سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علیرضا افتخاری رو دوست دارم

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/5/17:: 3:19 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتم من چرا این افتخاری رو اینقده دوست دارم و چرا فقط چهچهه های اونو از سی دی ماشینم گوش می دم. گفتم یه امایی توی این کار هست. این هم دلیلش:

ایرنا: علیرضا افتخاری استاد آواز موسیقی اصیل ایرانی امروز در مراسم بزرگداشت روز خبرنگار که در مرکز همایش های صداوسیما و با حضور مدیران، سردبیران و خبرنگاران اصحاب رسانه برگزار شد، به گرمی آقای احمدی نژاد را در آغوش کشید و گفت ، آقای رییس جمهور دوستت دارم.این استاد موسیقی و خواننده مشهور کشور باتبریک روز خبرنگار به تمامی اصحاب قلم افزود: این حرف را ازروی خودستایی و تکلف نمی گویم بلکه ازدلم برخاسته و حرف دل من است.

افتخاری نقش آقای احمدی ن‍‍زاد در ارتقاء سطح نفوذ ایران درتحولات بین المللی و نیز رشد و بالندگی فرهنگ ایران اسلامی درجهان را ستود و خطاب به رییس جمهوری گفت: شما رییس جمهور شجاعی هستید بدانید امروز چشم 6 میلیارد انسان به شما است.

وی خطاب به رییس جمهوری گفت : آقای احمد نژاد زمانی که رییس جمهور شدید خیلی جوان بودید و اکنون کمی پیرشدید اما مرحبا برشما.

افتخاری دو قطعه موسیقی دروصف عروج مردان خدا و شهدا به ویژه خبرنگاران شهید سرود که با استقبال گرم شرکت کنندگان دراین مراسم مواجه شد.

افتخاری این آواز خوان محبوب ایرانی درپایین سن محمود احمدی نژاد رییس جمهوری را درآغوش گرفت ومراتب قدردانی خود را ازاین رییس جمهور مردمی و دوستدار فرهنگ و هنر ایران اعلام کرد.

منبع:

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=57541


احمدینژاد، امام زمان و ولایت فقیه

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/5/9:: 9:40 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

احمدی‌نژاد، امام زمان و ولایت فقیه

محمد مهدی تهرانی

اگر دولت اصلاحات بر کرسی ریاست جمهوری نشست، فضای کشور شاهد غلبه یک گفتمان در فضای دیپلماسی و سیاسی کشور بود؛ آنجا که حرف از آزادی و دموکراسی به میان می آمد و خاتمی طول و عرض کره زمین را به هم می دوخت تا از گفتگوی تمدن‌ها و حقوق بشر بگوید و تعلیمات غرب را برای غرب بازتعریف کند.

از سوم تیر فضا برای گفتمان جدیدی باز شد و طبیعی بود که رییس‌جمهور پرچمدار گفتمان جدید در عرصه سیاسی کشور باشد. اگر تا پیش از این حرف از دموکراسی و آزادی و حقوق بشر در جمع های بین المللی و دانشجویی و حوزوی بود و تمام تلاش ها حول محور عدم تناقض اسلام و غرب یا به عبارت بهتر ارائه تفسیر قابل تطبیق با غرب از اسلام سامان می یافت، این بار چند واژگان کلیدی به میهمانی جلسات سیاست مداران و مسئولین اصولگرایی آمد که آرزوی تحقق دولت اسلامی را در سر داشتند.

این واژگان کلیدی البته حاشیه ساز هم شد. گاهی این واژگان نماد اصولگرایی و آرمانگرایی دولت نهم و دهم توصیف شد و گاه نماد انحراف آن لقب گرفت! گاه دولت از باب ترویج و غلبه دادن این گفتمان تمجید شد و گاه توبیخ! گاه مورد مدح قرار گرفت و گاه ذمّ! دو تفسیر کاملا متناقض از یک رویکرد و یک گفتمان که بر جریان غیردینی و غیربومی اتوریته پیدا کرد و آن را به حاشیه راند، در نوع خود جالب توجه بود.

واژگانی که احمدی‌نژاد مدام در سخنرانی های خود تکرار می کرد، شاید برونداد همان اندیشه ها و حرف های جمع هایی بود که سوم تیر را رقم زدند. این واژگان عبارت بودند از هدف خلقت و رسالت انبیاء، آینده مهدوی، توجه به امام، جایگاه انسان کامل و موضوع ولایت فقیه. شاید این را تاریخ بتواند جزو اعترافات صریح فائزه هاشمی رفسنجانی قلمداد کند؛ آنجا که در حاشیه راهپیمایی غیرقانونی 25 خرداد 88 با صراحت می گوید: «(آیت الله)خامنه‌ای تو این همه دوره کی رهبر بوده؟ در زمان بابا که نبود. زمان خاتمی هم که نبود. تنها دوره‌ای که رهبر بوده الانه...»

در عین حال البته برخی احمدی‌نژاد را دارای زاویه با ولایت فقیه خواندند تا این پازل به صورتی پیچیده تر از آنچه گمان می شد، در بیاید. برخی می گفتند دولت مروج اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای ولایت فقیه است. دولت معتقد است می توان با امام زمان مستقیم ارتباط گرفت و اصولاً در این میان، ولی فقیه جایگاهی ندارد. جمعی دیگر نیز دولت را حجتیه ای لقب دادند و جمعی اهل خرافات! و برخی نیز حتی به صراحت گفتند که احمدی‌نژاد در سخنان خود اصلا حرفی از ولایت فقیه نمی زند و این معنادار است!

به نظر می رسد بتوان از مجموعه سخنان رییس‌جمهور، مبانی فکری او در این خصوص را دریافت و نگاه جامعی نسبت به مسئله پیدا کرد. اینکه بالاخره آیا احمدی‌نژاد در سخنان خود نامی از ولایت فقیه می آورد یا نه و اگر می آورد چه جایگاه و مختصاتی را برای موضوع تعریف می کند، درخور بحث است.

احمدی‌نژاد از همان آغاز، موضوع بسیاری از سخنرانی هایش را به تشریح یک سیر بحث مشخص اختصاص داد. محتوای این سیر در سخنرانی سازمان ملل او نیز بروز و ظهور داشت. رهبر انقلاب در خصوص سخنرانی احمدی‌نژاد در سازمان ملل در سال 86 فرمودند: «منطق جمهورى اسلامى، آنجا گفته شد؛ منطق دین گفته شد؛ بحث خوبى راجع به نگاه اسلام و دین به علم، نور بودن علم و در دست خدا بودنِ نورافکن علم -که اینها بحث‌هاى خوبى است- مطرح شد. اشتباه می‌کنند کسانى که فکر می‌کنند در محیط‌هاى فرنگى -حالا اروپایى، امریکایى- وقتى حضور پیدا می‌کنند، باید همان حرف‌هاى خودِ آنها را -صد سال است، دویست سال است که از این حرف‌ها دارند می‌زنند- تکرار کنند و به خودشان بگویند؛ اینها حرف نشد، اسلام حرف دارد.»

اما فارغ از این، زاویه نگاهی که رییس‌جمهور در باب مفهوم خلقت و ماهیت انسان کامل و اسلام مطرح کرده و می کند و رهبری هم آن را مورد تایید قرار داده و از آن تجلیل کرده اند، سوال اینجاست که سیر بحثی که احمدی‌نژاد پی می گیرد، چیست و مفهوم ولایت فقیه از حیث تئوریک در این سیر بحث از چه جایگاهی برخوردار است؟

احمدی‌نژاد از علت دشمنی قدرت‌های بزرگ با ایران اسلامی شروع می کند و از رمز پایداری انقلاب اسلامی می‌پرسد. او می گوید: «چه عنصری در حرکت ملت ایران وجود دارد که همه‌ی گردنکشان، دزدان، خودخواهان و فاسدهای عالم از آن در هراس اند. این عنصر کدام است؟»

او از اینجا به اصل خلقت بر می‌گردد و حرکت انبیاء در طول تاریخ را مورد اشاره قرار می دهد. نکته اول در باب خلقت حرکتی است که انسان باید به سوی کمال پی بگیرد. احمدی‌نژاد می گوید: «خدای متعال انسان را برای حرکت به سمت نقطه‌ی کمال خلق کرده است… خدا انسان را خلق کرد و دو چیز از او خواست؛ اول اینکه خودش به سمت قله‌های کمال حرکت کند و دوم اینکه در جهان یک جامعه‌ی سعادتمند، الهی، عادلانه و سازنده برپا بکند.»

آنجا که احمدی‌نژاد از تشکیل جامعه سعادتمند و الهی می گوید و از برپایی جهان بدون ظلم و عدالت محور سخن به میان می آورد یا از ضرورت آمادگی بشر برای ظهور و فراهم کردن مقدمات ظهور یا تلاش برای رفع ظلم حرف می زند، در واقع دست رد به سینه کسانی می زند که تا نامی از امام زمان می شوند، یاد انجمن حجتیه می افتند و می کوشند تا نام امام زمان را با انگ انجمن حجتیه از تریبون ها و سرِ زبان ها بگیرند. چه آنکه حجتیه ای ها هر گونه تلاشی برای رفع فساد و ظلم قبل از ظهور منجی را بی فایده و محکوم به شکست می دانند.

احمدی‌نژاد می گوید: «خدا استعداد الهی شدن را در انسان قرار داده است.» و ادامه می دهد: «انسان باید حرکت بکند. اما برای حرکت خودش نیازمند عواملی است؛ اولین عاملی که انسان برای حرکت به سمت قله ها نیاز دارد، شناخت خداست.»

از این جاست که او در مورد مفهوم انسان کامل و ولایت سخن می گوید و معتقد است از مسیر شناخت انسان کامل و اسماء الله و اتصال به خط امامت و ولایت است که می توان به شناخت حق تعالی و سعادت رسید. احمدی‌نژاد عنصر ویژه، اختصاصی و تأثیر گذار این انقلاب را هم اتصال آن به خط ولایت و امامت می داند. رییس‌جمهور می گوید: «امامت بالاترین هدیه‌ی خداوند برای بشریت است. همه‌ی پیامبران الهی آمده اند تا انسانها را با امام آشنا کنند و دست جامعه‌ی بشری را در دست امام بگذارند.»

احمدی‌نژاد می گوید:«خدای متعال برای شناساندن خودش به جامعه‌ی بشری انسان کامل را خلق کرده است تا او تجلی کامل اسماء الهی باشد. می خواهید خدا را بشناسید، راهش انسان کامل است.» او به این بیان رایج اشاره می کند که امام عصر(عج) مجرای فیض الهی است.

بعد از تبیین دقیق مفاهیمی از این دست است که احمدی‌نژاد سخن از ولایت فقیه به میان می آورد و ولایت فقیه را در ربط با مفهوم امام و ولایت حضرت حجت تعریف می کند. او می گوید: «همه عظمت انقلاب شما در اتصال به این حلقه امامت است. اصلاً نظام ولایت یعنی نظام متصل به امامت و این رمز عظمت و اثرگذاری است. این رمز پیروزی و ماندگاری است.»

با این مقدمه است که نتیجه گیری او از بحث شیرین می شود. احمدی‌نژاد در سخنرانی های مختلف بر این نتایج تأکید می کند. او می گوید: «صرف یک اعتقاد نظری در عالم آن مشکلی را حل نمی کند. مجاهدت ها، ماندگاری ها و... همه به خاطر اتصال به امام است و اصلاً نظام متصل به ولی فقیه یعنی دعوت به امام. همه عظمت جمهوری اسلامی که در همان ولایت فقیه است در ارتباط با امام است.»

رییس‌جمهور همچنین معتقد است: «جمهوری اسلامی ایران یک فریاد بلند دعوت به امام حق است. نظام ولایت فقیه جرقه، راهنما، نورافکن و حلقه‌ی وصل است.» او بارها بر این مضمون تأکید می کند که زندگی در سایه ولایت فقیه و توجه به امر و رضایتی او تمرین زندگی در سایه امام معصوم است. احمدی‌نژاد می گوید: «نظام ولایت فقیه حلقه اتصال به جامعه مهدوی و تمرین آمادگی برای زیستن در جامعه مهدوی محسوب می‌شود.»

احمدی‌نژاد می گوید: «نظام ولایت فقیه یعنی نظام متصل به حقیقت امام و همه‌ی عظمت انقلاب در این است. اتفاقاً شما ببینید، نقطه‌ی کانونی دشمنی دشمنان انقلاب هم همین جاست. اصلاً اصل دعوای شیطانی اینجاست. وقتی کسی را از امام جدا کردند، یعنی دیگر تمام شد. چیزی باقی نمی ماند. یک مرز بسیار باریک است. به محض اینکه به این طرف مرز آمد، تمام است و دیگر چیزی وجود ندارد و خیال شیطان راحت می شود.»

رییس‌جمهور تصریح می کند: «در دوران غیبت، امت رها نشده است و ولایت فقیه، منصوب غیر مستقیم امام معصوم است.» او ادامه می دهد: «امروز نظام ولایت فقیه، حلقه اتصال و تمرین زندگی در نظام امامت وموجب وحدت و رشد و انسجام و قدرت و عزت اسلام است؛ چنان که همه شاهد بوده ایم و هستیم.»

