میهمانی
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 87/6/12:: 7:53 عصربسم الله الرحمن الرحیم
گشوده در و مارا فرا خوانده
اینکه برویم برای ما مانده
اگر کسی نرفت ز تنبلی اش
نمی شود بگویی خدا رانده
حلول ماه مبارک رمضان مبارک
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
گشوده در و مارا فرا خوانده
اینکه برویم برای ما مانده
اگر کسی نرفت ز تنبلی اش
نمی شود بگویی خدا رانده
حلول ماه مبارک رمضان مبارک
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
غرق تضادم من، خوشحال و غمگینم
خوشحال و غمگینم، هم آن و هم اینم
ازرفتنت خوشحال، ازرفتنت غمگین
ازشادی ام سبک، از غصه سنگینم
آنسو تر از رویا، آنسوتر از امید
دیگر تو را شاید خواب هم نمی بینم
سرخ است دلم از خون، زرد است رخم از غم
سمت نگاهم سبز، اینگونه رنگینم
بدرقه ات آمد- با جفت خود وقتی
خندیده می رفتی- چشمان غمگینم
بسم الله الرحمن الرحیم
خوش خیالی است که هنوز،
امیدوارم
ها؟ بگو!
چه می گویی؟
گذشته است کار از کارم
ها؟ بگو!
تو به من یک قول هایی داده بودی، راستگو!
مدرکی مکتوب دارم،
یا ندارم؟
ها؟ بگو!
بسم الله الرحمن الرحیم
بالاست دست هایم، تسلیمِ تسلیمم
گم شد هدف هایم، برگشت تصمیمم
می خواهی ام یک روز، یک روز می آیم
آن روز گم است افسوس!پاره است تقویمم
بخشنده بود درمان، صد حیف اما من
زخمی ناسورم، بیهوده ست ترمیمم
مخلوطی ام از تو، از نیستی ...عدم
خالص کنم آخر، بنما تقسیمم
مُردم سالها پیش، هنگامه خلقت
از یاد رفت انگار، اعلام ترحیمم
حد و حدود من، معلوم نیست اصلا
بردار مداد و کن، باز هم ترسیمم
بسم الله الرحمن الرحیم
بیا قدری کنار من بشین لطفا
نگاهم کن مرا قدری ببین لطفا
سر راهت اگر هم گلفروشی نیست
گلی از پارک تو راهت بچین لطفا
هلا! ای مردمان ساکت و غمگین!
محبت را به همدیگر بگین لطفا
به همدیگر بگین که: -دوستت دارم-
بگین: -قدری کنار من بشین لطفا-
بشینین رو چمن ها روبروی هم
شما رو که نگفتن که: -نشین لطفا-
همین بود حرف من -یک جمله ساده-
بخونین شعر من را و...همین لطفا
دعا:
هرکه غم دارد غمش افزون کن ای عشق
هر که دل دارد دلش را خون کن ای عشق
تمام عاقلان، مجنون بفرما
ویا از این جهان بیرون کن ای عشق
بسم الله الرحمن الرحیم
حسابی گاهی از دستت به عجز و داد می آیم
بسویت، تا قضیه از سرم افتاد می آیم
به قول معروف افسارم به دست توست، هرجایی
مرا خواهی ببر، حتی اگر بغداد، می آیم
نمی دانم، کسی از سرنوشت خویش آگه نیست
چو عطری در نسیمی، یا خسی در باد می آیم
تو شیرین می کنی خود را برای من و من انگار
نکنده کوه با تیشه، شدم فرهاد می آیم
بیا دیگر، نمی خواهم از این بیشتر بشمارم
نگو که بشمری تا شصت و یا هفتاد می آیم
کمی اوضاعم این روز ها قاراش میش است، می دانی
به محض آنکه آب از آسیاب افتاد می آیم
بسم الله الرحمن الرحیم
طعم ترش مرگ
مرگ را روزی به سر انگشت دعا می چینم
تا کنم من درد هستی را دوا می چینم
می دوم در باغ طاعات خدا پیش از مرگ
...و اجابت را من از باغ خدا می چینم
می روم از تنه ی مِیم قنوتی بالا
خوشه های ربنا و آتنا می چینم
طعم مرگ ترش است و طعم زندگی شیرین، من
ترش بهر خودم، شیرین بهر شما می چینم
سخت است در قافیه تنگ جمادات زیستن
شعر هستی را چه زیباست که رها می چینم
مرگ شعر مرا از قافیه، رها خواهد کرد
مرگ را روزی به سرانگشت دعا می چینم
بسم الله الرحمن الرحیم
شرم آور است بر زمین، بعد از تو زیستند
رنج آور است کانچنان، خون تو ریختند
چه بی تفـــــاوت شدند، اصــحاب رسول
اینها تو گویی که آن، صحـــــابه نیستند
این شهر چه بیگانه است، با مـــــادر من
پشت در این یاغیان-با شعله-کیستند؟
اینها مگر نبودند- لامپ های خاموش –
عمری کنار خورشید، بیفـــــایده زیستند
تا کوچ کرد قرص خورشید...و ماند دخترش
باضربِ در، دیوار، میخ، خون او ریختند
دلم به تو خوش بود
رسول خدا را ندیدم، دلم به تو خوش بود
علی، مرتضی را ندیدم، دلم به تو خوش بود
زیارت که رفتم، حرم را-صحن ها را- که گشتم
امام رضــــــا را ندیدم، دلم به تو خوش بود
دلم در هیاهوی جنگ آرزوی حسین داشت
اگر کـــــــربلا را ندیدم، دلم به تو خوش بود
در این درد هجران موعود، تو ای دلخوشی مان!
