ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/5/2:: 7:9 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
اولین اتوبان طبقاتی کشور
از اتوبان طبقاتی کشور چیزی شنیده اید؟ نه؟
خب پس خدمت تون عرض کنم که این اتوبان به اتوبان پردیس مشهور است. این اتوبان به شکلی است که فقط طبقات خاصی از مردم می توانند از آن عبور کنند. طبقه مرفه، طبقه پولدار! بععله برای یک بار رفت و برگشت از این اتوبان باید 3000 تومان پرداخت کرد و بنابر این افراد عادی همه همانند قدیم از جاده قدیم به سمت پردیس و بومهن و رودهن می روند و جاده مانند قدیم شلوغ است و اتوبان جدید پردیس بعلت طبقاتی بودن خلوت!
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/30:: 7:24 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
تسلط بر اوضاع
دیشب بعد از مدت ها برنامه دیروز امروز فردا را دیدم. آنهم بعلت حضور آقای پناهیان در این برنامه بود. موضوع برنامه هم مهدویت.
از تنها کسی که تخطئه جریان انحرافی را نشنیده بودم آقای پناهیان بود که دیشب موضوع برنامه به آن سمت رفت(وبهتر است بگوییم بود) و آقای پناهیان هم لگدی بر این جنازه زدند تا از ثواب اخروی اش محروم نشوند انشاءالله!. آقای پناهیان سی دی معروف را کار دشمنان یا دوستان نادان دانستند که از هر فرصتی برای دور زدن ولایت فقیه استفاده می کنند و خواهند کرد!. در هوشمندی و ذکاوت یک آدم همین بس که از طرفی سردمدار جریان تطبیق و بررسی علائم و اعلام نزدیکی ظهور باشد و از طرف دیگر منتقد و سرزنش کننده آن جریان! .
در این برنامه شخصی با عنوان کارشناس امنیتی! فرهنگی صحبت کرد که با توجه به ظهور و بروز جن و سحر و جادو و ریاضت و تسخیر در فضای فرهنگی کشور و با توجه به اینکه حداقل جن موجود واقعی یی است؛ حضور کارشناسان امنیتی در فضای فرهنگی بسیار مغتنم و پیشگیرانه خواهد بود!.
آقای طائب -دوست بسیار عزیز آقای پناهیان (بقول مجری برنامه) هم قرار بود تلفنی صحبت کنند که ارتباط برقرار نشد. آقای طائب گفتم یاد صحبت های جالب چندی پیش ایشان* افتادم که روند چگونگی تسلط بر اوضاع را بعد از روی کار آمدن خاتمی تشریح می کنند و توضیح می دهند که برای جذب رأی مردم جلساتی داشته اند که از صدا و سیما هم نماینده ای حضور داشته و خلاصه کار به شهردار شدن احمدی نژاد می انجامد و اینکه با اصرار بقیه مشایی را به عنوان معاون احمدی نژاد به وی تحمیل می کنند و حالا فهمیده اند که وی جاسوس و... و... و... است!
بعد از این برنامه؛ 20:30 هم یک رپرتاژ آگهی تبلیغاتی برای قالیباف رفت و قالیباف یک ژست احمدی نژادی در حساسیت نسبت به بیت المال و نصب بنر گرفت که به ما که خودمان را خیلی تیز هوش هم نمی دانیم خیلی بر خورد چراکه علنا فکر کرد ما خـ...ر...یم و آن بنر های تبلیغات ریاست جمهوری شان یادمان رفته! هرچند آلزایمر داشته باشیم اینقدر که حواسمان هست!! ، به شما نمی دانم؛ بر نخورد؟!!!
صحبت های اخیر دوستان را که کنار هم می گذاری یک نفر در درونت از تو می پرسد: آیا الان هم جلسات انتخاباتی برگزار می شود؟ آیا الان هم برای تسلط بر اوضاع برنامه ریزی هایی شده است؟ آیا برای جذب رأی مردم شعاری انتخاب گردیده است؟ آیا کسی پیشنهاد داده است که چه تابلویی رابلند کنند؟ آیا مبارزه با جریان انحرافی می تواند همان تابلو باشد؟ و تو در جواب آن فرد درونت سرت را می خارانی و می گویی: والله اعلم، آخرالزمان است دیگر هر چیزی ممکن است!!!
