومت سال 284 ق. تشکیل شد و مدت زمان طولانی بر یمن حکومت کرد. تا اینکه افسران از مصر بازگشته و جمهوری خواه یمنی، این حکومت را حدودا 50 سال پیش به زیر کشیدند.
جریان های فکری در یمن
جریان حزب الحوثی
«بدرالدین الحوثی» پدر معنوی این حزب به شمار می رود و پسران او همه در این جریان اند. پسر بدرالدین، حسین الحوثی رهبر اول این حزب بود. او در ابتدا تصمیم گرفت که خودش به کودکان شیعه قرآن را آموزش بدهد چرا که وهابیان در آن زمان علاوه یاد دادن قرآن به شیعیان، آنها را به سمت وهابی گری می کشاندند. همین سبب اختلاف الحوثی با دولت و وهابیان شد.
نخستین جنگی که الحوثیها با ارتش یمن داشتند، 300 نفر در برابر ارتشی به دندان مسلح قرار گرفتند. در این جنگ که در تابستان سال 1383 انجام شد، حسین الحوثی به شهادت رسید. پس از شهادت او، برادر جوانش، عبدالملک، فرماندهی این گروه را به عهده گرفت.
این گروه که در ابتدا تعداد اندکی بودند با نیروی ایمان خود تا جایی پیش رفتند که نه تنها ارتش یمن نتوانست آنان را شکست بدهد، بلکه در جنگ ششمی که با هم داشتند (تابستان 88) تعداد آنها به صدها هزار تن رسیده بود.
عبدالملک با تاسی از انقلاب ایران برای هم حزبی هایش شعاری طراحی کرد که اکنون شعار الحوثی هاست:
الله اکبر. الموت لامریکا. الموت لاسرائیل. اللعنة عن الیهود. النصر للاسلام
این شعار باعث ایجاد رغبت و تشویق انقلابیون شد.
عقاید الحوثی ها:
عقیده ی الحوثیها این چنین است:
1. آنها به احیای روحیه ی اسلامی علاقه ی زیادی دارند. نمود این اعتقاد در راهپیمایی روز قدس آنان بود که نفرات بسیار زیادی در میدان های شهر گرد آمدند و شعار دادند.
2. علاوه بر راهپیمایی های مختلف، یمنیها شور خاصی در عاشورا دارند و عزاداری آنها درست شبیه به عزاداری مردم ایران پرشور و علاقه است. همین عوامل سبب شده است که بسیاری آنها را از شیعیان دوازده امامی بدانند.
3. آنها به زیدیان امروزی انتقاد می کنند چرا که اعتقاد دارند زیدیان امروزی تنبل شدهاند و ظلم و تظلم خواهی را رها کردهاند و دست از قیام کشیدهاند.
4. طرفداری الحوثیها از انقلاب ایران و علاقه مندی آنها به امام خمینی و آرمان های ایشان حتی از لبنانیان جنوب لبنان نیز بیشتر است!
اینجاست که شور الحوثیها به گسترش اسلام و تظلم خواهی آنان انسان را به فکر فرو می برد و معلوم می کند که چرا یمانی از میان یمنیها ظهور می کند.
منبع:mouood.org/content/view/11127/2
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/7/7:: 8:19 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
سخنان پنج شنبه شب دکتر احمدینژاد مانند سخنان هر سال او در سازمان ملل تحسینبرانگیز بود. شاید این تحسینبرانگیز بودن وقتی بیشتر آشکار شود که مقایسه تطبیقی بین سخنان او و سخنان خاتمی در دوره ریاست جمهوریاش انجام شود. با روی کار آمدن احمدینژاد مطالبی در حد ریاست جمهوری ایران بیان شد که پیش از آن تصور ما این بود که فقط میتواند در فضای دانشجویی مطرح شود. دوران اصلاحات آنقدر بیغیرتی و سستی در جامعه ایجاد کرده بود که چنین قضاوتهایی دور از ذهن نبود.
یکی از دوستان مشکلی را مطرح کردند که مدتی است فضای رسانهای ما آگاهانه یا ناخودآگاه به آن دچار شده است. حضرت آقا در اول شهریور امسال در دیدار با دانشجویان فرمودند: «باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجهى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزههاى ما، در همت ما، در صرف انرژىاى که میشود، نگیرد». پرداختن به مسائل حاشیهای احمدینژاد و بیتوجهی به بروز خارج از کشوری احمدینژاد مدتی است که گریبانگیر جامعه و رسانههای انقلابی شده است. این سطح از برجستهسازی در حالی صورت میگیرد که احمدینژاد در چشم مردم جهان سمبل مبارزه با استکبار – یعنی دشمن حقیقی ما– شده است. در سال گذشته در سفر به یکی از کشورهای اطراف، پس از صرف شام در یک رستوران ترکیهای، صاحب رستوران از ما پرسید که از ایران چه خبر؟ میخواست محک بزند ما طرفدار نظام هستیم یا ضد نظام. وقتی فهمید ما طرفدار نظام هستیم خوشحال شد و گفت که همین مسیری را که دارید، ادامه دهید ما همه طرفدار شما و سمپات احمدینژاد هستیم. دوستی از سفر سوریه تعریف میکرد که مردم وقتی به ما ایرانیها برمیخوردند میگفتند احمدینجاد بطل! بطل!؛ احمدینژاد قهرمانه! قهرمانه!.