احمدی‌نژاد این بحث را حتی در جمع عمومی مردم در 22 بهمن 85 مطرح می کند و به تفصیل در این باب سخن می گوید: «ولایت فقیه در راستای امامت ضامن استقلال، یکپارچگی و حرکت صحیح و رو به رشد ملت و کشور ماست. ولایت فقیه رمز استواری و ماندگاری ملت عزیز ایران است. ولایت فقیه فریاد خداپرستی و عدالت طلبی ملت ما و همه‌ی ملت‌های عالم است. ولایت فقیه ضامن سربلندی، عظمت، همدلی و پیروزی‌های ملت ایران است. در طول 28 سال بسیاری از توطئه ها، فتنه ها و تهاجمهای دشمن از فشارهای سیاسی، طراحی‌های تبلیغاتی، تلاش برای ایجاد تفرقه، درگیری‌های گوناگون توسط گروه‌ها و دستجات متفاوت و از جنگ سنگین تحمیلی که همه‌ی قدرتهای عالم در آن شریک و متحد بودند، تا ایجاد برخی ناامنی‌ها و جنگ‌های روانی همه و همه به لطف عزت، ایستادگی و درایت رهبری عزیز در طول انقلاب خنثی شده است و کشتی حرکت ملت ایران از طوفان‌های سهمگین دوران ما به سلامت به ساحل آرامش رسیده است. دنیا بداند ملت بزرگ ما به خوبی دریافته است و ایمان دارد که ولایت فقیه که شعبه ای از ولایت رسول اعظم حضرت محمد مصطفی(ص) است و شعبه ای از ولایت ائمه‌ی اطهار (ع) است، یک گوهر ناب و یک عطیه‌ی الهی است. به همین دلیل است که ملت ایران با همه‌ی وجود و تا پای جان در تبعیت و دفاع از این حقیقت الهی ایستاده است و خواهد ایستاد.»

او ادامه می دهد: «امروز پرچم عزت و صلابت ما در دست رهبری معظم انقلاب است. ناکامی دشمنان زشت خو در هجوم مستمر به این رکن انقلاب موجب شده است که اخیراً زبونانه و ذلیلانه به دروغ و شایعه پناه ببرند. شایعاتی که ترجمه‌ی امیدها و آرزوهای آنان است. به فضل الهی این آرزوها را مانند صدام به گور خواهند برد. امروز به لطف خداوند رهبری عزیز انقلاب سالم و با صلابت پرچم عزت و انقلاب ملت ایران را بر دوش می کشند و ملت نیز با بیداری، آگاهی و اشتیاق و متحد پشت سر ایشان در حرکت است.»

اگر دولت اصلاحات کوشید تا موضوعاتی را گفتمان عمومی کند و دموکراسی و آزادی را در افکار عمومی تقدس بخشد، احمدی‌نژاد در سخنرانی های مکرر خود در شرایطی سخن گفتن از مفهوم و جایگاه ولایت فقیه را مدنظر قرار داد که بسیاری از اصولگراها به صف انقلابیون شرمنده پیوسته بودند. آنهایی که همان روزها معتقد بودند برای رسیدن به قدرت چاره ای جز سخن گفتن در چارچوب گفتمانی اصلاحات وجود ندارد؛ نمی توان مفاهیم انقلابی را به مردم عرضه کرد؛ چه آنکه این مفاهیم قابلیت پذیرش خود را در جامعه از دست داده است و...

و امروز همان کسی که به تعبیر فائزه هاشمی، به معنای واقعی التزام به رهبری را نشان داد، مورد برخی بی انصافی ها قرار می گیرد. البته در مقام عمل کاستی ها و لغرش های هر شخصی قابل نقد است و احمدی‌نژاد هم بی نقص نبوده و نیست اما اینکه برخی بکوشند تا تمامی حقایق را وارونه جلوه دهند و از این مسیر، راهی برای خویش به سوی کرسی قدرت بگشایند یا فعالیت های زودهنگام انتخاباتی را با تخریب پی بگیرند، صحیح و قابل قبول به نظر نمی رسد. منبع:رجانیوزhttp://www.rajanews.com/detail.asp?id=56470


قوم یوسف در برزخ

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/5/6:: 1:11 عصر
قوم یوسف در برزخ

گروه فرهنگی- علیرضا سمیعی: نکته ای که در زمینه واقعه مبارک ظهور مطرح است نقش وجود مقدس آقا امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) در تحولات عصر ظهور است. می‏دانیم که ظهور بالاترین مرحله کمال انسان و جهان است، اما سؤال اساسی این است که میان این تحول - که نقطه کمال انسان و جهان است - و شخصیت آقا امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) چه نسبتی وجود دارد؟ چرا بدون وجود آن حضرت، این تحول در جهان رخ نخواهد داد و جهان باید منتظر بماند تا ایشان بیایند؟

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: فکر می‏کنم سؤال بسیار خوبی است. چون بعضی اندیشه‏های فلسفه تاریخی حضور انسان در تحولات تاریخی و اینکه خداوند متعال به انسان نقش اعطاء کرده را درست معنا نکرده و خیال کرده‏اند که همین انسان متعارف، محور تکامل تاریخ است. این تلقی، غلط است. در واقع به تبع عبادت ولی خدا و سجود او در مقابل خداوند است که همه عبودیتها و نعمتها محقق می‏شود.

بنابراین محور تحقق بندگی در عصر ظهور، بندگی ولی‏اللّه‏الاعظم است که قرنهاست در غیبت و ابتلاء به سر می‏برند. آن حضرت، «عروةالوثقی» هستند. در روایات ما «عروةالوثقی» در آیه «و من یکفر بالطاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی»  به شخص شخیص نبی‏اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) ایشان تفسیر می‏شود؛ یعنی محکمی همه عالم در بندگی خدا، به وجود آنهاست و استحکام عبودیت بندگان به آنها برمی‏گردد. بنابراین، حقیقت عصر ظهور مرتبه‏ای از عبادت حضرت حجت(عج الله تعالی فرجه الشریف) است که اثرش تحقق جامعه توحیدی است.

از منظر دیگر در درگیری ابلیس و ائمه جور با نبی‏اکرم(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام)، عبادت نبی‏اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) بر شیطنت آنها غلبه می‏کند. اگر آن عبادتهای عظیم نبود، که ظلمات آنها همه ما را فرا می‏گرفت، لذا در این آیه که می‏فرماید: «أوکظلمات فی بحر لجّی یغشاه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض إذا أخرج یده لم یکد یراها و من لم یجعل اللّه له نورا فماله من نور» ، ظلمات را به ائمه جور تفسیر می‏کنند، تا برسد به بنی‏امیه که «ظلمات بعضهم فوق بعض». می‏فرماید ظلمت اولیاء باطل آنقدر زیاد است که «إذا أخرج المؤمن یده فی ظلمة فتنهم لم یکد یراها» ؛ مؤمن در این دوران چنان غرق در ظلمت می‏شود که نزدیک‏ترین قوای خودش را نمی‏بیند، خودش را فراموش می‏کند، اما این ظلمت جز با نور امامی از اولاد فاطمه(سلام الله علیها) برداشته نمیشود.

چنانکه در تفسیر این قسمت از آیه که می‏فرماید: «و من لم یجعل اللّه له نورا فماله من نور»، می‏فرمایند: «و من لم یجعل اللّه له اماما من ولد فاطمة».  کسی که از این نور برخوردار نشود نه فقط در دنیا غرق در ظلمت است «فماله من نور فی یوم القیامه»؛ یعنی ظلمت در قیامت هم او را غرق می‏کند.
 
بنابراین، آن نوراست که می‏تواند جریان ظلمت را بردارد. آن هدایتی که ضلال را نابود می‏کند نور و هدایت حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) است. آن حیات که موت و مردگی را می‏برد؛ یعنی حیات طیبه، حیات آن حضرت است؛ از این رو حضرت مأذون به تجلی آن ولایت و رحمتهای الهی می‏شوند، و سپس رحمتها ظهور پیدا می‏کنند. ما باید نگاهمان را اصلاح کنیم و خودمان را همسنگ با ولی خدا ندانیم. البته همه قلوب این معارف را تحمل نمی کند؛ حتی گاهی شیعیان عادی هم این ظرفیت از تحمل را ندارند؛ اشکالی هم ندارد، نباید همه معارف را به آنها گفت؛ چون تحمل نمی‏کنند و شکسته می‏شوند.

در روایت هم آمده است که درجات مؤمنین را مراعات کنید و حرفی که به درجات بالاتر می گویید را به درجات پائین‏تر نگویید، تحمیل بر او نکنید که او می‏شکند و مسئولیت به عهده شما می‏آید! خلاصه اینکه محور همه تحولات عصر ظهور، ولی خداست و تجلی ولایت آنهاست که بقیه را می‏گیرد و بقیه، شعاع وجود آنها هستند. پس، معنای ظهور چیزی جز ظهور ولایت نیست. وقتی ولایت ولی‏اللّه در جلوه‏های مختلف خودش ظهور می‏کند، حیات، نور، رحمت، علم، حکمت و عدل می‏آید. همه اینها آثار ولی‏اللّه است. این موضوع را به صورت دیگری همه قبول دارند و هیچ موحدی آن را انکار نمی‏کند.

آیا اگر بگوییم همه آنچه در عصر ظهور محقق می‏شود نازله رحمت خداست، هیچ موحدی آن را انکار می‏کند؟! انسانها را که شریک خدا قرار نمی‏دهیم. ما شریک ولی خدا هم نیستیم. اراده‏های ما در طول ولایت آنهاست. اصلاحمان هم در طول ولایت آنهاست. اگر حضرت دست به اصلاح نزند ظلمت ائمه جور و ابلیس، احدی را رها نمی‏کند. فتن جبهه باطل آنقدر ظلمانی است که مؤمن خودش را فراموش می‏کند. نوری که انسان را از این عالم تا همه عوالم، از آن ظلمت نجات می‏دهد نور ولی خداست. ظهور، عصر تجلی ولی خدا در همه عرصه‏های حیات اجتماعی است.
 
رجانیوز: آیا می‏توان گفت که حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) در جریان ظهور فقط نقش رهبر را برعهده دارند و تنها وجود مادی ایشان است که این حرکت را ایجاد می‏کند؟
 
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: ولایت باطنی ایشان، اصل اساسی ظهور است. این مطلب را من در پاسخ یکی از سؤالها عرض کردم. درگیری‏ای که در عالم هست در واقع، درگیری در باطن بین ابلیس و ائمه جور از یک سو و حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) از سوی دیگر است و آن حضرت از اعلاترین مراتب واسطه فیض حقند. چنانکه در مورد ایشان می‏گوییم: «أین السبب المتصل بین الارض والسماء»  یا «بیمنه رزق الوری»؛  به سجود ایشان است که خدا صلوات می‏فرستد و طفیل این صلوات، همه روی زمین می‏مانند. شاید نکته اینکه می‏گویند قبل از دعا صلوات بفرستید همین است. هیچ رحمتی بر شما نازل نمی‏شود مگر اینکه صلوات بر آن حضرت نازل بشود.
 
ایشان که یک فرد نیست. ایشان وارث همه انبیا و اوصیا است. در زیارت آن حضرت می‏خوانیم: «السلام علی وارث الانبیاء و خاتم الاوصیاء، ... المنتهی إلیه مواریث الانبیاء و لدیه موجود آثار الاصفیاء»،  همه رحمت و کمالی که خدا بر خواصش نازل کرد در حال حاضر در دست ایشان است. می‏فرمایند وقتی حضرت ظهور می‏کنند به کعبه تکیه می‏دهند، همه انبیای اولوالعزم(علیهم-السلام) تا نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) و همه ائمه هداه معصومین(علیهم-السلام) را نام می‏برند و می‏گویند هر که می‏خواهد اینها را ببیند، بیاید من را ببیند.

رجانیوز: پس کمالات وجودی آن حضرت است که همه تغییرات را به‏وجود می‏آورد؟

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: نازله کمالات وجودی ایشان است. اتفاقی که در عصر ظهور می‏افتد، این است که ولایت، اذن به ظهور پیدا می‏کند. نازله ظهور او همین برکات عصر ظهور است. مگر غیر از این است که بندگان خدا می‏خواهند به مقام عبودیت برسند و رحمت را در مرتبه عبودیت، درک و دریافت کنند؛ نه در مرتبه شیطنت، که به تعبیری فقط ظرفیت درک و دریافت رحمت عامه خدا را دارند، و رحمت رحیمیه خدا را نمی‏توانند درک و دریافت کنند.

مگر غیر از این است که عصر ظهور، عصر درک و دریافت رحمت رحیمیه در جلوات مختلفش است. واسطه این رحمتها نسبت به همه عوالم، ولی خداست. اگر ما بگوییم خود خداوند متعال است هیچ کس اشکال نمی‏کند، اگر بگوییم جبرئیل و ملائکه هستند کسی اشکال نمی‏کند، اگر گفتیم امیر ملائکه، و امیر ملکوت یعنی ولی‏اللّه الاعظم است که این‏کار را انجام می‏دهد برای برخی قابل تحمل نیست!
 
رجانیوز: در واقع همان تعبیر «و أشرقت الأرض بنور ربّها» محقق می‏شود.

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری: بله. اصلا خصیصه ظهور این است که جهان حیات مجدد پیدا می‏کند چنانکه در تفسیر این آیه قرآن که می‏فرماید: «إعلموا أنّ اللّه یحیی الارض بعد موتها»  روایات می‏فرمایند با ظهور حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف) اهل ارض به حیات می‏رسند. حضرت فرمود: «والکافر میتٌ» ؛ در واقع، بساط کفر جمع می‏شود و همه مؤمن می‏شوند. وقتی مؤمن شدند و به حیات رسیدند، این انسان زنده می‏تواند رحمت را درک و دریافت کند، می‏تواند کلام حق را بشنود، متعظ بشود، راه بیفتد و درک از نعمتها پیدا کند والاّ پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) همه از درجات رحمت خدا و از درجات بهشت می‏گفتند اما مشرکان چون مردگان از شنیدن عاجز بودند.