*:http://ayandenews.com/news/31947/
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/23:: 6:16 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
داستانک: دلیلی برای حمایت
- حقوق ویژه ای برای تو قائل شده؟ به تو و دوستانت وعده ای داده؟ پستی، مقامی؟ چه چیزی باعث شده که اینطور از رئیس حمایت کنی؟ در صورتی که می بینی همه مخالف او هستند. رئیس هیئت مدیره روزی نیست که در جلسه چیزی علیه او نگوید. رئیس کارگزینی اگر می تونست حتما عذرش را می خواست. اداره امور مالی که دربست مخالفش هستند و اگر بتونن حتما امور مالی را طوری تنظیم می کنن که رئیس با کله سقوط کند. اصلا خود من که البته نسبت به بزرگانی که با ما هستند عددی محسوب نمی شوم؛ دلم نمی خواهد ببینمش. تو آخر با چه حساب و کتابی از او دفاع می کنی؟ جز اینکه آدم به عقلت شک کند؟!
اینها را رئیس اداره انتظامات در حالی که از شدت هیجان برافروخته شده بود خطاب به نگهبان دم در کارخانه به نجوا می گفت. او درحالی که چشمهایش پیوسته اطراف را می پایید ادامه داد:
- مرد حسابی اون باعث بدبختی شما قشر زحمت کش این کارخانه شده، حقوق شما دیرپرداخت میشه تقصیر اونه، اضافه کارتون کم شده تقصیر اونه. ولی تو چی؟ هیچ کدام از این چیز ها را نمیفهمی! شماها اصلا دوست و دشمن تون رو نمی شناسید! شنیده ام پشت سر رئیس خدمات حرف زده ای درحالی که اون نسبت به شماها دلسوزه و همین چند روز پیش نبود که سرویس های داخلی کارخانه را راه اندازی کرد تا کارگران راحت تر به محل کارشون برسند و کلی پیاده روی نکنند؟
نگهبان سرش را خاراند، نگاهی به در ورودی انداخت و سپس رو به مافوقش کرد و گفت:
- نه! راستش رو بخوای اون نه چیزی به ما داده و نه وعده چیزی رو به ما داده. اگر هم وعده چیزی رو به ماداده باشه ما باور نکرده ایم، چون با وجود مخالفان گردن کلفتی مثل همون هایی که نام بردی، مطمئن هستیم نمی تونه به وعده هاش عمل کنه ولی همین که سعیش رو بکنه برای ما کافیه و انصافا تا حالا کرده. از همه اینها که بگذریم و از میان صد ها دلیلی که برای حمایت از رئیس دارم اگر فقط یکی رو داشتم کافی بود و می دونی اون چیه؟
-و اون دلیل چیه؟
-اون دلیل اینه که همه شما گردن کلفت ها از دستش تا حد مرگ عصبانی هستین! و این نشون میده که رئیس حتما کارایی کرده و می کنه که یا به نفع ماست یا به ضرر شما!!! و همین یک دلیل برای ما کافیه!
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/23:: 5:9 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر: روزی طلوع می کند از جسم من روحی
روزی طلوع می کند از جسم من روحی
روزی قیام می کند از کاه من کوهی
دارم که غرق می شوم از چشم بارانی
ناگه عبور می کند از سیل من نوحی...
...یعنی ظهور می کنی از قلب آدم ها؟!
یعنی که آشنای همه، مثل اندوهی؟
روزی ز مکه بیایید مثل یک حاجی!
من هم...-خدا قبول کند- ذبحِ مذبوحی
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/22:: 7:15 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر: شوقی اشتباه
ما مانده ایم و خستگی شوقی اشتباه
ما مانده ایم و امیدی که شد تباه
او بوده و زمان درازی به انتظار
ما مانده ایم و بی کسی محض یک نگاه
راهی دراز مانده، کویری پر از سراب
بی توشه ایم و بی رمق و خسته بین راه
چوپان گله های بدون شبان! مدد!
ای چشم مهربان مراقب! بما نگاه!
ماییم و این شب یلدا و درد و درد
ماییم و بی حضور شما، آه و آه و آه!
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/20:: 7:18 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خامنه ای:
انتظار لازمهاش آمادهسازى خود هست. بدانیم که یک حادثهى بزرگ واقع خواهد شد و همیشه منتظر باشید. هیچ وقت نمیشود گفت که حالا سالها یا مدتها مانده است که این اتفاق بیفتد، هیچ وقت هم نمیشود گفت که این حادثه نزدیک است و در همین نزدیکى اتفاق خواهد افتاد. همیشه باید مترصد بود، همیشه باید منتظر بود. انتظار ایجاب میکند که انسان خود را به آن شکلى، به آن صورتى، به آن هیئت و خُلقى نزدیک کند که در دوران مورد انتظار، آن خُلق و آن شکل و آن هیئت متوقع است.