اگرچــــه دوا را ندیدم، دلم به تو خوش بود
در آن سالهای حضورت عزیزم، هیچگاه محزون
دل بی نوا را ندیدم، دلم به تو خوش بود
اگر عکس و فیلم تو را دیده بودم، مرادم!
...وهیچ وقت شما را ندیدم، دلم به تو خوش بود
بسم الله الرحمن الرحیم
حمله نامرئی (داستان علمی تخیلی- قسمت دوم)
امروز «جلسه همگانی*» برای بررسی نتایج طرح های جاری برگزار می شد و دکتر خلیفه مثل همیشه در حال زمزمه کردن آخرین سروده اش، اولین نفری بود که وارد سالن جلسه شد:
خـــدایا! روسیاهم روسیـاهم
پر از گریه پر از اندوه و آهم
من از هر چشم نافذ می گریزم
اگر دائــــم نباشی در نگاهم
خدایا! مشکلم را مرتفع کن
که دایم می شوم خود سد راهم
سپاهی از هوس ها و نفس ها
...ومن زخمیّ ِتیغ این سپاهم
من و یک لشکرمست مسلح
به جز گریه زکف رفته سلاحم
نمی گویم که با من این و آن کن
که می دانی توخود یارب! صلاحم
خداوندا خــــــریداری ندارم
بجــز تو بــهر این عــمر تباهم
با آمدن بقیه و خانم دکتر فرزانی به عنوان رئیس بخش «دفاع بیولوژیک» و مسئول جلسه، جلسه شکل رسمی گرفت وخانم دکتر فرزانی شروع به صحبت کرد و پس از مقدمه و خیر مقدم گفت:
« این جلسه عمومی ما یک جلسه تلفیقی است که با حضور مسئولان پروژه از دو بخش «دفاع بیولوژیک» و «دفاع الکترونیک» تشکیل شده است. ممکن است در جریان باشید که ما در بخش دفاع بیولوژیک پروژه ای بنام «Nest1» داریم که مطالعات فراوان ما به نتیجه خاصی نیانجامیده، از طرف دیگر بخش دفاع الکترونیک نیز پروژه ای با عنوان N-2.45 RF دارند که سرنوشتی مشابه با سرنوشت پروژه ما داشته است. این دو پروژه با همین وضعیت در حال اعلام نتیجه و اختتام بوده است که واحد آی تی1 اطلاعات جدیدی را از لابلای «مقالات کددار1» حدود ده سال پیش به دست آورده و متوجه شده است که این دو پروژه به هم مربوط است. در این جلسه ما با بررسی پروژه ها و مراحل پیشرفت هر کدام تا به امروز، درباره نحوه ادامه کار تصمیم گیری خواهیم کرد. برای شروع از جناب آقای دکتر عابد به عنوان مسئول بخش دفاع الکترونیک تقاضا می کنم در مورد پروژه N-2.45 RF توضیحات لازم را ارائه کنند.»
خانم دکتر رویش را به سمت جوان حدودا سی ساله ای که ته ریش آنکادر شده ای داشت برگرداند و دست هایش را به نشانه «بفرمائید» حرکت داد. دکتر عابد با خوشرویی و لبخند شروع به صحبت کرد و پس از بسم الله و آیه ای که به علت بسته بودن میکروفون اش چندان مفهوم نبود گفت:
« N-2.45 RF همانند پروژه بخش دفاع بیولوژیک، ما هم درحال جمع بندی گزارش نهایی این پروژه به همین صورت ناقص بودیم کپروژه ای است که ما حدودا یک سال است شروع کرده ایم و همان گونه که خانم دکتر فرمودند به نتیجه خاصی منجر نشده است. ما بیشتر از یک سال پیش طی بررسی هایی که برروی گوشی های تلفن همراه وارداتی از نقطه نظرات امنیتی و حفاظتی انجام می دادیم، متوجه شدیم یک مارک از این گوشی ها بنام «نوگیا» علاوه بر ارسال فرکانس امواج رادیویی در محدوده 870 تا 2000 مگا هرتز؛ می توانند امواج خاصی را با فرکانس بیشتر و در اولین موردی که پیدا کردیم 2450 مگا هرتز ارسال کنند. محدوده 0.8 تا 2 گیگا هرتز محدوده طبیعی ارسال سیگنال های تلفن همراه است که در گوشی های مختلف متفاوت است اما فرستنده ای که قدرت ارسال فرکانس بالاتر با انرژی بیشتر را داشته باشد در یک گوشی و در حالی که کاربردی برای آن متصور نیست، غیر عادی به نظر می رسید؛ بنابراین وبا توجه به اینکه شرکت سازنده این گوشی یعنی نوگیا از حامیان اسرائیل و عضو صندوق صهیونیزم است، از نظر امنیتی حائز اهمیت شناخته شد و در دستور کار بخش دفاع الکترونیک قرار گرفت. توجه ما بیشتر بر روی جنبه های جاسوسی و خلا های امنیتی متمرکز بود که با توجه به غیر فعال بودن فرستنده مذکور و توان ارسال محدود آن از بُعد مسافتی به نتیجه خاصی نرسیدیم. که واحد آی تی اطلاعات ذی قیمتی را ارائه کرد و منجر به تشکیل این جلسه شد. با توجه به اینکه آقای دکتر فیضی از کارشناسان واحد آی تی برای ارائه گزارش جامع شان حضور دارند بنده بیشتر از این صحبت نمی کنم و اداره جلسه را به خانم دکتر فرزانی واگذار می کنم.»