چنانکه قرآن کریم می‏فرماید: «فإنّک لاتسمع الموتی»،  و یا «و ما أنت بمسمع من فی‏القبور»،  کسی که گور خودش را با خودش حمل می‏کند که نمی‏تواند معنی بهشت و درجات بهشت را بفهمد. او بیش از مقبره خودش جایی را نمی‏بیند، اما این حجاب وقتی که با نور ولی‏اللّه برداشته شد، در قلوب، درجات رحمت و نعمت و کمالات، قابل درک و دریافت است.
 
همه چیز به ولی خدا برمی‏گردد؛ چون آنها خلیفه مطلق خدا هستند و ولایت آنها طریق وصول رحمت خداوند متعال حتی بر انبیای اولوالعزم علیهم-السلام است، لذا میثاق ولایت آنها براساس روایات متعددی از انبیای اولوالعزم (علیهم السلام) هم گرفته شده است و اصلا درجات این انبیا به خاطر آن است که در میثاق ولایت، صاحب عزم بودند؛ میثاق داده‏اند، پای آن ایستاده‏اند، در دنیا هم عمل کرده‏اند و امّت خودشان را زیر پرچم امیرالمؤمنین(علیه السلام) حاضر کرده‏اند. اصل همه حقایق از آن طرف نازل می‏شود. گاهی استکبار ما ولو استکبار خفی، اجازه نمی‏دهد که این منزلتها را درک کنیم و می‏خواهیم خودمان را کنار دست وجود مقدس امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بنشانیم. این استکبار نفس است، آنها هم تحمل می‏کنند و چیزی هم به ما نمی‏گویند. برادران جناب یوسف گفتند: «و نحن عصبة إنّ أبانا لفی ضلال مبین»، جناب یوسف هم با آنها درگیر نشد و بلای آنها را کشید و البته تدریجاً هدایتشان کرد. حتی روزی که آمدند و از او گندم خواستند به آنها رحم کرد و گندم را در اختیارشان گذاشت و از اینکه روزی او را در چاه انداخته بودند چیزی نگفت. خودش را هم به زودی معرفی نکرد چون هنوز هم نمی‏توانستند یوسف را بشناسند و درک کنند. اما وقتی به نقطه اضطرار رسیدند که دیگر می‏توانستند یوسف را بشناسند و درک کنند، حضرت خودش را معرفی کرد اینجا بود که آنها گفتند: «تاللّه لقد اثرک اللّه علینا و إن کنّا لخاطئین»؛  ما اشتباه می‏کردیم، تو کجا! ما کجا! ما به خطا تو را بالاتر از خودمان می‏دیدیم و تو را در چاه انداختیم، تو که از ما بالاتر بودی از ته چاه به ما نفرین نکردی، باز هم که به ریاست رسیدی جز رحمت چیزی از تو به من نرسید.. اینها کی فهمیدند؟ وقتی که هم مشکل برای ولی خدا درست کردند و هم خودشان محروم شدند، مدتهای طولانی، بیشتر عمرشان را بدون یوسف از دست دادند، در کنار یوسف چقدر می‏توانستند به خدا نزدیک شوند. ولی آخر کار مضطر شدند و با این اضطرار خدا آنها را به در خانه یوسف آورد.

ما هم گاهی اینگونه هستیم، گاهی خودمان را همسنگ ولی خدا می‏نشانیم، گاهی در باطن خودمان، گمان می‏کنیم از ولی خدا هم برتریم. این چه مقایسه‏ای است؟! فی‏المثل ما حتی سلولهای عالم هم نیستیم ولی آن حضرت روح کل هستی است. شما اگر مثلا به سلولی که در یکی از اعضای بدنتان زندگی می‏کند بگوئید تو و میلیاردها امثال تو یک پیکره از یک جسمی را تشکیل می‏دهید که کل این جسم را خدا برای روح خلق کرده است، برای آن سلول قابل تحمل و تصور نیست ولی این امر یک واقعیت است. از بالا که نگاه می‏کنیم می‏بینیم، میلیاردها سلول که تلاش می‏کنند، زاد و ولد می‏کنند، می‏جنگند، لشکرکشی می‏کنند، نظم دارند، قاعده دارند و... همه‏شان در پیکره‏ای هستند که برای روح ما خلق شده‏اند و با رخت بستن این روح، همه آنها متلاشی می‏شوند. ولی خدا هم همین نقش را دارند «بیمنه رزق‏الوری و بوجوده ثبتت الارض والسماء»؛  اگر کسی چنین تلقی از ولی خدا داشت، در می‏یابد که عصر ظهور، عصر ظهور ولایت است، و همه تنعمات تجلّی ولایت اوست. همچنانکه تنعمات بهشت هم همینگونه است و اساساً درجات بهشت هم، درجات معرفت به آنهاست.

منبع:

گفتگوی رجانیوز با حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی میرباقری درباره عصر ظهور


آواتار و دین نوین جهانی Universal Religion International2

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/4/14:: 8:11 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت دوم

جیک بارها در طول فیلم به آموزه های ناوی درباره تولد و بازتولد اشاره می کند. در آخرین سکانس فیلم جیک مراسم آئینی که به انتقال روحش از بدن انسانی به بدن آواتاری می انجامد، را به جشن تولد خود توصیف می کند، جشن تولدی که برای او و کسانی که در دنیای او زندگی می کنند اهمیت ویژه ای دارد چرا که آغاز یک زندگی تازه در دنیایی جدید است.

در فیلم آواتار دو دنیای متفاوت معرفی می شود؛ دنیای کنونی و دنیای جدید آینده .

در دنیای کنونی شخصیت های نظامی چون کُلنل کواریچ (12)  و شخصیت های اقتصادی چون پارکر (13) کنترل شرایط را در اختیار دارند و می کوشند هر مشکلی را با راه حل نظامی از میان بردارند. در دنیای کنونی علم بدون توجه به مؤلفه های معنوی تعیین کننده سیاست ها و تصمیم گیری هاست. تجارت و سرمایه داری محور اصلی این دنیاست و دکتر گریس (که نماد علم و دانش کنونی است) و کلنل کواریچ در واقع به اهرم های تجاری سهامداران بزرگی که از تجارت آنوپتانیوم سود می برند، تبدیل شده اند.

در دنیای آینده غلبه تجارت و سرمایه داری بر هماهنگی و تعادل با طبیعت، از میان رفته است. در دنیای جدیدِ آینده ارتباط با ایوا الهه مقدس و هم نوا شدن با هارمونی طبیعیت از همه چیز مهم تر است. اقتصاد و قدرت نظامی در نیز در هماهنگی با این ساختار تعریف می شوند.

مولفه هایی که به دو دنیای کنونی و دنیای آینده در فیلم نسبت داده می شود، همان مولفه هایی است که در دهه های اخیر از سوی متفکران و استراتژیست های غرب برای تمایز میان دنیای مدرن و پست مدرن توصیف شده است. به بیان ساده می توان گفت پست مدرنیسم تلاشی است برای ارائه تصویری از دنیای روشن آینده در پیش چشم کسانی که با مدرنیسم همراه شده اند و اکنون از آن ناامیدند. این در حالی است که پست مدرنیسم به هیچ وجه نقطه مقابل مدرنیسم و نفی مبانی آن به شمار نمی آید.

در دنیای جدیدی که آواتار پیش روی ما قرار می دهد از همه چیز مهم تر دین و آئینی است که بر این دنیا حاکم است و تنها کسانی می‏توانند در این دنیا سهمی داشته باشند که این دین و آئین را باور داشته باشند. دکتر گریس و دو تن از همکارانش به همراه جیک و خلبان ترودی (14) تنها کسانی هستند که به آموزه های این آئین ایمان می آورند و به دنیای آینده راه می یابند، البته دکتر گریس و ترودی در طول داستان به شکل نمادینی جان خود را از دست می دهد. در ادامه این گفتار به جایگاه گریس و نمادنمای او خواهیم پرداخت.

آنچه در ناوی ها به عنوان دیدن و آئین برگزیده اند هیچ چیز نیست مگر شناخت طبیعت، شناخت روح مقدس طبیعت، باور به تناسخ و تجسد و در نهایت هماهنگی با آهنگ و ملودی طبیعت. این آیین که الهیات طبیعی نامیده می شود،  اقتباسی از چند جریان شبه-‏دینی قدیمی  از جمله عرفان سرخپوستی، شمنیسم، بودیسم، هندوئیسم و البته میراث قبّاله می باشد.  جِیک باورهای دنیای زیبای ناوی را اینگونه توصیف می کند:

Flow of Energy, Spirits of Animals, deep connection,  A network of Energy That flows through all living things, all energy is only borrowed And one day you have to give it back,

جریان انرژی، روح حیوانات، ارتباط عمیق، شبکه ای از انرژی که در کالبد همه موجودات زنده ساری و جاری است، همه انرژی ها چیزی جز یک ودیعه نیستند که باید روزی آن را باز پس دهیم،

ناوی ها روح طبیعت را Eywa می نامند. ایوا روح مطلق است و روح هر موجود زنده ای که گرفتار مرگ می شود نزد او می رود. اجزای طبیعت با هم ارتباط عمیقی دارند. همه گیاهان از طریق ریشه های خود شبکه وسیعی را شکل می دهند که ارتباط موجودات زنده ناوی را فراهم می آورد و تعادل میان آنها را تضمین می نماید. جیک مرگ را بر اساس آموزه های ناوی اینگونه توصیف می کند:

your spirit goes with Eywa your body stays behind to become part of the people…
روح تو به نزد ایوا می رود و بدنت باقی می ماند تا به قسمتی از بدن دیگران تبدیل شود...

در ناوی همه چیز از درون درک می شود و هماهنگی با طبیعت را نیز که راز سعادت و زندگی خوب است باید با مراجعه به درون کشف کرد. ناوی ها حتی در زمان شکار و سایر فعالیت های روزمره بر اساس این کشف درونی و مراقبه باطنی و مراجعه به خود، راه درست را در می یابند. زمانی که نیتری دختر قبیله سعی دارد به جیک آموزش دهد که چگونه مرکب خود را رام نماید از او  می خواهد با هارمونی طبیعیت ایکان (جانوری که به عنوان مرکب استفاده می شود) هماهنگ شود تا بتواند از حرکت و رقص روح ایکان در جهتی که تمایل دارد استفاده کند. نیتری می گوید این چیزی است که جیک باید آن را درون خود احساس کند:

 this you must feel inside,

اینو باید از درون احساس کنی...                   

                                                              
تکیه بر حس درون در تصمیم گیری ها و باورهای قلبی و همچنین هماهنگ شدن با نوای طبیعت و احساس نمودن روح موجودات طبیعی، از مولفه های صریح و غیر قابل انکارِ الهیات طبیعی است.

دقت داشته باشیم الهیات طبیعی یعنی معنویتی که آواتار به آن فرا می خواند، ادعای هیچ گونه جنبه ملکوتی و متافیزیکی ندارد، بلکه تمام آنچه که در این آئین مورد توجه است شناخت ارتباط طبیعی است که انسان با موجودات دیگر و با روح حاکم بر همه موجودات برقرار می کند. دکتر گریس زمانی که سعی دارد مدیر اجرایی پروژه استخراج را قانع کند که تخریب درخت مقدس کار درستی نبوده است به او می گوید من از یک توهم جادوئی حرف نمی زنم، من از یک شبکه بیولوژیک گسترده در میان موجودات زنده روی پاندورا حرف می زنم که درست همانند عصب های مغز فعالیت می کند. به عبارت دیگر آنچه که از نظر آواتار دین آینده خواهد بود قرار نیست ابعاد ملکوتی از هستی را به روی ما بگشاید بلکه صرفا شناخت درست طبیعت و بُعد ناسوتی هستی است که در اینجا همه هستی به شمار می آید. در واقع الهیات طبیعی با انکار الهیات وحیانی بر پایه یافته های علمی و تجربه درونی، نوعی حس هماهنگی و یکپارچگی با طبیعت را برای فرد به همراه می آورد.

الهیات طبیعیِ آواتار چارچوب اصلی خود را از عرفان یهودی یعنی میراث کابالیسم اقتباس کرده است. لازم به ذکر است ارجاع به آموزه های کابالیستی در فیلم ها و سریال های مختلف امریکایی، در حال حاضر به اوج خود طی دو دهه اخیر رسیده است و این نشان آن است که این جریان فکری در آنچه دین نوین جهانی نامیده می شود، نقش و جایگاه ویژه ای خواهد داشت. کابالا یا قبّاله آموزه های عرفانی رمزی و غیر وحیانی است که از صده های گذشته در میان برخی رهبران یهودیان دست به دست شده است. عنوان این جریان، به دلیل ارجاع آن به عارفان یهودی کهن که قبل و پیش از این میزیسته اند قبّاله نامیده می شود که معبّر آن کابالا می باشد. ارجاعات فیلم آواتار به آموزه های یهودیان و عرفان قباله به حدی است که گویی جیمز کامرون قصد داشته است کابالا را به عنوان دین نوین جهانی معرفی نماید.

تقریبا تمامی نقد و تحلیلهایی که درباره آواتار در منابع نزدیک به کانون های مسیحی و یهودی قابل دسترسی است، اله ناوی Eywa را تلفظ دیگری از خدای یهودیان یعنی Yahweh معرفی کرده اند. ساکنان بومی پاندورا، Na’vi نامیده می شوند. Navi در زبان عبری همان نبی معنا می دهد که به شخص صاحب خبر و آگاهی اطلاق می شود. ساکنان پاندورا از شبکه ارتباطی بیولوژیکی در میان موجودات طبیعت خبر و آگاهی دارند که انسان ها از آن بی خبرند.  یکی از سکانس های آواتار به گفته برخی شاهدان در سینماهای اسرائیل لبخند رضایتمند تماشاگران را موجب شده است. نیتیری دختر قبیله زیر درخت مقدس، به جیک می گوید که زمان آن رسیده است یکی از دختران قبیله را به  همسری برگزیند. او  پیشنهاد می کند جیک با Ninat  ازدواج کند و در توصیف نینات می گوید: Ninat is a great singer .Ninet  Tayeb   خواننده زن مشهور اسرائیلی است و ارجاع به او در این فیلم به عنوان یکی از ساکنین ناوی، تلویحا این قوم را با بنی اسرائیل مشابهت می دهد. صرف نظر از ارجاعات کوچک اینچنینی، آنچه حائز اهمیت است تشابه مفهومی دین ارائه شده در این فیلم با آموزه های کابالیستی است به طوری که جیک میچلسون (15) دوستدار و مروج عرفان کابالیسم درباره آواتار می گوید: آواتار همان کابالیسم است که از فیلتر هندوئیسم عبور کرده است. تأکید این فیلم بر (16) panentheism که از مولفه های کابالیسم نیز می باشد به حدی است که جیک میچلسون را به وجد آورده است.