****: دیگر در این وبلاگ در مورد اینگونه مطالب چیزی نوشته نخواهد شد
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/20:: 7:5 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
چند دوبیتی
جایی برای دلم قرض می کنم
توضیح؟ اجازه بدید عرض می کنم
یک جای دلنشین با فراغ بال
پیدا اگر نشود؟ فرض می کنم!
___________________________
چه کسی دور و برم بود بجز ناز خودت؟
تو و آن قصه ی گنگ، تو و آن راز خودت
می رسانی همه را، تک به تک به انتها
تا دوباره برسی تو به آغاز خودت
_____________________________
مگیر آغوش خود را لحظه ای از من
غم چون نوش خود را لحظه ای از من
اگر کافر شدم حتی، مگیر دستا...
...ن بازیگوش خود را لحظه ای از من
____________________________
مرا در لحظه های خستگی دریاب
میان برق هر دلبستگی دریاب
نفهمد دشمنی که از ازل دارم
چنین مخفی به این آهستگی دریاب
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/16:: 7:3 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
أین عمار؟ منم ! من ! من !
یک: در سالهای نه چندان دور گذشته؛ هرگاه مقام معظم رهبری سخنرانی یی می کردند و مطالبه ای را مطرح می نمودند؛ سیل به به و چه چه براه می افتاد و همایش ها و کنفرانس ها برای تبیین آن برگزار می شد و همه از هم برای تعریف و تمجید سبقت می گرفتند اما در نهایت آنچه مغفول می ماند عمل به مطالبه آقا بود. اگر بد بینانه و شاید واقع بینانه بنگریم عمدی درکار بود که اصل مطالبه در لابلای «حرف» ها گم شود.
دو: عمار «درود خدا بر او» در جنگ صفین آنقدر وجهه اش در حق بودن واضح بود که بودنش در هر جبهه ای نشان دهنده حق بودن آن جبهه بود. برای چه کسی؟ برای آنها که خود نمی توانستند حق را تشخیص دهند و افراد برایشان معیار حق بود. به عبارت دیگر عمار خودش درون شبهه نبود، پیرامونش شبهه ای -در حق بودن- نبود و لذا می توانست معیار حق بودن باشد. می توانست سخنانش کسانی را که بین حق و باطل «مردد» بودند براه حق رهنمون شود.
سه: قرار گاه مرکزی عمار شروع به کار کرد. اتفاقی که به شدت مورد نیاز بود. این را فتنه 88 نشان داد و فریاد مقام ولایت که: أین عمار؟
فریاد أین عمار مقام معظم رهبری برای در راه آوردن کسانی بود که در شبهه بودند. کسانی که معیار حق برایشان افراد بود. مقام ولایت عمار هایی می خواستند که در حق بودنشان شبهه نباشد. سخنشان دل هر «مرددی» را آرام کند. وقتی قرآن را بر نیزه در جبهه مقابل می بیند دل به عمار خوش داشته باشد و به سخنان سنجیده عمار.
چهار: روزهای قبل سخنانی شنیدیم از بزرگانی چون جناب ط در اینکه فلانی مرتاض است ریاضت کشیده علوم غریبه دارد. قدرت های غریبه دارد و فلانی را تسخیر کرده است و... سخنانی که اگر در آخرالزمان نبودیم شاخمان را در می آورد.
سخنانی شنیدیم از مثلا نوکران امام حسین ع که نشان داد امام حسین ع هنوز هم همان گونه در میان شیعیان خودش مظلوم است. سخنانی که «بدون در نظر گرفتن آنکه درباره چه کسی بوده» اشک مان را در آورد. سخنانی شرم آور که همانند برخی مصنوعات بصری نمی شود با خانواده شنید.
پنج: افرادی قبیل انچه در بالا عرض کردیم را حالا در کجا اسم شان را می بینیم؟ بعله حدس تان درست است، در اعضای شورای مرکزی قرار گاه عمار! یعنی فرماندهان ارشد. یعنی تصمیم سازان، یعنی اتاق فکر، یعنی پیشانی این تشکل، یعنی این تشکل این شکلی است!
حالا خودتان قضاوت کنید که فتنه باشد؛ از اسمش معلوم است فتنه است حق و باطل مخلوط! حالا ما بخواهیم دنبال عمار بگردیم آیا می توانیم به این عمار ها که اصول اولیه «جوانمردی» را رعایت نمی کنند تکیه کنیم؟
فراموش نکنیم که نقش عمار ها «تبیین حق برای کسانی است که بین حق و باطل مرددند» نه کسانی که خود سینه چاک ولایت اند و بالذات در جبهه خودی.
