بخندم یا بگریم وای بر من!
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/27:: 6:50 عصربسم الله الرحمن الرحیم
مطلبی دیدم که از جهتی خنده دار بود و از جهتی گریه دار. اینکه برای توجیه تاریکی خود بگویی خورشید هم اگرچه خود تاریک نیست ولی برای برخی اوقات تاریکی را توصیه کرده جوک خنده داری است اما چون به خورشید بنگری و مظلومیتش که در شعاع نورش اینچنین تحریف شود گریه آور است، ببینید:
استقبال
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/27:: 6:19 صبحآغاز امامت و ولایت حضرت عشق عج مبارک باد
شعر من امشب خجالت می کشد بار سنگین عـدالت می کشد
شعرم امشب رفته استقبال او در شروع دولتش شد مال او
غنچه نرگس از امــــــشب باز شد دولت عدل خــــــدا آغاز شد
ای که از توست دولت سبز بهار گشته طـــــــــولانی خزان انتظار
آن طرف در غزه برگ ریز است هنوز دست ظـــالم خنجر تیز است هنوز
دست سرما بر سر خـــــــاک عراق نور و گرما! تا به کــی آخر فراق
ای بهـــــــار! امسال سراغ ما بگیر این خــــمودی را ز باغ ما بگیر
تازه کن جان بشر را ای نســـــیم! کی به این رویای خودما میرسیم؟
بر سفره هفت سین من!
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/22:: 11:24 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
بر سفره هفت سین من:
سایه سبز پدر و مادرم
سیب سرخِ گونه های دخترم
سکه زر خنده های همسرم
سرفرازی و سعادت در برم
سنجد شکر، سیر بی بوی دعا؛
مانده یک ماهی که آنرا می خرم!
مسلمانی هنوز هم آسان نیست
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/17:: 6:30 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
ای حبیب خدا، درود و رحمت خداوند همچنان تا ابد بر تو و خاندان گرامی ات باد.
ای حبیب خدا، مسلمانی هنوز هم آسان نیست.هزاران سال گذشته از آن زمانی که شما با چه مشقت ها دین خدا را به گوش پر از پنبه مردمان رساندی، اما هنوز مسلمانی همان رنج ها را دارد.
مسلمانی نیم بند ما هم همان قدر مبغوض شیاطین است که سرچشمه ناب شما. امروز هم مسلمانی، محاصره اقتصادی دارد، شما را در شعب ابی طالب، و ما را در ایران و غزه و ...
امروز هم نوزادان شیر خوار ما را، جوانان ما را، پیر مردان و پیر زنان ما را می کشند، آنچنان که یاران و فرزندان تو را کشتند.
گرچه مسلمانی مان چندان مرغوب و اصل نیست اما خوشحالیم از این تشابهات، که ما را به همین مسلمانی نیم بندمان امیدوار می کند.
از این که مسلمانی ما هنوز هم بت های روزگار را می لرزاند، می ترساند، خوشحالیم. از اینکه آنها را مجبور به واکنش و دشمنی با ما می کند خوشحالیم. اگر مسلمانی ما آنقدر بی خاصیت بود که می توانست لات و هبل های انسان نمای امروزی را در کنار خویش بپذیرد؛ در پیشگاهت ای حبیب خدا! بسیار شرمسار تر از اکنون می بودیم.
اکنون اگرچه آنقدر مسلمان نیستیم که فرزند برومندت را از چاه غیبت بیرون بیاوریم، باز خرسندیم که بت هایی چون بوش و اولمرت و مرکل وسارکوزی و بلرو عباس و فهد و مبارک و دیگر سنگ ها و سگ های انسان نما از بودن در دنیایی که ما هم در آنیم احساس آرامش نمی کنند. ما را می کشند، محاصره می کنند، فحش می دهند. تروریست می نامند.
...و ما از این بابت خرسندیم.