 مسأله مهم مرتبط با همه‏خدایی و همه‏در‏خدایی که در آواتار القاء می شود و از آموزه های مسلم کابالیستی است در حال حاضر با استفاده از شبکه گسترده تبلیغاتی در حال ترویج است. شاید در نگاه اول آواتار فیلمی در دفاع از طبیعت و ترویج زندگی مسالمت آمیز با آن به نظر آید. ولی این یک ساده اندیشی غیر قابل بخشش است. آواتار به چیزی فراتر از آن و پیچیده تر از آن فرا می خواند. اگر به دیگر بخش های پروژه بزرگ دین نوین جهانی توجه کنیم به مسأله مهمی به نام محیط زیست گرایی یا environmentalism خواهیم رسید.

هواداران محیط  زیست چند طیف مختلف را شامل می شوند. این جنبش اجتماعی که در ابتدا با انگیزه حمایت از منابع زیست محیطی در برابر آلودگی ها و مصرف نادرست انسانی شکل گرفت، اکنون در شاخه های اصلی خود به جنبشی فلسفی- آئینی تبدیل شده است که به سوی ستایش الهه مادری یا همان سیاره زمین و منابع طبیعی آن، سوق یافته اند.  یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریان های محیط زیست گرایی الگور است، کسی که در دور اول ریاست جمهوری جرج بوش رقیب انتخاباتی او بود. الگور به دلیل فعالیت هایش در حمایت از محیط زیست، شهرت جهانی دارد. هرچند وی متهم است مأموریت دارد زمینه روانی پذیرش مالیات های سنگین جدید بر سوخت های فسیلی را در مردم امریکا فراهم آورد ولی برخی شواهد نشان می دهد پشت پرده فعالیت های او چیزی فراتر از این اتهامات باشد.

او در کتاب های خود ضمن جلب توجه خوانندگان به مسأله زیست بوم و محیط پیرامون با نگاهی فلسفی- آئینی فراتر از حفظ منابع طبیعی، همگان را به نوعی ستایش و پرستش در برابر زمین دعوت می کند. اقدامات الگور در القای نگاه عرفانی- آئینی به طبیعت به حدی است که برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او با نام « زمین در تعادل: بوم شناسی و روح انسان »(17) را « انجیل به روایت الگور» نامیده اند. در وابستگی الگور به کانون‏های ماسونی و صهیونیِ ایالات متحده شواهد کافی در اختیار همگان قرار دارد، اما صرف نظر از این شواهد، بررسی محتوای کتاب ها و سخنرانی های الگور نشان می دهد وی در پی قلب ماهیت نگاه ادیان نه تنها نسبت به طبیعت بلکه نسبت به تمامی شؤون زندگی است و تلاش می کند نگاه جدیدی را که تحت مفاهیم شبه عرفانی و آئینی الهیات طبیعی تعریف شده است، جایگزین آن نماید.

  او در کتاب زمین در تعادل، با اشاره به روح پنهان طبیعت که در همه آن ساری و جاری است و شایسته ستایش و  پرستش است الهیات همه خدایی را که بر اساس آن خداوند در همه اجزای طبیعت پراکنده است به عنوان پشتوانه معنوی و فکری جنبش حمایت از محیط زیست، باوری لازم برای زندگی امروز می داند. به عبارت دیگر او در کتاب خود از حمایت معقول و معمول از طبیعت فاصله می گیرد و خواننده را به برقراری یک رابطه معنوی جدید میان خود و طبیعت فرا می خواند و به صراحت به پیوند افکارش با عرفان سرخپوستی و شمنیسم بومیان امریکا اشاره کرده و می‏گوید: « درک معنوی ما از جایگاه مان در طبیعت به فرهنگ بومیان امریکا باز می گردد...

ایدئولوژی غالب اروپای ماقبل‏تاریخ و بسیاری از دیگر مناطق جهان بر پایه پرستش الهه مؤنثِ زمین استوار بوده است، الهه ای که منشأ حیات است و تعادل را میان همه موجودات زنده برقرار می سازد. »(18) الگور پس از این فراز با لفظ دین از این رویکرد یاد می کند و معتقد است پس از ظهور ادیان مذکر فعلی، انسان به اقتضاء طبیعت اش و در پی هماهنگی با آهنگ طبیعت، به خدایی مؤنث باور داشته که در   طبیعت جلوه گر بوده است. و این درست همان چیزی است که در آواتار دیده می شود. درست به همین دلیل است که جیمز کامرون جامعه ناوی را شبیه به بومیان سرخپوست آمریکا به تصویر کشیده است. این شباهت تداعی‏گر باورهای طبیعت گرایانه و الهیات زیست محیطی است که سرخپوستان بدان ایمان داشته اند. جالب اینکه این عقاید پان‏تئیستی و شبه معنوی که به صراحت توسط الگور به عنوان یک مذهب ارائه می شود، به دلیل پوشش حفاظت از محیط زیست و دوستی با طبیعت به سرعت در سراسر دنیا از جمله ایران در حال انتشار است.

بنابر این رویکرد مدافع محیط زیستیِ آواتار نیز کاملا در جهت دین و آئینی است که این فیلم بدان فرا می خواند و همگی اینها تمهیدی است برای تثبیت اصول عقاید دین نوین جهانی که انتظار می رود به زودی مبانی خود را بر جوامع مختلف با گرایشات مذهبی گوناگون تحمیل نماید بدون آنکه در ظاهر با عقاید بومی این جوامع به مخالفت برخیزد. باید توجه داشت آنچه در       آموزه های اسلامی به عنوان مبانی حفظ محیط زیست از نظر اسلام قابل ارائه است، با اینگونه آموزه ها صرفا تشابه ظاهری دارد و تفاوت باطنی و محتوایی آنها غیرقابل انکار است. دقت داشته باشیم که تشخیص شِرک از شناسایی حرکت مورچه ای بر سنگ سیاه در دل شب تاریک دشوار تر است؛ و این مسأله اینگونه است. در مورد این مسأله به طور مشخص می توان گزارش مستقلی تنظیم نمود.

?

آموزه های کابالیستی که به تماشاگر این فیلم القاء می شوند، به باورِ همه‏در‏خدا انگاریِ حاکم بر داستان و آئین ارائه شده در فیلم خلاصه نمی  شود. درخت در فیلم آواتار جایگاه نمادین ویژه ای دارد. شبکه بیولوژیک طبیعت بواسطه درختان و ریشه آنها خود را گسترانیده است؛ اهالی ناوی نیز در تنه یک درخت غول‏آسا زندگی می کنند و از همه مهمتر معبد و مکان نیایش ناوی، جایی است که درخت روح ها  (Tree of Souls)، درخت صداها (Tree of Voices) و درخت مقدس (Secret Tree) نامیده می شود.

در این میان عبارت Tree of Souls یا درخت روح ها، تعبیر رایج برای اشاره به درختان ویژه ای است که در حکم نقاط عطف شبکه معنوی طبیعت می باشند و آمد و شد روح موجودات طبیعت به آنها بسیار زیاد است. جیمز کامرون برای نقطه تمرکز معنویت و جایی که روح طبیعت بهتر احساس می شود از نماد و تعبیری استفاده کرده است که قرن هاست در عرفان یهودی و کابالا به عنوان یک آموزه شناخته شده وجود دارد.

درخت روح ها (Tree of Souls) دقیقا تعبیری است که برای اشاره به برخی اسطوره های عرفانی یهودی مورد استفاده قرار می گیرد. این آموزه به اندازه ای در عرفان یهودی شناخته شده است که در بعضی موارد برای اشاره به اسطوره های عرفانی یهودی یا همان کابالا مورد استفاده قرار می گیرد. شهرت Tree of Souls به عنوان نمادی برای عرفان کابالا به اندازه ای است که هوارد شوارتز کتاب خود در باب اسطوره های عرفانی یهود و کابالا را با همین نام منتشر کرده است. در کتاب هوشع از تنخ  (19) آمده است که در بهشت درختی به نام درخت روح ها وجود دارد و ارواح تمام آنچه تا کنون آمده است و آنچه خواهد آمد در آن قرار دارد.

پدر عرفان کابالیسم، اسحاق لوریا(20) که شبکه عرفانی او را کابالای لوریانی می نامند، بر این باور بود که معادل درخت روح ها در بهشت، درخت های روح زمینی نیز وجود دارد. بر اساس آموزه های او درختان در طبیعت مأمن و جایگاه روح ها هستند. در شرح حال اسحاق لوریا آمده است که وی روزی شاگردان خود را برای تعلیم به میان طبیعت برد، ناگهان دید که روح های بسیاری درختان را احاطه کرده اند، او لحظاتی با روح ها سخن گفت، شاگردان که روح ها را نمی دیدند پرسیدند استاد با که سخن می گویید و اسحاق پاسخ داد اگر شما هم صدای آنها را می شنیدید می دیدید که چه روح های بسیاری در درختان حضور دارند. (21) این روایت درست همان چیزی است که در سکانس معرفی درخت روح ها به جیک در فیلم آواتار به تصویر کشیده شده است. در آواتار نیز نیتیری به جیک می گوید که درختان جایگاه روح ها هستند روح اجداد ما، و ما می توانیم صدای آنها را بشنویم.

باور به روح برای درختان از  آموزه های مسلم کابالای یهودی است. در شرح احوال خاخام ناخمان براتزلاف افسانه های زیادی در ارتباط با روح درختان آمده است از جمله آنکه او شبی را در مسافرخانه ای سپری می کرد، در نیمه های شب با ناله او ساکنان خانه از خواب پریدند و علت ناله ها را جویا شدند. خاخام براتزلاف از جا برخواست و دست به قلم برد و نوشت: هرکس درختی را قطع کند مرتکب قتل شده است. خاخام از صاحب مسافرخانه پرسید آیا این ساختمان بجای درختان قطع شده بنا شده است و او پاسخ داد آری. خاخام گفت شب در خواب روح درختان را می بینم که اشک می ریزند و موجب هراس من می شوند .(22)

 از اینگونه افسانه های مربوط به درخت در کتاب های کابالا به فراوانی یافت می شود و همانطور که گفته شد به همین دلیل است که هوارد شواتز کتاب خود درباره اساطیر عرفان یهودی را درخت روح ها نامگذاری کرده است.

 

تصویر بالا: درخت مقدس کابالا ترسیم شده در دهه اول قرن بیستم. الهه مونث که در فیلم ایوا نامیده می شود در تصویر قابل مشاهده است. دو تصویر سمت چپ نیز نمادی از خلقت و نشئه های آن است که به درخت حیات مشهور است. این نماد که خلاصه عرفان کابالا را در خود جای داده توسط استاد موسس کابالا، موشه دلیون قرن ها پیش ترسیم شده است

قدیمی ترین و اصلی ترین متن کهنی که در آن به اسطوره درخت روح ها اشاره شده است، یکی از نوشته های موشه دِلیون(23)  ( استاد مؤسس کابالا) می باشد . (24) جالب این است که موشه دلیون کسی است که برای اولین بار از درخت کابالا سخن می گوید که شامل 10 نشئه است و آن را به صورت یک نمودار ترسیم می نماید. درخت کابالا که دقیقا با تعبیر درخت حیات (Tree of Life) خوانده می شود، نمادی از فلسفه کابالا درباره جهان هستی است و شامل ده تجلی یا صفت برای مبدأ هستی می باشد که در مراحل گوناگون ظاهر می شوند.

همانطور که ملاحظه می شود درخت به همان اندازه که در دنیای آواتار حضور دارد، در دنیای کابالا نیز حضور دارد و تمام عرفان کابالا در یک نمودار درختی به نمایش در می آید. تفسیر و توضیح عناصر موجود در درخت حیات کابالا که به آموزه های این عرفان اشاره دارد و با مضامین سینمایی آواتار نیز  پیوند عمیقی دارد، نیازمند فرصت جداگانه ای است و اطاله کلام در این موضوع ما را از هدف اصلی این گفتار دور می سازد.  در اینجا و بر اساس آنچه گفته شد تنها بیان این مطلب کفایت می کند که سینمایی آواتار در واقع پیامبر بلیغ عرفان کالاباست. مضامین و آموزه های عرفان کابالا که می توان آن را از مبانی پنهان دنیای جدید دانست، بدون آنکه نامی از آن به میان بیاید از طریق بسیاری از محصولات سینمایی در حال گسترش است و این، زمینه باورهای مشترک میان همه مردم زمین یا همان دین نوین جهانی را بر اساس آنچه مبتکران این پروژه می پسندند، فراهم می کند.