همه نگاه ها بر روی دکتر فیضی متمرکز شد که بر خلاف انتظار آنهایی که او را نمی شناختند نوجوانی بود که صورتش هنوز نیاز به ماشین اصلاح نداشت. خانم دکتر فرزانی گفت:
- آقای دکتر فیضی بفرمائید
چهره و صدای دکتر فیضی هنوز ایام نوجوانی را ترک نگفته بود و معلوم بود که سیر تحصیلی و گرفتن مدارک اش طبیعی نبوده است. با نگاه محکم و اعتماد به نفس خاصی شروع به صحبت کرد:
«به نام خدا. با کسب اجازه از محضر اساتید و دوستان عزیز. یک سال پیش و هنگام مطرح شدن پروژه های Nest1 و N-2.45 RF واحد آی تی به این دو پروژه به دید دو موضوع مستقل از هم نگاه کرده بود و برای جستجوی در منابع هم، (منظورش مقالات کد دار و کشف رمز کد ها و گفتگو ها و ایمیل ها1 و پردازش آنها در واحد آی تی بود) به صورت مستقل و در بازه زمانی همان موقع عمل شده بود. البته این عمل ما بسیار طبیعی بود با توجه به اینکه یکی از پروژه ها در حوزه علوم زیستی و مواد غذایی و دیگری در حوزه علوم ارتباطات و الکترونیک بود. علاوه بر این چون معمولا پروژه ها محصول جستجوی خود موسسه و از داخل بوده است و ما تجربه زیادی در کار بر روی پروژه های بیرونی نداریم، ما بر اساس یک خطای «عادتی» بر روی منابع روزآمد تمرکز کردیم و تا به این فرض برسیم که این محصولات (پروتئین Nest1 وتراشه الکترونیکی N-2.45 RF) محصول مطالعات و پژوهش های شاید بیش از یک دهه پیش باشد، یک سال زمان را از دست دادیم و از این بابت متاسفم و از جانب واحد آی تی از بخش های تحقیقاتی عذر خواهی می کنم.
با نگاه جدید و رجوع به منابع در بازه های زمانی گذشته، طلسم کار شکسته شد و اطلاعات بسیار خوبی به دست آمد که در تجزیه و تحلیل اطلاعات متوجه ارتباط این دو پروژه شدیم.
بررسی های ما در مقالات کد دار و سایر منابع نشان می دهد که پروتئین Nest1وتراشه N-2.45 RF به هم مربوط است و امواج صادره از تراشه باید تغییراتی در پروتئین نامبرده ایجاد کند. متذکر می شوم که تراشه طوری طراحی شده است که باید امواج را از جایی مثلا ماهواره دریافت و سپس در محدوده فرکانسی خاصی ارسال خاصی کند.
تمام نتایج یافته های ما قبلا به پوشه های شخصی دوستان بر روی شبکه1 ارسال شده ویک پرینت از آن الان جلوتان بر روی میز قرار دارد. من دیگر عرضی ندارم، اگر سؤالی بود در خدمت تان هستم.»
با اتمام صحبت های دکتر فیضی در حالی که بعضی افراد ورقه های مورد اشاره او را بر روی میز وارسی می کردند بیشتر نگاه ها به سمت خانم دکتر فرزانی برگشت. خانم دکتر پس از تشکر از دکتر فیضی و زحمات واحد آی تی گفت:
-با توجه به شرایط پیش آمده گمان کنم بایستی یک کار گروه مشترک از دو بخش دفاع بیولوژیک و دفاع الکترونیک وظیفه انجام و به اتمام رساندن پروژه ها را در قالب یک پروژه واحد به عهده بگیرد.
بعد از صحبت های نه چندان مفصل، یک کارگروه برای کار بر روی «پروژه مشترک» انتخاب شد و محل و شرایط کار تعیین گردید و جلسه با پذیرایی و گفتگوهای دوستانه و غیر کاری به اتمام رسید.
...ادامه دارد.
و1*: برای توضیح بیشتر به داستان راز در همین وبلاگ مراجعه شود