-------------------------------
آن روی شادی
خسته ام از صورتم پیداست نیست؟
آدمی بیچاره ای تنهـاست نیست؟
در پی فـــــــردای موهومی است او
کز پی فردای او فرداست نیست
پر زدن در لای جــــــــــرز مـــــــــاده
قصه و افسانه ای بیجاست نیست
من پر از تشـــویشِ «بعدش چیستم»
آتشی است این کزازل برپاست نیست
آن جهنم که خدا توصـــــیف کــــــرد
معنی و مفهوم این دنیـاست نیست
زخــــمِ ناسور،پایِ بی کفش، آه، درد
آن روی شادی ما اینهاست نیست
دلم می خواهد به زمین و زمان بد وبیراه بگویم
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/12:: 6:15 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
دلم می خواهد به زمین و زمان بد وبیراه بگویم،
به اولمرت و لیونی و سایر گرگ ها و شغال ها و کفتارهای صهیونیست که هر روز انسانهای بی گناه محاصره شده در غره را در خون می غلطانند بد و بیراه بگویم.
به شارون که در حال جان کندن است بد و بیراه بگویم.
به بوش که از مستی چندین ساله برخاسته و به جان بشریت افتاده بد و براه بگویم.
به نامبارک که همدست یزیدیان یک و نیم میلیون انسان را محاصره کرده تا قتل و عام شوند بدو بیراه بگویم.
به عرفاتِ رفته و عباسِ خائنِ مرده که با پرچم مثلا مبارزه دریک دست، دست اولمرت را می فشارند و پوزخند های احمقانه می زنند بد و بیراه بگویم.
به اروپائیانی که پز بشر دوستی شان چشم همه را پر کرده وفریاد دموکراسی خواهی شان گوش فلک را کر کرده، و در پشت هر گلوله ای که بر قلب کودکان بی گناه در فلسطین وعراق و افغانستان وآفریقا و ... می نشیند مخفی اند بد و بیراه بگویم.
به اعراب شکم گنده که میراث نازنین پیامبر آخر را از خود کرده اند وهر یک خود را خلیفه او می دانند و از خلیفه پیامبر بودن و مقدرات امت اسلامی را به دست گرفتن همچون یزید گور به گور شده عیاشی کردن را بلدند بد و بیراه بگویم.
به سازمان های بی خاصیت بین المللی که از تمام فجایع در حال وقوع در جهان فقط نگران آن چیزی می شوند که بر آنها دیکته می شود بد و بیراه بگویم.
به سازمانهای بی خاصیت اسلامی که فقط اسم اسلام را یدک می کشند و به اندازه همان سازمانهای غیر اسلامی سکولار اند بد و بیراه بگویم.
دلم می خواهد به زمین و زمان بد و بیراه بگویم.
صدای نهصد سال دعوت نوح در گوشم زنگ می زند. صدای موسی که بعد از چهل روز برگشت و دید همه، خدایش را با گوساله ای معاوضه کرده اند در گوشم زنگ می زند. صدای ابراهیم و عیسی و هود و صالح...
صدای حبیب خدا در گوشم زنگ می زند که اهل بیتش را هر روز صبح و شب با صدای بلند به «مومنین» معرفی و توصیه می کرد.
صدای غریبانه علی ع بر فراز منبر کوفه در میان مردم بی خاصیتِ عافیت طلب در گوشم زنگ می زند.
صدای تنهای امام حسن ع هنگام قرارداد صلح...
صدای بی پاسخ امام حسین در میانه میدان جنگ...
صدای حزین امام سجاد هنگام دعا...
صدای ناشنیده امام عصر در پس پرده غیبت در گوشم زنگ می زند.
دلم می خواهد به روزگار، به مردم آن روزگار ها، به زمین و زمان که گذاشت آن فجایع عظیم رخ بدهد بد و بیراه بگویم.