 دین نوین جهانی و فرقه های نوظهور ، تکثّری که به وحدت پنهان می انجامد

از آنجا که مبانی کابالیستی و ماسونی دین نوین جهانی به سادگی و به طور مستقیم قابل القاء به ذهن پیروان ادیان مختلف سراسر جهان نیست، در حال حاضر این آموزه ها تکثیر و تنوع یافته و در قالب های گوناگون و متنوع به شکل دوره ها و فرقه های عرفانی، خودشناسی، خدای درون و همانند آن ارائه می شوند. تکثیر این آموزه ها بر اساس زیست‏بومِ فرهنگی هر منطقه شکل می گیرد. به عنوان مثل دوره های تفسیر حافظ، مولوی خوانی و حتی تفسیر قرآن هایی طراحی شده است که با اتکا به آموزه های کابالیستی بدون آنکه نامی از آن به میان آورند، به توضیح و تفسیر متون ادبی و دینی بومی ایران، می پردازند. جریان رسانه ای پروژه دین نوین جهانی در کنار انجمن ها و فرقه های عرفانی با ظاهر و ادبیات بومی، به تدریج سبب تحویل و قلب مفاهیم اصیل دینیِ جریان‏های رقیب شده و پیروان این ادیان را از درون با آموزه های زینت داده شده الهیات طبیعی مأنوس می سازد.

در حال حاضر مدعیان امام زمان بودن، جلسات مولوی خوانی، مدعیان ارتباط با ارواح، فرقه قانونیان، انرژی درمانی، عرفان حلقه، انجمن اکنکار، دوره عملی عرفان سرخپوستی، آموزش ایلیایی، فالون دافا، کلاسهای بودا شناسی تکمیلی در ماکو، فرادرمانی و بسیاری جریان ها و دوره های مشابه در تهران و سایر شهرستان های مهم کشور به طور گسترده فعالیت می کند. فهرستی از نام و آموزه های رهبران و مدیریت کنندگان بخش شناسایی شده این فرق ها در دسترس است که مطالعه آن یک نتیجه جالب توجه را به دنبال دارد.

در تمامی این فرقه ها به رغم تکثر و تنوع ظاهری اصول عقاید ثابتی ارائه می شود. تعادل و هارمونی با هستی (تعادل در الهیات طبیعی)، حضور روح مقدس یا برتر در کالبد شخص اول فرقه (آواتاریسم)، حضور روح گذشتگان مقدس در کالبد رهبر و یا اعضای فرقه (بازتولید یا همان تناسخ) و سلامت جسم، چهار آموزه ثابتی است که در همه این جریان ها و دوره ها یافت می شود. جالب اینکه حتی مدعیان امام زمان بودن نیز با فلسفه بافی های پیچیده سعی  می کنند به هواداران خود نشان دهند که روح امام زمان در بدن آنها حلول کرده است.

در جلسات تفسیر قرآن برخی از این فرقه ها، تأویل موسیقایی قرآن که همان تعادل و هارمونی با روح مقدس طبیعت است به عنوان معنای باطنی و حقیقی قرآن ارائه می شود. در گزارشات منتشر شده مربوط به برخی از این فرقه ها آمده است که سران گروه، خود آموزش های لازم را در سایر کشورها بویژه کانادا و امریکا گذرانده اند. حتی در صورتی که از ارتباطات مبهم و برون مرزی رهبران این فرقه ها چشم پوشی کنیم، مضمون مشترک و پنهانی آنها نشان از منشأ مشترکی برای قاطبه این جریان دارد، منشئی که به طور حتم با پروژه دین نوین جهانی در ارتباط است. شعور کیهانی که در فرقه حلقه عرفان معرفی می شود، روش درمانگری اغنایی‏-روانیِ متصدیان این فرقه و آموزه های آنها درباره خدای درون و مراقبه باطنی تماما مضامینی است که در مجموعه کتاب زوهار، مرجع شماره یک کابالا، یافت می شود.

تنها تفاوت آنچه هم اکنون در جلسات و ترم های فرقه حلقه عرفان در تهران و کرج و اصفهان و برخی شهرهای دیگر آزادانه به مردم آموزش داده می شود، با آنچه که در کتاب زوهار آمده است در این است که آن به زبان عبری است و این به زبان فارسی، نام آن کابالاست و نام این حلقه عرفان. آیا می توان تشابه عمیق و جامع آموزه های حلقه عرفان با کابالا را تصادفی دانست؟ بی‌شک پاسخ مثبت به این پرسش نمی تواند معقول و منطقی جلوه کند. تکثر فرقه ای با قالب و صورت بومی سبب می‌شود، مضامین و آموزه های دین نوین جهانی با کمترین هزینه در سراسر دنیا منتشر شود.

ضرورت طراحی راهبرد رسانه‌ای تقابل با پروژه دین نوین جهانی

هرچند آنچه گفته شد تنها اشاره ای کوتاه به پروژه ای است که در حال انجام است، اما همین مختصر برای باور به این خطر کافی است که تهاجم فرهنگی سالهای آینده از جنس میراث کابالاست. میراثی که بر خلاف تهاجم فرهنگی ابتذال، به معنویت فرا      می خواند و مقابله با آن دشواری های غیر قابل توصیفی دارد. بی شک خداوند حافظ دین خود خواهد بود و در نهایت این اسلام است که می ماند. آنچه در اینجا مدنظر است این است که با هوشمندی در درجه اول از دامن زدن به این جریان بپرهیزیم و سپس به اقدامات فعالانه متقابل بیاندیشیم.

تحقق این مهم نیازمند آن است گزینش تولید و نظارت محصولات رسانه ای که حامل اصلی این آموزه های متخاصم می باشند، نه صرفا بر پایه ملاک های شناخت شده ظاهری بلکه با اتکا به جریان شناسی این پروژه ها صورت پذیرد. در درجه بعد جریان فرهنگی عام با آگاهی بخشی در این حوزه می تواند از توابع منفی این پروژه تا حد زیادی بکاهد.. در صورت اهمال و بی توجهی به تدوین طرح مدیریت تقابلی پروژه دین نوین جهانی عواقب فرهنگی و فکری خطیری در انتظار جامعه ایران خواهد بود. استفاده از محصولات تصویری خارجی، ترجمه کتاب ها، مقالات روزنامه ای، شخصیت های کودکانه و کارتونی جدید، اسباب بازی ها، وسایل ارتباط جمعی، پوشاک و حتی برخی مواد غذایی از جمله مواردی است که پرداختن بی تأمل به آن می تواند سبب گسترش زودهنگام اهداف کسانی باشد که در پی استقرار دین نوین جهانی هستند.

پروژه رسانه ای دین نوین جهانی در سه مرحله تنظیم شده است:

آشوب باورها، تثبیت مفاهیم اولیه، معرفی نظامِ نوین ارزشی

این سه پلکان، الگویی کلاسیک و شناخته شده برای هر تحول بنیادین در ساختار باورهای جامعه هدف می‏باشد.

آشوب باورها:

در مرحله آشوب، انبوهی از باورهای متکثر و متنوع و الگوهای معرفتی گوناگون به سوی مخاطبان نشانه گرفته می شود. این اقدام سبب می شود پس از مدتی مخاطبان دچار سردرگمی در باورها شوند. هجمه آموزه ها و باورهای گوناگون سبب می شود که جامعه هدف نتواند آموزه های بومی و قابل قبول خویش را از غیر آن تشخیص دهد و یا در تفسیر آموزه های بومی به اندازه های با تنوع و تکثر مواجه می شوند که ارتباط متعصابه خود را با آنها از دست می دهد. آشوب باورها همواره در الگوی جنگ نرم مرحله پیشین و ضروری برای استقرار باورهای نوین است.

خدا‏شناسی (توحید)، فرجام‏شناسی (معاد و تقدیرفردی و تاریخی)، مرجع‏شناسی (نبوت و امامت)، جهان‏شناسی (مراتب فیزیکی و متافیزیکی خلقت)، مبدأ‏شناسی (چگونگی حضور انسان بر روی زمین و راز تولد نفس انسانی در ضمن یک فرایند طبیعی) و انسان‏شناسی (رابطه نفس و بدن، قوای انسانی، رابطه انسان و مبدأ آفرینش او) از جمله مفاهیم بنیادینِ دینی است که سینمای آمریکا در دو دهه گذشته به طور عام و در ده سال گذشته به صورت خاص و متمرکز به پیاده سازی نظریه آشوب درباره آنها پرداخته است.      

تمامی فیلم ها و سریال های متعلق به کانون های فیلم سازی امریکا که به مضامین جادوئی، ادیان و اسطوره‏های سحرآمیز باستان، پیشگوهای دنیای نو و باستان، انجمن های رازآمیزگرا، زندگی پس از مرگ، قدرت‏های فراطبیعی انسان های خاص، حیات معنوی و فرقه های نو می پردازد، هر یک در واقع محقَق ساختن بخشی از مرحله آشوب باورها را عهده دار هستند. کارکرد آشوب ساز این گونه تولیدات با توجه به فقدان تبیین کافی از آموز های اصیل بومی در سالهای گذشته، دوچندان می شوند. 

تثبیت مفاهیم بنیادین نوین:

این مرحله زمانی است که آشوب باورها به طور نسبی حاکم شده باشد. زمانی که شما خودتان عامل آشوب بوجود آمده باشید، این امکان را دارید که چند نقطه اتکا را به عنوان مفاهیم اولیه نظام ارزشی آینده، مورد تأکید قرار دهید. زمانی که مفاهیم اصیل دینی با خرافه و تخیل و موهومات منتشر شده توسط فیلمها به هم آمیخته شد و آشوب حاکم گشت، زمان آن می رسد که توجه مخاطب به چند مفهوم اولیه و بنیادین جلب شود و آنها را نسبت به سایر مفاهیم موجود قابل قبول تر بداند. این مفاهیم در واقع شالوده نظام ارزشی یا آئین جدیدی است که قرار است در مرحله بعد ارائه شود. حلول روح هستی در کالبد جسمانی، بازتولد روح یا تناسخ، تعادل با موسیقای هستی و ایمان به قدرت درون و مراقبه باطنی، از جمله مفاهیم اولیه دین نوین جهانی است که باید در مرحله دوم به تثبیت برسد. در این مرحله که از نظر زمانی می توان با مرحله آشوب همراه باشد، این مفاهیم در ذهن مخاطبان به عنوان آموزه هایی قابل پذیرش و نزدیکتر به واقع تثبیت می گردد تا در مرحله سوم آئین نوین بر پایه آنها بنا شود.


مفاهیم بنیادین اولیه برای دین نوین جهانی با ظرافت قابل توجهی در تاروپود درام های تولید شد در کانون های فیلم سازی مذکور، گنجانده شده اند. به عنوان مثال تولیداتی نظیر Tru Calling (series),  Push (2009), Painkiller Jane (2007), Dead Zone (series) این مأموریت را بر عهده دارند که پیش شرط های روانی لازم را برای ایمان به رهبران معنوی جدیدی همچون Alberto Villoldo که شاگردان او در دو سال گذشته در ایران نیز فعال شده اند، در ذهن مخاطبان مهیا سازند. این رهبران پیشگو و غیبگو مبلغان آموزه های دین نوین جهانی خواهند بود.

ارائه نظام ارزشی جدید:

مرحله سوم ارائه نظام ارزشی جدید و ساختار نوین به عنوان یک مجموعه واحد و منسجم است که به طور رسمی و فراگیر جایگزین نظام ارزشی پیشین می شود. در این مرحله بر اساس یک تئوری پساساختارگرایانه، لزوما نیازی نیست ساختار پیشین شکسته شود و ساختار ارزشی نوین جایگزین آن گردد، بلکه در صورتی که بتوان نظام ارزشی جدید و محتوای مورد نظر را در همان ساختار قدیم گنجاند، سناریوی موفق تری به انجام رسیده است. 

 آنچه که به مرحله ارائه ساختار نوین مربوط می شود، فیلم هایی هستند که به مخاطب القاء می کند آئینی که در اختیار اوست نمی تواند پاسخگوی نیازها و زُداینده مشکلات باشد، بلکه باید آئینی جدید را جستجو نمود که از بنیان متفاوت است. فیلمهایی چون Avatar (2009)، The Book of Eli (2010) و 2012 (2009) به این مرحله از پروژه دین نوین جهانی تعلق دارند و زمینه پذیرش یک ساختار معرفتی تازه را در اذهان مخاطبان فراهم می سازند.

 بی شک حق بر باطل پیروز است، آنچه می ماند سربلندی یا سرافکندگی ماست... 

منبع:رجانیوز


آواتار و دین نوین جهانی Universal Religion International

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/4/13:: 1:35 عصر
"آواتار"؛ پیامبری که به "دین نوین جهانی" فرا می‌خواند

 محمود کاویانی

پروژه دین نوین جهانی چیست؟

دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزه های پساساختارگرانه‏ی متفکران و استراتژیست های پست مدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی (2)  و سازمان ادیان متحد (3) در حال رشد است، بسیار نو پا بوده و در واقع به بازار داغ فرهنگی سال های آینده تعلق دارد. پیش بینی می شود با تمهیدهای رسانه ای تدارک شده در سال های آتی جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به سرعت گسترش یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر شود. 

تئوری دین نوین جهانی از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است که تشخیص آن و اتخاذ تدبیر مناسب در برابر آن را مشکل می‏سازد. پروژه دین نوین جهانی برخلاف آنچه که شاید از عنوان آن به ذهن متبادر شود به دنبال از میان بردن تمام ادیان و معرفی یک دین جدید و واحد جهانی نیست. با این حال مکانیسم پروژه دین نوین جهانی به نحوی است که سبب می شود اصول عقاید و آموزه های متافیزیکی مشترکی مورد پذیرش پیروان تمام ادیان قرار گیرد و پیروان تمامی ادیان و حتی افراد لائیک و غیر دینی همگی زندگی خود را بر اساس این آموزه ها  تنظیم نمایند. به این ترتیب در عین حال که در ظاهر هیچ یک از ادیان مورد تعرض قرار نگرفته است، آموزه های عقیدتی مشترکی در مناطق مختلفِ فرهنگی و مذهبیِ زمین حاکم خواهد شد. تحقق این هدف، از پیش نیازهای غیر قابل چشم پوشیِ آن چیزی است که نظم نوین جهانی(4)  نامیده می شود.