برخی رسانهها و جراید با نادیده گرفتن این مسئله، نگاه محوری به آقای احمدی نژاد را از نگاه یک عنصر استکبارستیز، تبدیل به یک عامل در حال سقوط کردهاند. این رسانهها با پیگیری مسائل مربوط به آقای مشایی در مسائلی چون گردشگری، منشور کوروش و امثالهم باعث ضریب دادن به این مسئله فرعی در بین اقشار حزب اللهی شدهاند.
میتوان حدس زد بسیاری از علاقمندان انقلاب در خارج از کشور وقتی به اختلافات درونی ما نگاه میکنند سر در گم میشوند و آنرا بیدلیل میبینند؛ مانند آنچه ما در مورد اختلافات گروههای مبارز و طرفدار اسلام در سایر کشورها میبینیم و نمیتوانیم دلیل وجود اختلاف را تحلیل کنیم. معمولا آنچه در چنین مواردی به ذهن میرسد اینست که مثلا از خود میپرسیم وقتی در لبنان سایه اسرائیل روی این کشور سنگینی میکند چرا شیعیان در داخل خود اختلاف دارند؛ و این استدلال در مورد ما به ذهن دوستداران بیرونی میرسد.
به نظر میرسد توان درک وجود توأمان محاسن و معایب در یک شخص برای ما اندکی مشکل است. ما بیشتر علاقه داریم به کسی صد در صد عشق بورزیم یا از او متنفر شویم. شاهد چنین رفتاری را میتوان در رفتار بسیاری از متدینین در سالهای اول روی کار آمدن دکتر احمدینژاد و زمان فعلی جستجو کرد. کسانی که کوچکترین انتقادی را در سالهای اولیه بر نمیتابیدند و منتقدین را ضد انقلاب مینامیدند و برای مقابله، با چنین افرادی بعضا به زد و خورد میپرداختند امروز پیشگامان تنفر از احمدینژاد شدهاند.
نکته دیگری که به ذهنم میرسد اینکه انسانهای انقلابی در مواقعی - اگر نگوییم اکثر اوقات - در تعامل بین یکدیگر نسبت به تعامل با انسان های غیر مذهبی، سختگیرترند. ما در دوران دانشجویی خود دو گروه از مسئولین دانشگاه را تجربه کردیم. در برخورد با مسئولین که خیلی عرق انقلابی و مذهبی نداشتند بحثها نسبتاً منطقی پیشمیرفت و دو طرف اختلاف نظرهای یکدیگر را درک میکردند. اما در برخورد با مسئولین انقلابی و متدین ملاکها خیلی دقیق میشد و اختلافات به شدت بالا میگرفت و در برخی موارد شنیده شد که به برخوردهای فیزیکی نیز منجر شده است. نمونه دیگری از همین مسئله را شاید بتوان در طرفداران دو آتشه آقای احمدینژاد دید. طیفی از جوانان که همراه ایشان وارد دولت شدند بعدها در داخل خود به مشکلات جدی برخورد کردند. تقریبا همین فضا را میتوان در ارگانهای انقلابی یا بین اقشار متدین در ادارات تا حدی مشاهده کرد. در همین راستا به نظر میرسد این حجم از انتقاداتی که به احمدینژاد در حال حاضر باب شده است در زمان اصلاحات به خاتمی با آنهمه رسوایی و خیانتها رواج نداشت.
بنده از ذکر چنین مثالهایی قصد مذمت افراد را ندارم بلکه این موارد را نمونهای از رفتارهای نادرست درونگفتمانی میدانم که معلوم نیست از کجا ناشی میشود. الگوی ما در چنین مواقعی باید چنین آیاتی باشد: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ * محمد فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند(فتح، آیه 29)؛ خداوند در سوره حجر به پیامبر امر میکند: وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ * وپر وبال [لطف ومهربانىِ] خود را براى مؤمنان بگستران(حجر، آیه 88). خداوند به پیامبر خود دستور میدهد که با مؤمنین متواضع باش، حال من و شما جای خود داریم.
منبع: حسین حسینیrajanews.com/detail.asp?id=63497
کلمات کلیدی :