سرانجام دعا
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/9:: 5:54 صبحبسم الله الحمن الرحیم
تو سرانجام دعای سحرم مـــی دانی اینکه آخــــــــر چه بیاید به سرم می دانی
قصه کندن کوه بنام فرهاد شدست بیش ازاو کنده ام و خسته ترم می دانی
تو شبیهِ آبی و هیــــبت دریا داری تا شوم مثل تو، از گـــریه ترم می دانی
آنقدرگفته ای ازخوبیِ شهرت،زیبا! که من آماده بـــــــــرای سفرم می دانی
من که از خانه خود پا ننهادم بیرون راهــــی این سفــــــرِ پر خطرم می دانی
من تهیدستم وابزارسفر می خواهم برسان آنچـــه که بـــــــاید ببرم می دانی
گویی عشّـاق توبایدهمه سالم باشند من زبان الکن وهم کور و کرم می دانی
آخرِاین سفرازچشم همه پنهان است این که آخر چـــــه بیاید به سرم می دانی
غمنامه (شعر)
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/2:: 1:14 عصربسم الله الرحمن الرحیم
غمنامه
غمی چون خار تیزی در گلویم
دری از آتش دوزخ به سویم
برای مرهمی در جستجویم
دریغ و صد دریغ، مرهم ندارد
به قلبم خنجر تیزی است از غم
که زخمش غرق خونریزی است از غم
به رویم سایه ای چیزی است از غم
که از زندان بی در کم ندارد
بیا ای دوزخ و جانم بسوزان
بیا و جسم انبانم بسوزان
بیا و درد و درمانم بسوزان
دوایی غیر آتش غم ندارد
خدایا عامل این غم بسوزد
به خاک تیره اش تیری بدوزد
ویا در گوشه ای تنها بپوسد
که از دستش دمم همدم ندارد
خداوندا تو خود درمان غم کن
کویر دیده را سرشار نم کن
ترازوی مرا خود بیش و کم کن
تو را هر کس که دارد کم ندارد
خسته (شعر)
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/12/1:: 6:3 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
خسته راه درازیم و توان در ما نیست
چون کویریم ونم از اشک روان در ما نیست
در جوانی به دو صد حیله گرفتار شدیم
خِـــــــــــرَد پیری و نیروی جوان در ما نیست
آنچنان بر تشک راحت عادت خوابیم
که گرفتار حصــــــــــــاریم و فغان در ما نیست
من به دنبال معمای غریبی هســـــتم
که: جهان در دل ما هست و جهان در ما نیست
بخش پایانی و طولانیِ شعرم مخفی ست
ز چــــه رو دغدغـــه بخش نهـــــان در ما نیست
چند نقل قول
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 86/11/30:: 11:55 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ:نسل خمینی
آیا ملاک راه امام نوه امام است؟
بالاخره توهین بد است و بد از هر که باشد بد است اگر چه برای برخی بدتر محسوب میشود
مگر ابراهیم یزدی نیامد خاطره از سیگار کشیدن امام تعریف کرد؟ مگر تفکرات انقلابی و عظیم امام را تحریف نکردند؟ مگر دستورات امام را مبنی بر توجه به قشر مستضعف با سیاستهای عامدانه و لیبرالی به استهزا نگرفتند؟
یکی از سینهچاکان امروزیِ حرمت خمینی بگوید با فرمان اعدام سلمان رشدی چه شد؟ یکی از اینانی که امروز در غم توهین به امام اشک تمساح میریزند بگویند با آرمان خمینی برای نابودی اسرائیل چه شد؟ یکی از دار و دست? مدعی راه امام بگوید با فرمان امام مبنی با طرد عناصر لیبرال از حکومت چه شد؟
آقای سید حمید روحانی که از طرف امام مسئول نگارش وقایع انقلاب شد و امروز تمام کشور را به حمایت از سیدحسن دعوت میکند و به روحانیت و مراجع قم پرخاش میکند، بگوید بجز دو جلد کتاب نهضت امام خمینی بقی? تاریخ انقلابی که باید مینوشت کو؟
...