دین نوین جهانی را بهتر است الهیات طبیعی بنامیم. رصد فعالیت هایی که تا کنون در چارچوب پروژه دین نوین جهانی انجام شده است، برخی از باورهای اعتقادی این آئین را برای ما آشکار می سازد. اگر شما کسی باشید که در زمان استقرار دین نوین جهانی زندگی می کنید، صرف نظر از اینکه اِسماً مسلمان باشید یا مسیحی یا سیک و یا بودیست، به چند گزاره باور عمیق خواهید داشت:

- جهان یک مجموعه واحد وهماهنگ است و من جزئی از این مجموعه هستم.

یک روح مقدس در همه اجزا جهان جریان دارد.

- اجزای جهان اعم از درختان، دریاها و خشکی ها، حیوانات و عناصر گوناگون روح مقدس جهان را در خود دارند و تعادل خود را از آن روح کسب می کنند. به دیگر عبارت روح مقدس ساری در اجزا جهان، تعادل و هماهنگی جهان را تضمین می کند.

- روح مقدس جهان در وجود تک تک انسان ها نیز حضور دارد.

- روح مقدس جهان وجود متشخص ندارد. او شعور مطلقی است که در جهان جاری است. او نمی شنود و متأثر نمی شود. نقش او ایجاد تعادل است. چه درخواستی باشد و چه نباشد تعادل انجام می شود. عشق و نفرت که از مظاهر تأثر است در او راه ندارد. آنچه مهم است تعادل است.

- روح مقدس آهنگ هستی را می نوازد و حرکت اجزا جهان اعم از همه جانداران، رقص و توازنی متناسب با آهنگ نواخته شده از سوی اوست.

- راز سعادت انسان هماهنگ شدن با ملودی طبیعت ذی شعور است. شناخت طبیعت و همراه شدن با آن کلید خوشبختی است. انسان در صورت هماهنگی با طبیعت و نظم موسیقائی جهان پس از مرگ نزد روح مقدس باز می گردد، چرا که جان او ودیعه ای از جانب اوست. جانِ رفته، در چرخه تکرار شونده هستی در کالبدی جدید به جهان و طبیعت باز می گردد. این چرخه همواره ادامه دارد. حیات در پس حیات است و جاودانگی حق مسلم همه است. 

 - روح مقدس تعادل را تضمین می کند. گاهی برای تعادل لازم است روح مقدس متشخص شود و در کالبدی طبیعی حلول کند تا با آموزش دیگر انسان ها ضامن بقاء تعادل در جهان باشد.

- هر انسانی روح مقدس را تنها باید در وجود خود جستجو کند. بیرون از او راهی به سوی شنیدن ملودی جهان نیست. روح مقدس حلول یافته در انسان های خاص نیز جز آنکه انسان های دیگر را متوجه درون خود کند وظیفه ای ندارد. همه از درون موسیقی جهان را می شنوند و باید با آن به رقص در آیند تا بازگشتشان به جهان و طبیعت تضمین شود. این چرخه بخشی از تعادل است.

- هماهنگی و تعادل با طبیعت سلامت کالبد را به همراه دارد. نوید به فرادرمانی، انرژی درمانی، خوددرمانی و سلامت جسم و کالبد نیز از آموزه‏های این دین نوین جهانی است.

همانطور که ملاحظه می شود این آموزه ها بر پایه مفاهیم بنیادینِ روح مقدس، تعادل، تناسخ، دریافت درونی موسیقی هستی، ستایش و هماهنگی با طبیعت و در نهایت مفهوم تجسد ( حلول روح مقدس در کالبد طبیعی) استوار گشته است.  توضیح بیشتر مضامین و آموزه‏های دین نوین جهانی و ارتباط آنها با میراث قبّاله، شَمَنیسم بومیان امریکا، هندوئیسم و بودیسم نیازمند مجال جداگانه ای است. آنچه اکنون در اینجا مهم و مد نظر است، ابتنای این دین نوین بر پایه هماهنگی با طبیعت، پذیرش تناسخ، باور به تعادل موسیقایی هستی در قالب چرخه های حیات و درنهایت پذیرش تجسد و به عبارت دیگر آواتاریسم می باشد.


پروژه دین نوین جهانی در خدمت منافع چه کسانی است؟

سازمان ادیان متحد به ابتکار بنیانگذاران امریکائی اش راه اندازی شد و شدیدا مورد حمایت دولت ایالات متحده و همچنین سازمان ملل متحد می باشد. کتاب ها، فیلم های سینمایی، برنامه های تلویزیونی و وبگاه هایی که  این ایده را دنبال می کنند به نحو متمرکزی از ایالات متحده کنترل می شوند.

شورای روابط خارجی، مهمترین و تأثیرگذار ترین مؤسسه مطالعاتی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورها و  مناطق مختلف است. این مؤسسه که به شدت مورد اعتماد کاخ سفید و کنگره می باشد، پروژه های تحقیقاتی متعددی را در خصوص مسأله ادیان در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان، به انجام رسانده است. بسیاری از اعضای برجسته وزارت خارجه، وزارت دفاع و بسیاری از نمایندگان کنگره در کنار پژوهشگرانی با نژادهای مختلف از کشورهای ویژه عضو  این شورا هستند. رضا اصلان(5)  و ولی نصر(6) دو پژوهشگر ایرانی عضو این شورا هستند.

رضا اصلان که در چند رشته مرتبط با دین شناسی و مطالعات ادیان دارای مدرک دکتراست از جمله نظریه پردازان درجه اول دین نوین جهانی به شمار می آید. انجام پژوهش های مربوط به دین نوین جهانی در مهمترین و راهبردی ترین مرکز مطالعات امریکا، نشان می دهد این پروژه برای دولتمردان و سیاستمردان پنهان و آشکار ایالات متحده از اهمیت عملیاتی خاصی برخوردار است و با جدیت آن را دنبال می کنند. فیلم های درجه اول سینمای هالیوود نیز از سال 2000 به این سو، به طور سامان یافته و گسترده ای تمهید رسانه ای جهت باور به مؤلفه های دین نوین جهانی را فراهم نموده است. در ادامه این گفتار به نحو تفصیلی تری به  بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی پرداخته خواهد شد. 

دین نوین جهانی مقدمه لازم برای سیاست های نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه

می توان گفت مهمترین مانع در تحقق طرح های نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، مسأله دین و باورهای مذهبی است. تلاشهای چند صدساله کانون های آنگلوساکسون از زمان استعمار کهن انگلیس تا کنون، اکنون در پروژه دین نوین جهانی به زعم این کانون ها در آستانه ثمر دهی قرار دارد. کانون های اسلامی خاورمیانه به دلیل ارائه ساختارهای اجتماعی برای پیروان اسلام، که تبلور کامل آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خود را نشان می دهد، مانع اصلی تحقق طرح های کلان اقتصادی و سیاسی در قالب برنامه های نظم نوین جهانی است. پروژه دین نوین جهانی که قلب ماهیت کانون های اسلامی خاورمیانه در عین حفظ ظاهر و پوشش آنها را هدف خود قرار داده است می تواند این مانع بزرگ در راه تحقق اهداف کانون های سرمایه دار آنگلوساکسون را از میان بردارد.

سینمای امریکا چه نقشی در اجرای پروژه دین نوین جهانی دارد؟

مفاهیم تعادل طبیعی، مراقبه و هماهنگی، کشف خدای درون، تناسخ، آواتاریسم (تجسد روح مقدس) و بسیاری از دیگر مفاهیم مرتبط با آموزه های دین نوین جهانی در طول دهه اخیر به شکل سامان یافته و وسیعی در فیلم های هالیوودی مورد پرداخت و تأکید قرار گرفته است. جدیدترین تولید هالیوودی که در راستای بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی ساخته شده است، سینمایی (Avatar 2009) تازه ترین شاخص رسانه ای این پروژه است که باید نقطه عطفی در این خصوص به شمار آید. به طور کلی هالیوود از سال 2000 به این سو در دو فاز متعاقب، این پروژه را دنبال می کند. فاز نخست که باید آن را از سال 2000 تا 2010 دانست دوره تثبیت مفاهیم بنیادین مورد نیاز در پروژه دین نوین جهانی است.

همانطور که مستند و مستدل خواهد شد، مفاهیمی چون تعادل طبیعی(7) ، تناسخ (8) و تجسد(9)  با به کارگیری مدل پلکانی مدیریت پیام، اکنون به مفاهیمی آشنا و مأنوس برای طیف وسیع مخاطبان جهانی هالیوود تبدیل شده اند. اکنون و پس از تثبیت این مفاهیم در جان و ذهن مخاطبان، زمان استفاده عملیاتی از این مفاهیم و معرفی نظام فکری-معنوی است که بر پایه این مفاهیم بنیان نهاده شده است. در بخش دیگری مستندات مربوط به این دو دوره در سینمای امریکا ارائه خواهد شد؛ در اینجا به طور اجمال به این نکته می توان اشاره کرد که فیلم سینمایی Avatar (2009) و (2010) The Book of Eli نخستین نشانه های این فصل جدید به شمار می آیند. فیلم کتاب اِلی نیازمند تحلیل مستقلی است که به زودی انجام خواهد شد. جالب اینکه کمتر از یک ماه دیگر فیلم جدید شیمالایان کارگردان امریکاییِ هندی تبار که مشخصا روی بحث های معنویت نوین تمرکز دارد با نام   the last Airbender که به مسأله آواتاریسم می پردازد، اکران خواهد شد. انیمیشن آخرین الهه هوا به صورت یک مجموعه تلویزیونی در سال گذشته وارد بازار شد.

 آواتار  به  چه فرا می خواند؟ 

در اینجا به منظور ملموس شدن آنچه تا کنون گفته شد، نگاهی گذرا به فیلم سینمایی آواتار خواهیم داشت و تا حدی که مجال  این گفتار است، نقش رسانه ای این فیلم را در پیشبرد پروژه جاری دین نوین جهانی، بررسی خواهیم کرد.

خلاصه داستان: داستان در سال 2154 شکل می گیرد. انسان ها در یکی از قمرهای سیاره پولیفِموس، ذخائر عظیم زیر زمینی از عنصری نایاب و بسیار گرانبها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کرده اند. انسان ها این قمر بسیار بزرگ را پاندورا (Pandora) می‏نامند. این قمر با موجوداتی آبی رنگ و بلند قد شبیه به انسان پر شده است.

این موجودات هوشمند خود را ناوی (Na’vi) می نامند. آنها در هماهنگی با طبیعت حیات خود را پیش می برند و یک الهه مؤنث به نام ایوا (Eywa) را پرستش می کنند. ساکنان بومی پاندورا مانع بزرگی در دسترسی به تمام منابع آنوپتانیوم هستند. گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ دکتر  گریس آگوستین (Grace Augustine) پروژه آواتار را تحقق بخشیده اند تا بوسیله آن به درون دنیای بومی ها راه یابند.

آواتار بدنی شبیه به بدن بومی ها و تولید شده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است که می تواند بوسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود. کلنل فرمانده نظامی منطقه است و تنها به نابودی ساکنان پاندورا به عنوان راه حل فکر می کند. جیک یک تفنگدار نیروی دریایی است  که پاهای خود را از دست داده است. او به عنوان  کنترل کننده یکی از آواتارها انتخاب می شود. جیک بر خلاف سایر آواتارها موفق می شود اعتماد بومی ها را جلب کند. نیتیری (Neytiri) که دختر رهبر ناوی است، شاهد توجه درخت مقدس (Tree of Life) ناوی به جیک است. رهبر معنوی قبیله این حادثه را نشانه‏ای از مقدس بودن جیک می‏داند. نیتیری مأمور می شود آداب و عقاید ناوی را به جیک آموزش دهد. اهالی ناوی در تنه یک درخت غول‏پیکر زندگی می کنند.

جیک به کمک دکتر آگوستین در می یابد ناوی ها ارتباط وثیقی با روح طبیعت دارند. از نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار می کند. جان هر جاندار ودیعه ای از سوی ایوا است و روزی باید به سوی او باز گردد. ناوی ها به طبیعت آسیب  نمی زنند، طبیعت نیز از آنها حمایت می کند. آنها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets) احساس می کنند و با آن مرتبط می شوند. جیک شیفته فرهنگ و عقاید ناوی ها می شود. او دیگر با کلنل همراه نیست و به کمک دکتر آگوستین که او نیز به فرهنگ بومی ها توجه خاص دارد، تصمیم می گیرد به آنها در برابر نیروهای نظامی کلنل یاری رساند. اما بومی ها دیگر به او اعتماد ندارند و او را عامل رنج بزرگ (Great Sorrows) می دانند.

اما جیک موفق می شود با به زانو در آوردن پرنده غول‏پیکر و مقدسی به نام تروک (Toruk Maktao) اعتماد بومیان را جلب کند. در جنگی سخت جیک موفق می شود کلنل و نیروهایش را از بین ببرد و دنیای جدید را خلق نماید. اکنون جیک دیگر نمی خواهد به دنیای انسان ها بازگردد. در مراسم آئینی خاصی پای درخت مقدس، روح جیک از بدن انسانی او خارج می شود و نزد ایوا می رود و سپس همان روح از جانب ایوا در بدن آواتاری جیک حلول می کند.

 بی شک مضامین این فیلم را باید در کنار جریان های فکری پست مدرن در دهه های اخیر و همچنین فعالیت های سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام شده در دو دهه اخیر از سوی کانون های آنگلوساکسون ارزیابی کرد. آواتار با تأکید بر آموزه های الهیات طبیعی(10)  مولفه های اصلی باور به دین طبیعی را در قالبی تأثیر گذار و قابل پذیرش به مخاطبان خود عرضه می کند.