شش: نکند دوباره در باره این مطالبه برحق آقا «یعنی عمار بودن» با عجله دویده ایم که بععععععله! منم! من! من! و همایش برگزار کرده ایم و سمینار و گنگره و سخنرانی و حرف و حرف و حرف و حرف.
و آنچه بر زمین مانده همان یک عمار شدن است!!!
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/16:: 4:37 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
صبر بر خواص
«...ما جوانبش را، ریزهکارىهایش را غالباً ندیده میگیریم. من یک بار در یک صحبتى، صبر امام حسین (علیه السّلام) را تشریح کردم.
صبرش فقط این نبود که بر تشنگى صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سختتر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هى بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هى ایجاد تردید کنند. کىها؟ افرادى مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهاى برجستهى بزرگ آن روز دنیا، آقازادههاى مهم اسلام، اینها هى بگویند نکن این کار را. هر که باشد، اگر چنانچه آن عزم و آن اراده و آن ثبات در او نباشد، با خودش فکر میکند که من دیگر تکلیفى ندارم، اینها که دارند اینجورى میگویند، دنیا هم که دارد آنجورى حرکت میکند، بگوئیم و بگذریم. آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسهها، تردیدافکنىها، راه شرعى درستکردنها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسى است که میتواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد. و امام بزرگوار ما در این جهت تشبّه کردند و اقتفاء کردند به سید و سالار شهیدان، که من یک وقتى گفتم و حالا نمیخواهیم وارد این مقوله بشویم؛ شرحش مفصل است. این پاسدارىِ امام حسین است....» بیانات امام خامنه ای در دیدار فرماندهان سپاه
همان گونه که امام خامنه ای فرموده اند یکی از درس های امام حسین ع درس صبر است، صبر در مقابل خواص.
امروز عموم جامعه ما با اقتدا به امام خویش باید در مقابل خواص صبر پیشه کنند و کج روی ها، کج فهمی ها، کج اندیشی ها یشان را در مقام صبر به نظاره بنشینند. خواصی که گاه دم از ولایت می زنند و بناگاه ولایت را نادیده می گیرند علیرغم فریاد های مکرر مقام ولایت؛ در آتش تفرقه و اختلاف افکنی می دمند، تکفیر می کنند، مخالف را معاند می سازند، تبارشناسی می کنند و یهودی و جاسوس معرفی می نمایند.
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 90/4/13:: 6:49 عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
عمارها و عمار شدن
این قضیه ای که می خواهم بگویم خطابی از نوع "یا ایها الذین آمنو آمنو" است. یعنی لزوم بازنگری عمارها در رفتار خویش بحدی که «عمار» شوند.
روی سخن امام خامنه ای در چندین سخنرانی اخیرشان بطور اخص کسانی بوده است که خود را "عمار" می نامند و ما هم عمارشان می دانیم.
چرا؟ چون کسانی که دم از ولایت و دفاع از ولایت نمی زنند که حسابشان پاک است و خر خود را سوارند. امام خامنه ای وقتی صحبت از مهربانی با برادران و انصاف در رفتار با مخالفان و اصلی نکردن فرعی ها و دشمن نکردن دوستان مخالف و همین امروز(13.4.89) پرهیز از اختلاف افکنی و اظهار تاسف از بگومگوها می کنند مخاطب شان کسانی اند که دم از ولایت مداری می زنند و چه کسانی اولی تر از عمار ها؟
عمار ها نقش شان در کمک به ولایت، کم کردن اختلاف ها و خنثی کردن تبلیغات دشمن در وارونه کردن جبهه حق و ناحق است و اگر خود باعث تفرقه و عامل ایجاد شبهات شوند جای بسی تاسف خواهد بود و نه تنها کمکی به حریم ولایت نخواهند کرد بلکه همان گونه که در روزها و هفته ها و ماههای اخیر شاهد بوده ایم انرژی فراوانی از ولایت و جبهه ولایت خواهند گرفت و هدر خواهند داد.
ظاهرا مانند بسیاری چیزهایمان که باید با آزمون خطاهای بسیار به تکامل خویش برسند؛ عمارهای ما هم باید حالا حالا ها تلاش کنند و آزمون و خطا های بسیار مرتکب شوند تا «عمار» شوند.
کلمات کلیدی :