کدام محکمات سخنان امام امروزه توسط کسان و ناکسان محترم شمرده میشود که ایشان به دنبال تفسیر متشابهات است؟ موسسهای که حاضر نیست حتی نسبتهای ناروایی مثل عقبنشینی امام در مقابل حذف شعار مرگ بر امریکا را تایید یا رد کند کی صلاحیت این همه گندهگوییها را دارد؟
موسسهای که باید گفت خود به دلیل کوتاهیها و قصورهایش بزرگترین عامل بایکوت راه و تفکر خمینی کبیر است کجا و کی میتواند ادعای مرجعیت دربار? راه و تفکر خمینی کبیر کند؟
آقای ابطحی که حتی از نام بردنش هم اکراه دارم و اکنون سنگ حرمت خمینی را به سینه میزند، آن وقتی که سید حسن خمینی را تحریک میکند که وبلاگ بنویسد و او را روحانی متفاوت مینامد و روزآمد معرفی میکند بگوید امام خمینی کجا به اطرافیانش اجازه میداد آنگونه اختلاط زن و مرد و پردهدری و هوسرانی و بزرگداشت ولنتاین را تبلیغ و ترویج کنند و فقط نام خمینی و خانواده او را برای خود سپر کنند و با همراهی آنان برای خود مشروعیت دروغین بتراشند.
از نظر نسل خمینی تنها مفسر کلام و راه خمینی رهبر عزیز انقلاب و یادگار واقعی امام یعنی حضرت آیت الله سید علی الحسینی الخامنهای است. کسانی که در خانههای مجلل جماران ساکنند باید بدانند که کلام روشن و صریح و محکم خمینی روح خدا و شناختی که مردم از امام دارند نخواهد گذاشت از خمینی بزرگ برای مطامع سیاسی و راهیابی به مصادر قدرت سپر و سلاحی بسازند.
...
-------------------------------------------------------------------
وبلاگ: خاکریزیسم
...
مورد دوم ماجراهایی است که به "بهانه" ی محکومیت تخریب بیت شریف امام راحل(ره) و دفاع از این دودمان پاک، اتفاق افتاد، محکومیتی که از سوی امثال افرادی ابراز شد که ذره ای اعتقاد به راه و افکار امام نداشتند و همواره خود را ناصح و گوشزد کننده ی "فوق العاده"ی خطاهای امام، جازده اند! وگرنه "نوسازی" مسکین را روزانه چند صد نفر بیشتر بازدید نمی کردند که بخواهد موج ضد امامی ایجاد کند!
...
وبلاگ: کافه اندیشه
...
یقیناً حرمت سید حسن خمینی(با تمام انتقاداتی که در مشی سیاسی وارد است) باید با دقّت حفظ گردد ولی چرا سیاست ما نسبت به همه میراث معمار انقلاب با همین حساسیت مواجه نمی شود؟ مگر همین چند روز پیش نبود که یک روسپی سیاسی با دهن کجی به یکی از اساسی ترین عناصر تفکّر امام یعنی حمایت از فلسطین، به میراث فکری ایشان بی حرمتی کرد؟ چرا همین خطیب جمعه نسبت به اظهارنظر سخنگوی حزبش هیچ واکنشی نشان نداد؟ چرا دیگر تشکیکها در میراث فکری امام راحل مانند مبارزه همیشگی با استکبار و امریکا چنین موضعگیری هایی را بدنبال ندرد؟ مهمتر از همه ی اینها چرا پیگیری و تاکید بر آرمانهای انقلاب و امام لابلای ژستهای روشنفکری و نطقهای مبتنی بر «واقعیت های سیاسی» له می شود؟ و...
وبلاگ:پیام دل
...
در این میان چند جوان جویای نام در یک سایت اینتر نتی چون حسن آقای خمینی را هم سن و سال خود می پندارند سخنانی درشت به ایشان می زنند که کاری به صحت و سقم آن نداریم
ولی آن چه در این میان جالب است سخنان انسان سرد و گرم چشیده ای چون آقای هاشمی است که این چنین بی محابا در خطبه های نماز جمعه از وجود قراینی در خصوص ارتباط این جوانان احساسی با بیگانگان سخن میگوید ....