این ارائه به نحوی است که نسبت این آموزه های با بسیاری از پدیده های تمدن جدید نیز مشخص می شود و مخاطبان به سمت و سویی سوق داده می شوند که با آنچه آواتار به آنها معرفی می نماید، زندگی روزمره خود را در همه شؤون تغییر دهند و باورها، رفتارها و مناسبت های جدیدی را بپذیرند. دقت به این نکته بسیار حائز اهمیت است که آواتار تنها نیست. ما با یک پروژه گسترده رسانه ای برای تثبیت دین نوین جهانی مواجهیم، نه فقط یک فیلم. آواتار به دلیل جامعیت و عمق مفهومی و همچنین قرار گرفتن در نقطه عطف زمانی این پروژه رسانه ای، طبیعتا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و می تواند به ما نشان دهد در آینده باید منتظر چه خُرده پروژه ها و جریان‏هایی باشیم.

جیمز کامرون در میان کارگردان های امریکایی باید یک شاخص به شمار آید. او سالهاست که در حوزه ادیان مطالعات و سفرهای گسترده ای را انجام می دهد. او در یکی ازمصاحبه ها گفته بود از ده سال پیش کار روی فیلم نامه آواتار را آغاز کرده است. جیمز کامرون در سال 2006 نیز مستند جنجالی درباره جسد گمشده مسیح(11)  تولید کرد که واکنش های تندی را از سوی واتیکان  برانگیخت. در این مستند استخوان های کشف شده در یک گور جمعی در اورشلیم را به مسیح، پسر مسیح و خانواده او نسبت می دادند. این مستند در کنار فیلمهایی چون کد داوینچی که در همان سالها تولید شد،  اصول عقاید مسیحیت را به صورت جدی خدشه دار می ساخت. جالب اینکه در مستند مذکور به این نکته  اشاره می شد که آنچه گفته می شود ایمان مسیحی را نابود نمی کند بلکه شکل و چگونگی آن را تغییر می دهد. فعالیت های اینچنینی جمیز کامرون نشان می دهد او از سالها پیش در طرحی که مبانی ادیان بزرگ وحیانی را به چالش می کشد و آنها را نزد پیروانشان بی اعتبار می سازد، مشارکت داشته است.

آواتار سرشار از نشانه ها و نمادهایی است که مخاطب را به سوی هدف نهایی فیلم هدایت می کنند. غالب این نمادها و نشانه ها برای مخاطبان غربی که با فرهنگ یهودی- مسیحی آنگلوساکسونها آشنایی بیشتری دارند، کاملا معنا دار است و درک می شود.

آواتار فیلمی برای نوزایی برای بازتولد و برای شکل گیری دنیای نوین یا همان نظم نوین جهانی است. آواتار ترسیم آموزه های معنوی و دینی در جهان آینده ای است که بر اساس قواعد نظم نوین جهانی شکل خواهد گرفت. جیک، از یک خواب طولانی در سفینه مادر بیدار می شود و به پاندورا می رود تا آغاز گر دنیای جدید باشد. رؤسای او زمانی که جیک را می پذیرد در پروژه موسوم به آواتار مشارکت کند این جمله را به زبان می آورند:

It"d be a fresh start, on a new world…

این یک شروع تازه در دنیایی جدید است...


باطن قبله

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/4/5:: 11:20 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

عجب تمثیلی است اینکه علی مولود کعبه است...

یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن. شهید آوینی

 


تمکین دو قوه در برابر موسسه ای غیر انتفاعی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/3/31:: 8:1 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

شبکه ایران: مصوبه عجیب امروز مجلس شورای اسلامی برای تایید آنچه وقف اموال دانشگاه آزاد خوانده می‌شود، همزمان با آنکه باعث بهت و شگفتی محافل دانشگاهی و نهادهای قانونی کشور نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شده، توجه ناظران را به پشت پرده این رویداد و قدرتی که آرای نمایندگان را در این مسیر انداخته، معطوف کرده است.

این مساله به همراه بدعت جدید یکی از شعب دادسرای عمومی تهران مبنی بر توقف اجرای اساسنامه قانونی و جدید دانشگاه آزاد که دیروز صورت گرفت، بر شدت این ابهامات افزوده است؛ مسائلی که گویا مشخص و شفاف شدن آن‌ها از سوی مسئولان دانشگاه آزاد به صلاح دانسته نمی‌شود.

تلاش و همت مضاعف در بخشی از دستگاه های کشور - از زیر مجموعه های قوه قضاییه تا مجلس شورای اسلامی - برای حمایت از رئیس دانشگاه آزاد و مدیریت مادام‌العمر وی موضوعی است که سنگینی سوالات پیشین افکار عمومی را دو چندان کرده و در عین حال انتظار و در خواست مردم برای رفع شبهات و پاسخگویی به این مسائل تاکنون بی‌پاسخ مانده است.

همین مساله سبب شده تا برخی گمانه‌زنی‌ها درباره اقدامات فراقانونی یک باند قدرت و ثروت تحت پوشش یک دانشگاه بزرگ، بیشتر از قبل به گوش برسد و رنگ واقعیت به خود بگیرد.

به گفته کارشناسان مسائل سیاسی، اهمیت این مساله از آنجا بیشتر مشخص می‌شود که چندی پیش و طی بازرسی ماموران دادستانی تهران از دفتر هیات موسس دانشگاه آزاد، تعداد زیادی اسناد محرمانه به ویژه در بخش نفت کشف شده؛ اسنادی که گفته می‌شود در ارتباط با مسئولیت قبلی مهدی هاشمی رفسنجانی در وزارت نفت و قراردهای نفتی با شرکت‌های خارجی نظیر استات اویل است.

کشف این اسناد محرمانه در ساختمان مرکزی دانشگاه آزاد که خود را یک موسسه خصوصی و غیرانتفاعی می‌داند و به همین دلیل موضوع وقف اموال ده ها هزار میلیاردی اش را مطرح می‌کند، بار دیگر این موضوع را در میان مردم مطرح کرد که چرا در ساختمان مرکزی یک موسسه که تحت نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت می‌کند و وظیفه اصلی آن ارائه خدمات آموزشی به دانشجویان است، مدارک امنیتی و محرمانه و بی ارتباط با دانشگاه مخفی شده است؟

فعالان سیاسی معتقدند، این باند قدرت و ثروت که بدون نگرانی از برخورد قانونی در عرصه های مختلف امنیتی و سیاسی ورود می کند، همان نیرویی است که قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی را هم به تمکین واداشته است.

این موضوع در واقع حکایت از نیرویی عظیم و پرنفوذ در پشت پرده ای مبهم دانشگاه آزاد دارد که به نظر می رسد روشن شدن آن، پاسخی به انبوه سوالات افکار عمومی متعجب خواهد بود.

 شاید در اشاره به همین نیروی پرنفوذ بود که رئیس جمهور گفته است "چندبار تا نزدیک قله دانشگاه آزاد رفتیم اما گفتند که برگردیم".
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=53395


دانلود رایگان سریال Arrivals با زیر نویس فارسی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/3/30:: 7:52 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

- شیطان پرستان جدید کیانند؟ چه نقشی در مدیریت امروز جهان دارند؟

- فراماسون ها کیستند؟ چه نقشی در اداره امروز جهان دارند؟

- ارتباط با جن ها و استفاده ای که جن ها از آدمیان می کنند و استفاده ای که آدمیان از جن ها می کنند.

- دجال یک چشم کیست؟ آیا علائم حضور دجال را در اطراف خود دیده اید؟

برای جواب این سؤال و سؤالات بسیار دیگر سریال پنجاه و چند قسمتی آرایوال را به صورت رایگان با زیر نویس فارسی از سایت زیر دانلود کنید. توصیه اکید می کنم حتما ببینید:

http://arrivals.mouood.org/

 


جناب آقای رئیس جمهور!

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/3/27:: 7:55 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

انتقاد تند و دلسوزانه بسیج امام صادق(ع) به سخنان اخیر احمدی‌نژاد

بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) ضمن درخواست از احمدی‌نژاد برای حضور در این دانشگاه به منظور استماع راهکارهای دانشجویان درباره مسئله حجاب، تأکید کرده است: رویه کنونی دولت صحنه را برای جولان مهاجمان به حجاب فراهم آورده است.

به گزارش رجانیوز، متن نامه سرگشاده بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(علیه السلام) خطاب به احمدی‌نژاد درباره مسأله حجاب و عفاف به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم
"کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله " (آل عمران 110)

خدمت رئیس جمهور محترم؛
سلام علیکم

هرچند نگارندگان این نامه و خیل دانشجویان و نیروهای انقلابی کشور که حامی اصولی دولت شما بوده و هستند، به نظرات خاص و متفاوت شما در حوزه مسائل فرهنگی واقف بوده‌اند و از همان لحظه‌ای که در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دور اولتان اظهار داشتید که "پوشش مردم ما اساسا مسأله کشور ما نیست "، به نگاه روشنفکرمآبانه شما در باب مشکلات فرهنگی پی بردند، اما با صحبت‌های اخیر شما در گفت‌وگوی زنده شبکه اول سیما، خطر جدی نسبت به این نوع نگاه احساس شد، نگاهی که زمینه ساز تداوم و بلکه گسترش ناهنجاری‌های اخلاقی در جامعه است.

آقای احمدی‌ن‍‍ژاد؛ آن چه ما را به نگارش این دردنامه وا داشته است، خطری است که از گسترش منکری بزرگ در جامعه احساس می‌کنیم؛ منکری که چندی است خروش مردم را در پی داشته است و آنچه بر اندوه ما می‌افزاید سخنانی است نا امید کننده که جز یأس دلسوزان انقلاب نتیجه‌ای نخواهد داشت.

طی یکی دو ماه اخیر جبهه نیروهای انقلاب از مقام معظم رهبری گرفته تا مراجع تقلید انقلابی، ائمه جمعه، نمایندگان مجلس و توده‌های متدین مردم و خانواده‌های شهدا دور جدیدی از مطالبه و روشنگری حول محور مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی را آغاز نمودند. اما متأسفانه سخنان شما در رسانه ملی آب پاکی بر همه این مطالبات ریخت و آنها را نوعی "جنجال آفرینی " و سر و صدای بیهوده خواند.
آقای رئیس جمهور! برای ما همواره جای سؤال بوده است که چرا پدیده مفاسد اخلاقی و اجتماعی در نگاه و کلام شما بی اهمیت، کم رنگ و مسأله‌ای دست چندم است.
ترس ما این است، عده‌ای آهنگ کلام شما در این حوزه را هم راستا با آهنگ ادبیات جبهه نفاق دوم خرداد و بدنه لیبرال کشور بدانند.

چرا وقتی به شهادت هر رهگذر منصفی، در فضای خیابان‌ها و اماکن عمومی جامعه آزادی لجام گسیخته برای ارتباط دختر و پسر وجود دارد و نیروهای انتظامی و بسیجی تقریبا هرگونه تحرک انتظامی در این حوزه را تعطیل کرده‌اند و انبوه صحنه‌های بدحجابی و منکرات دیگر جلوی چشمان هرروزه ما در حال خودنمایی است، شما به گونه‌ای صحبت می‌کنید که عکس این فضا در ذهن مخاطبین تداعی می‌شود. گویی دختران و پسران، امروزه در خیابان‌های تهران با مشکل افرادی مواجه هستند که از نسبت آنان پرس و جو می‌کنند یا مدام به آنان امر و نهی می‌کنند.

"گشت نسبت " -که مجری برنامه مذکور رندانه و غیرمنصفانه بدون اینکه اصل دروغ بودن خبر را ملاحظه نماید - آیا واقعا چیزی است که در دستور کار نیروی انتظامی است که شما اینگونه با تجاهل آن را مورد محکومیت شدید قرار داده و دخالت دولت را در آن مطلقا رد می‌کنید؟ همان‌گونه که جنابعالی در مسائل دیگر کشور بی اعتنایی کم نظیری به تبلیغات دشمنان این مرز و بوم دارید، خوب است در مسائل فرهنگی هم به تبلیغات و گزارش‌های مغرضانه چند روزنامه و خبرنگار فتنه‌گر داخلی اعتنایی نکنید.

فرمودید که هروقت بحث مسائل فرهنگی پیش می‌آید، عده‌ای بانوان را دائما به عنوان متهم ردیف اول ذکر می‌کنند. واقعا نمی‌دانیم منظورتان از این حرف و بزرگ نمایی آن چیست. از خود می‌پرسیم کدامیک از مطالبه‌کنندگان مقابله جدی با مفاسد اجتماعی در یکی دو ماه اخیر چنین منظوری را در مواضع خود داشته یا ابراز کرده‌اند. بر فرض که در ذهن عده اندکی از این جمع به غلط این تصور باشد، این چه ربطی پیدا می‌کند به اصل مطالبه این جبهه که برخوردی قاطع، فراگیر و جامع با مفاسد اخلاقی اعم از بدحجابی و سایر بی عفتی‌های رایج چه در میان زنان و چه در میان مردان است؟ آیا منصفانه است که از زیر پاسخ این مطالبه به حق فرار کرده و بعد با ارائه یک روایت ناقص از آن، اصل صحبت را مورد هجمه قرار دهیم؟

قطعا در میان مفاسد اجتماعی، پدیده بدحجابی -که البته امروزه دیگر فراتر از بدحجابی صرف است و به جولان عشوه گری و مانکنیزم در مکان‌های مختلف تبدیل شده- از اهمیت و توان تخریبی خاصی برخوردار است که سرچشمه بسیاری از مفاسد دیگر می‌شود و این پدیده به طور طبیعی در میان زنان کشور رواج بیشتر و آثار تخریبی گسترده تری دارد. اگر مشکل شما این است که امثال ما، زنان را تنها متهم یا متهم ردیف اول این قضیه می‌دانیم، به صراحت این اتهام را از خود دفع کرده و می‌گوییم متهم ردیف اول، خود حضرتعالی، وزرا، سایر مسئولین قضایی، انتظامی، تقنینی و فرهنگی نظام‌اند که پیگیر وظیفه خود در بستر سازی فرهنگی، اجرای لایحه عفاف و حجاب و نظارت بر رعایت حدود شرعی در فضای عمومی کشور و دستگاه‌های زیرمجموعه خود نیستند.

آقای احمدی‌نژاد، می‌دانیم آهنگ کلاممان تند و تیز است و احتمالا موجب تکدر خاطر جنابعالی خواهد شد. اما بدانید که پنج سال از شروع دولت شما و انفعال آزارنده شما در پاکسازی فضای اخلاقی جامعه را سپری کرده‌ایم و بدون هیچ‌گونه تظاهری کارد به استخوانمان رسیده است. بدانید که از سر دلسوزی نسبت به دولت شما و موفقیت آن در اجرای آرمان‌های متعالی اسلام این حرف‌ها را با شما درمیان می‌گذاریم و هیچ هدف و غرض سیاسی و تخریبی در دستور کار نیست.

شما در صحبت‌هایتان مدام تأکید می‌کنید که در مسأله مفاسد اجتماعی باید فقط با آنانی برخورد کرد که سازمان یافته و با نیت تخریب دست به این اعمال می‌زنند. سوال ما از شما این است که آن کسی که غیرسازمان یافته و بدون نیت مشخص تخریب، عملا دست به تخریبگری و اشاعه مفسده می‌زند، چرا نباید با او برخورد شود؟ مگر مصالح اخلاقی یک جامعه به نیت و درون افراد ارتباط پیدا می‌کند؟ مگر حرام آلود شدن نگاه‌های مردان، نا امن شدن فضای روانی جوانان، کم شدن وفاداری‌های زوجین به یکدیگر، گسترش انواع و اقسام روابط نامشروع، و خلاصه پوسیده شدن جامعه از درون که همگی برخی از آثار اشاعه فساد است، کم چیزی است که بخواهیم ملاحظه نیت و پشت پرده عمل افرادی که در ایجاد این فضا دخالت دارند را بنماییم؟ اگر زنان و دخترانی ناآگاهانه و البته با نیت خودنمایی و جلوه گری چنین فضایی را در کشور ما بوجود آورده اند، باید گذاشت کار خودشان را بکنند و جامعه را - خواسته یا ناخواسته - به سمت سقوط سوق دهند؟ واضح است که فضای کنونی جامعه ما عمدتا توسط این عده و البته مردان بی مسئولیت ایجاد شده و در حال گسترش است.
اگرچه این افراد را نباید به طورکلی از دامان جامعه طرد کرد و به حقوق و کرامت انسانی آنان نیز باید احترام گذاشت؛ اما مصلحت کل جامعه و جوانان پاک را نباید فدای ملاحظات این اندک عده خاص کرد.

بر خود لازم می‌دانیم این نکته را به حضرتعالی متذکر شویم؛ رویه کنونی دولت شما در بازگذاشتن صحنه عمومی کشور برای جولان مهاجمان حجاب و عفت و عدم حرکت فرهنگی جدی در این زمینه، در عمل زمینه را برای گسترش چنین فضای مسمومی فراهم آورده است. به خاطر داشته باشید که رهبری معظم، اخیرا در جمع مسئولین نیروی انتظامی تصریح نموده‌اند "با برخی افراد که تعمدا یا از روی بی توجهی، چهره جامعه را از لحاظ دینی، نجابت و عفاف خارج می‌کنند نیز باید برخورد قوی و صحیح انجام شود " و طبیعی است که شما به عنوان فردی که ادعای سربازی ولایت را دارد، نباید فاقد چنین نگاهی در اظهارات و عملکردتان باشید.

می‌فرمایید که بدحجابی و مفاسد دیگر ریشه‌های فراوانی دارد که باید ابتدا آنها را رفع کرد. اولا به لحاظ منطقی و حقوقی و شرعی، این که یک رفتار غلط و جرم آشکار ریشه‌ها و علل دیگری در جاهای دیگر داشته باشد، نافی برخورد مستقیم با آن رفتار نیست. سایر انواع جرم‌های اجتماعی نظیر سرقت، تجاوز، رشوه خواری و حتی جرائم رانندگی همگی ریشه‌های فرهنگی، ساختاری و اقتصادی متعددی دارند که در هیچ کجای دنیا توجیه‌گر تعطیلی کار انتظامی در برخورد با آنها نیست. در ثانی پدیده بدحجابی فقط یک "معلول " نیست، بلکه خود "علت " مشکلات و مفاسد دیگری هم هست. فرد بدحجاب اگرچه به یک معنا قربانی عوامل و زمینه‌هایی فراتر از کار خود است، اما در عین حال به خطر اندازنده مصالح دیگران نیز می‌باشد.

هم باید اقدام ریشه‌دار فرهنگی و اقتصادی و ... جهت رفع زمینه‌های عمل مجرمانه و خلاف شرع او به عمل آورد و هم چاره‌ای نیست در حین انجام عمل به او تذکر داد و در صورت نپذیرفتن تذکر، با او برخورد انتظامی نمود.
بنای مجموعه نیروی انتظامی کشور نیز چه در طرح سابق گشت ارشاد و چه در بحث‌های فعلی - اگر شما اجازه بدهید که به وظیفه خود بپردازند - این بوده است تا آنجا که ممکن است به سمت برخوردهای انتظامی و قهرآمیز با افراد نرود،که شما در صحبت‌هایتان القا کننده وجود چنین فضایی هستید و از آن اظهار نگرانی می‌کنید. البته در هر طرح گسترده انتظامی همانند همه اقدامات دیگر حاکمیتی، موارد اجتناب ناپذیر خطا از سوی عاملین طرح به وجود می‌آید که نباید به خاطر آنها اصل این اقدامات و مصالح مترتب بر آن را زیر سوال برد. از سوی دیگر اگر اندکی با اصول اولیه حقوقی آشنا باشید اذعان خواهید نمود در مقابل هر قانونی کسانی هستند که زیر بار تذکر و اخطار نمی‌روند و قاعدتا باید با آنها با قاطعیت و مجازات رفتار نمود تا ضمانت اجرای پیشگیری از جرم باشد.

جناب رئیس جمهور!
دقت داشته باشید که فلسفه برخورد انتظامی با جرائم، صرفا اصلاح افراد مجرم نیست، که در درجه اول بازداشتن دیگران از تکرار عمل مجرمانه و نگهداری از حریم امن جامعه است. نهادهای فرهنگی دولت شما و سایر نهادهای مسئول دیگر، بایستی وظیفه خود را در جهت ترغیب افراد به رعایت احکام الهی انجام دهند و نهادهای انتظامی و قضایی نیز باید از حریم امنیت اخلاقی جامعه مراقبت و از سرایت جرم به سایر افراد و فضاهای جامعه جلوگیری نمایند.

آقای احمدی نژاد!
اگر بهتر به واقعیات بنگرید و نخواهید از کنار آنها با تعارف و مسامحه عبور کنید، می‌بینید که مفاسد اخلاقی و مظاهر بی عفتی در جامعه اسلامی بدون هیچ اغراقی روند خطرناکی پیدا کرده و امنیت ذهنی، روانی و خانوادگی جامعه را در شهرهای بزرگ و کوچک کشور مختل نموده است. به گفته مسئولین و ناظران امر، بحران جنسی در صدر مهمترین مشکلات حوزه جوانان است، که از آبشخورهای اصلی این بحران فضای نا امن اخلاقی جامعه می‌باشد. در دانشگاه‌ها و اماکن دیگری نظیر مترو و مجتمع‌های تجاری و... حفظ حریم زن و مرد بسیار کم رنگ شده است. حتی در حوزه‌های ورزشی نیز به واسطه مسامحه مسئولان دولت شما بانوان نماینده کشورمان با حجابی ناقص در میادین خارجی ظاهر می‌شوند .محصولات مخرب فرهنگی بدون هیچ‌گونه کنترل و نظارتی در فضای جامعه ی اسلامی دیده می‌شود، پرده سینماهای کشور بعد از پنج سال همان سو‍ژه‌های ابتذال رایج میان مردم را به نمایش می‌گذارد و خلاصه امر نظارت بر فضای اخلاقی جامعه به امان خدا رها شده است.

همگان از خود می‌پرسند که چگونه است دولت مکتبی جمهوری اسلامی در باب برهم زنندگان امنیت سیاسی کشور اینقدر حساسیت دارد و کوچکترین تحرکات این گونه را رصد و خنثی می‌کند، اما میدان را برای فسادهای گوناگون اخلاقی و فرهنگی باز گذاشته است.

جناب رئیس جمهور محترم!
جمعیتی که در میان انبوه مردم انقلابی، در اقلیت محسوب می‌شوند و غالبا هم به اقشار مرفه و ناراضیان سیاسی جامعه تعلق دارند، آگاهانه یا نا آگاهانه در حال تخریب فرهنگ جامعه هستند. این جماعت چه با وجود گشت ارشاد و چه بدون آن، از حاکمیت کشور و عملکرد دولت شما ناراضی و نالان‌اند و دل به یک سبک زندگی اسلامی نمی‌دهند. این واقعیتی است که با چند همایش و بروشور و لبخند و کارهای رایج فرهنگی دیگر عوض نمی‌شود و هیچ وقت حجاب و عفاف اسلامی در میان اینها به فرموده شما تبدیل به "معروف " نمی‌گردد.

آیا ضروری نیست به خاطر حفظ فضای کلی جامعه و انبوه مردمان در شهرها، روستاها و مناطق نسبتا مصون مانده به چنین اقدامی دست زد؟ چرا بایدآهنگ سخنان- که زمانی تسلی بخش دل‌های رنج دیده مستضعفین جامعه بود- شما ناخواسته به خواسته‌های نامشروع مرفهین بی درد گرایش یابد؟

و بالاخره آقای رییس جمهور
موج گسترش مفاسد اخلاقی- از جمله بدحجابی- طراحی شده از سوی دشمنان نظام آن چنان قوی و شتابان است که در کنار سرمایه گذاری‌های فرهنگی زیربنایی، بایستی حتما با ابزار اقتدار اجرایی و انتظامی جلوی این سیل را گرفت در غیر این صورت طی سالیان آینده خیابان‌های تهران و اماکن دیگر به فضای کنونی حاکم بر جوامع غربی نزدیک خواهد شد و پرده‌های حیا و دینداری در جامعه به کلی دریده خواهد شد.

از شما مجدانه می‌خواهیم این "معضل " را پیش از تبدیل به "بحران " جدی گرفته و خطر این مفاسد را کمتر از مفاسد اقتصادی و سیاسی نبینید. این نوعی عدم توازن در منطق آرمانگرایانه شماست که بارها -و البته به حق - تکرار می‌کنید که جلوی ضایع شدن یک ریال از بیت المال را می‌گیرید، اما انبوه مفاسد اخلاقی در کلام شما کمترین ضریب پرداخت را هم ندارد و بلکه از طرح کنندگان چنین موضوعاتی شکوه می‌کنید.

امام راحل عظیم الشأن که ما شما را پیرو راه آن حضرت می‌دانیم، در مورد هیچ مسأله‌ای از مشکلات کشور نفرمودند که در صورت عدم جلوگیری مسئولین، مردم خود می‌توانند اقدام به جلوگیری کنند، جز در بحث آزادی‌های خلاف شرع و عفت عمومی در باب پسران و دختران، که در وصیتنامه خود بدان تصریح نمودند و این اهمیت خاص چنین مسئله‌ای را در دغدغه‌های آخرین آن مرد بزرگ برای آینده جمهوری اسلامی می‌رساند.

در پایان ما بسیجیان دانشگاه امام صادق(علیه السلام) که دولت شما را در عمل به ارزش‌های متعالی اسلام بسیار جلوتر از دولت‌های قبل می‌دانیم ضمن اعلام بغض و گلایه خود نسبت به تخریبگران داخلی و خارجی دولت شما، خطاب به جنابعالی متذکر می‌شویم، ذهن و عمل خود را از اشتباه و کج فهمی مصون ندانید و در درستی مواضع خود و تطبیق آن با مبانی شریعت و خط امام همواره تأمل جدی داشته باشید - البته این خطاب را به خود نیز داریم. در هر صورت ما بسیجیان جامعه دانشگاهی آمادگی خود را جهت یاری دولت مردان برای حل مسأله حجاب و عفاف اعلام نموده و از حضرتعالی خواستاریم تا با حضور در جمع دانشجویان بسیجی شنونده این راهکارها باشید.


ظهور سفیانی

ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 89/3/26:: 1:39 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقاله ای دیدم در مورد تغییر بسیار شدید سیاست های ترکیه و نقش احتمالی این کشور و کشور اردن در تحولات آینده خاورمیانه و ارتباط این موضوع ها با نقش پر رنگ شخصیت هایی چون سید حسن نصرالله و دکتر احمدی نژاد در دنیای اسلام.

نویسنده عقدیده دارد که احتمال دارد از طرف کشور هایی چون عربستان و آمریکا و اسرائیل ماموریت خاصی به ترکیه و اردن داده شود تا نقش عبدالناصر های  جدید را در دنیای اهل سنت بازی کنند و یک سوزن به اسرائیل بزنند و یک جوالدوز به اتحاد دنیای مقاومت اسلام.

متن مقاله:

http://apocalypse.ir/post-271.aspx


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >



بازدید امروز: 291 ، بازدید دیروز: 19 ، کل بازدیدها: 952213
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